دیدی وقتی زیادی گرسنه میمونی میل به غذا رو از دست میدی؟
یعنی در عین حال كه گرسنهای غذا نمیخوای.
گاهی وقتا آدما اینجورین، انقد منتظر میمونن كه دیگه نمیخوان.
دیدی وقتی زیادی گرسنه میمونی میل به غذا رو از دست میدی؟
یعنی در عین حال كه گرسنهای غذا نمیخوای.
گاهی وقتا آدما اینجورین، انقد منتظر میمونن كه دیگه نمیخوان.
پای دوست داشتنت ایستادهام...
مثلِ درختِ کاج
روبروی پاییز...
برادران يوسف وقتي ميخواستند يوسف را به چاه بيفکنند يوسف لـبـخـنـدي زد!
يهودا پرسيد: چرا خنديدي؟ اين جا که جاي خنده نيست!
يوسف گفت: روزي در اين فکر بودم که چگونه کسي ميتواند به من اظهار دشمني کند با وجود اين که برادران نيرومندي چون شما دارم!
اينک خداوند همين برادران را بر من مسلط کرد تا بدانم که غير از خــــدا تکيه گاهي نيست !!
گفتی ببند عهد و به من اعتماد کن
نفرین به عهد بستن و لعنت به اعتماد
ویرایش توسط _Shouko_ : 06 شهریور 1398 در ساعت 14:26
خدا منو ببین
این زندگی رویای من نیست.......!
میدونم اینجا جای من نیست......!
هیچ وقت دیر نیست
فقط بعضی وقت ها دیگه ارزشش رو نداره..!
اما
با این همه
تقصیر من نبود
که با این همه...
با این همه امید قبولی
در امتحان سادهْ تو رد شدم
اصلاً نه تو ، نه من!
تقصیر هیچ کس نیست
از خوبی تو بود
که من
بد شدم...!
قیصر امین پور
مراقب باشید چیزهایی را که دوست دارید به دست آوردید
وگرنه مجبور خواهید شد چیزهایی را که به دست آورده اید دوست داشته باشید
یه چیزی رو هیچوقت نتونستم تو زندگی بفهمم،
اونم اینکه، چرا درست همون کسی که فکر می کنی باهمه فرق داره،
یه روز مثل همه تنهات میزاره و میره ….
به پایان فکر نکن
اندیشیدن به پایان هر چیز
شیرینی حضورش را تلخ می کند
بگذار پایان تو را غافلگیر کند
درست …
مثل آغاز
میدونی کنکور عزیزم !
هیچ وقت تو زندگیم فکر نمیکردم انقد مهم باشی !
مهم رو میدونستم هستی اما عمق تورو انقد نمیدونستم :/
تو شبیه دریاچه بایکال تو کره زندگی من بودی !
تو خیلی عمیقی اما وسعت زیادی نداری !
تو همه چیز منی و هیچ چیز!
راستی تو مجوز تمام شادی هامی حداقل اینطوری فکر میکنم !
۳ موضوع اصلی زندگی من به تو مربوطع !
تو چقد عمیقی که اگه درد بشی من برای همیشه محو میشم َ
#حه _ نون
!!!!!
25 : 32 : 13 : 00
ویرایش توسط Hadis_farhadi_ : 21 دی 1398 در ساعت 20:55
انسانی از جنس تنهایی...
وقتی تنهایی در قلب و روح آدمی رخنه کند، در دانه دانه ی سیناپس های عصبی اختلال ایجاد کند، همان وقت ادمی که از درد تمام سلول های بدنش به خود بپیچد ــ مانند کرمهای بی شمار در ظرفی مملو از خوراکی های چرک ــ ، قلموی سیاه و رنگ پریده اش را برداشته و با جنون میکشد، تنهایی را رسم میکند چون توان وصفش نیست... رنگ را دیوانه وار به بوم میپاشد هر بار که اینکار را میکند گویی قسمتی از روحش را در کاسه ای از اسید میسوزاند و سپس فریاد خفه ای در گلویش گیر میکند؛ اینگونه ذره ذره میسوزد، میمیرد...
#دل_نوشته
قتل مرا تمام کن
بسته ی نیمه جان شدم
خون مرا حرام کن
سرخ ام و خسته جان شدم
دلبر من تو بوده ی
حال خوش ام ربوده ی
بس که به تنگ آمدم
تن به زمان سپرده ام
قصه ی خود چو گفته ام
درد زمان شنیده ام
نقش جهان نگر دگر
گرد زمان شود بسر
قتل مرا تمام کن
من که تمام شدم
الف.ح.میم
98/10/25
تنهایی...
تنهایی زیباترین تعریف شکنجه شدن و درد کشیدن است. در دل کوچه های تنگ و تاریک، اثری از زندگی نمیتوان یافت... در کوچه های تنگ و تاریک دل هم، اثری از عشق نتوان یافت! انسان آنتی بیوتیک درمان این باکتری کشنده، یعنی تنهایی، را یافته، او خود را مشغول عشق دروغین و ساختگی میکند، به باکتری اجازه رشد و تکثیر میدهد، جایی که تمام وجود او از تنهایی اشباع میشود.... پوچ و پر شود، آنگاه که دست خود را می نگرد، تصویر زننده عفونت دستش را میبیند... آنقدر تصویر مبهم و وحشتناکی از خود میسازد که دیگر هیچ کس برای مداوای او حاضر به تلاش کردن، نمیشود... او محکوم به مردن است! به جرم عاشقی!
ــپیوستـــ
لطفا همراه این آهنگی که آپلود کردم متن رو بخونید.
http://s6.picofile.com/file/8385218034/Joker.mp3.html
#سیاه_نوشته
ویرایش توسط Tramp : 28 دی 1398 در ساعت 11:32
در حال حاضر 1 کاربر در حال مشاهده این موضوع است. (0 کاربر و 1 مهمان)