دوستان
دراین تاپیک میتونید شعرها و متن هایی رو که خودتون گفتین رو بذارید
ممنون از همراهیتون
دوستان
دراین تاپیک میتونید شعرها و متن هایی رو که خودتون گفتین رو بذارید
ممنون از همراهیتون
ویرایش توسط Juddy Abbott : 21 مرداد 1394 در ساعت 03:18
دوس دارم یه اطلاعیه پشتم بچسبونم و روش بنویسم :
“تا اطلاع ثانوی خسته ام”
سهم من از دنیا نداشتن است تنها قدم زدن در پیاده روهای پاییز و فکرکردن به کسی که هیچوقت نبود........
اینم یه شعر درمورد زندگیه ما آدما ک سراسر همش مشکله ا
لبته چون مربوط به زندگیه شخصیم فقط بعضی از بیتاشو میزارم
مخاطبمم خداست 10/2/1392
توی این دنیا باید برای بقا بجنگیو//////////اما من دوست ندارم این قانون وحشیو
به کی بگم مشکلاتمو اینا ک همشون درد دارن//////////توی زندگی دنیا یجورایی همه سره کارن
درگیرن با مشکلاتشونو و راضین به مردن////////////////چرا باید به جای شادی حرصو بگیریو شروع کنی به خوردن؟
ویرایش توسط Juddy Abbott : 19 مرداد 1394 در ساعت 02:27
به سراغ من اگر می ایی نرم و اهسته بیا...نزار بشکند چینی تنهایی من
وقتی داری یواشکی یک غلطی میکنی
علاوه بر چپ و راست
به بالا هم یک نگاهی بنداز
نه...فقط دلم میخواست خودم میگفتم
وقتی داری یواشکی یک غلطی میکنی
علاوه بر چپ و راست
به بالا هم یک نگاهی بنداز
دخترم....انقد نگو پسرم
وقتی داری یواشکی یک غلطی میکنی
علاوه بر چپ و راست
به بالا هم یک نگاهی بنداز
هر چند یکبار یه سری چرت و پرت می نویسم ، اما تا حالا هیچ جا نذاشتم شون !
کلا دوس ندارم ،
چون همشون ؛ تو همه برهه های زمانی یه مخاطب خاص داشتن و دارن !
اگه م گذاشته باشم ، به اسم خودم نبوده!
این اولین باره ؛
کاش یکی از ورق های مچاله شده
به من آرامش تو را می داد
ولی نمی دانم چرا هیچ سطل آشغالی
اسم تو را قبول نمی کند
و تو هم به من می آموزی چقدر دوست داشتن زیباست
شاید این بهترین لحظه ای باشد
که تو را کلمه ها به من می آموزند
همانطور که تو مرا تا به حال نیاموخته ای...
پشت پيغامگير
سال هاست گير كرده ام
از ماه
لكه اي مانده است
كه پاك نمي شود
هر روز با ماه
به خانه ات مي آمدم
تصويري از من
هر روز خيال مي شد
در خيالم
عاشقانه روي پيغامگير
فقط لبخند مي زدم
لبخند
لبخند
لبخندي كه سال هاست روي شيشه ات نشسته است
و پاک نمی شود . . .
بگذاريد
برگردم
به سادگي، به ديوانگي
چقدر بد است
كه خودم را فراموش كرده ام
و لابه لاي بهانه ي خاطرات گير كرده ام
اي كاش حادثه اي نامم را
برگرداند
و روزي...
كاش باز هم گريه را در خيابان ببينم...
ویرایش توسط Mahsa.Nzr : 29 مهر 1392 در ساعت 14:05
در انتهای نقاشی پنجره
خورشید ماه شد
ماه خورشید
همه چیز مثل قبل
نه تو خودت را برای چند لحظه
به بوم من هدیه داده ای...
نه گل های ایوان را برداشته ای
من
تو
تنهایی
چشمان من
و گل سرخ پژمرده هنوز منتظران دستان توست
بیا به همه ثابت کن
که بوم نقاشی من عوض می شود
با دستان تو...
نـــــــــه ذهـــــن فـــــــــراموش میکنـــــــــد نـــــــــه قلـــــــــــــــــــــــ ــــــــــــب.......
مـــــــــــا آزمـــــــــوده ایمــــــ در این شهــــــــــــــر
بختــــــــــــــــــــ خویش
بیــــــــــــــرون بایــــــد کشیـــــــــد از این ورطــــه
رختـــــــــــــــــ خویش
در حال حاضر 1 کاربر در حال مشاهده این موضوع است. (0 کاربر و 1 مهمان)