خب چه بخوایم چه نخوایم توی زندگی هرکدوم ازماها خواه یا ناخواه! یه جای کار میلنگه!!!! شما چیکار خونوادت داری به فکر درست باش درستو بخون و بهشون توجه نکن! و به فکراین باش که بعدازدرست مستقل شی و اگر دوس نداری تحملشون کنی بعد ازلیسانس برای کار بری یه شهر دیگه یا مستقل زندگی کنی!!!! سعی کن بری کتابخونه درس بخووونی.. یا بیرون! تو حیاط خونه!!!!!!!! که حداقل موقع درس خوندن حرفاشونو نشنوی و آرامش داشته باشی.. البته ببخشید که دارم این توصیه هارو می کنم.... شما هم عین برادر خودمی! و من دوس دارم راهکار خواهرانه بهت ارائه بدم با توجه به تجربه ای که دارم و خودم دوران مدرسه و کنکورو سپری کردم و الآن دانشجوام..باورکنین ما تووی محیط دانشگاهمون همه جورآدمی داریم که دارن بامشکلات مختلفی دست و پنجه نرم میکنن و باامیدواری و تلاش و باوربه اینکه بالاخره میگذره و اون شرایط پایدارنمیمونه دارن برای اهدافشون تلاش میکنن مثلا" ما چند دانشجوی خوب و نمونه معلول داریم ! یکیشونم کم شنواست و شاگرد اول رشته خودش! سعی کنین فقط فکردرستون باشین و هیچ چیز باعث ناامیدیتون نشه ..
منم دوران دبیرستان شرایط سختی داشتم خیلی خونمون شلوغ و پرسروصدا بود ! ولی خب ناامید نشدم و میرفتم کتابخونه یا بیرون تووی حیاط یا یه اتاق دیگه با یه هندزفری توو گوشیم درس میخوندم! هیچ وقتم فکر درس نخوندن،ناامید شدن یا راه های بد و ارتباط با دوستان بد،لجبازی و.... هم به ذهنم خطور نکرد! سعی کردم قویتر ازمشکلاتم باشم الآنم همون حالت هست ولی کمتر....منم قصد دارم بعدازتحصیلم بخاطراینکه اصلا" شهرواستان زندگیم رو دوست ندارم برم یه شهرباامکانات برای کار ،استقلال و زندگی آیندم.....بااینکه خونوادمو دوس دارم....صرفا" بخاطرینکه بتونم یه کانون وکالت خوب قبول شم و شغل،درآمد و بازارکارخوبی داشته باشم و اصلا" استخدام شم! قصد مهاجرت دارم! چون معتقدم آدم یه سری چیزها توو زندگیش هست که انتخابش دست خودش نیست مثل محل زندگیش،نامش و....! ولی انتخاب یه سری چیزها دست خودشه که میتونه مسیرزندگیشو به کلی تغییربده مثل انتخاب اقامتگاه،همسرخوب،لوازم زندگی،کار،رشته تحصیلی و.... خیلی چیزای مهمه دیگه.....تنها باید قبلش که مجبوره بااون شرایط کناربیاد سعی کنه صبر داشته باشه،ناامیدنشه و تلاش کنه برای اهدافش... بهترین راه برای شما درس خوندن درکتابخونه هست حتما" امتحانش کنید نذارین شرایط کوچیک و بی اهمیت لطمه ای به اندیشه و اهدافتون بزنن و باعث ناامیدی،لجاجت و یا عصبانیتتون بشن... فراموش نکنین که قرارنیست تاآخرعمرپیش اونا زندگی کنین و اگرازاونها به هردلایلی راضی نیستین باید تلاش کنین آیندتونو با دستای خودتون بسازین....حتی اگه دانشگاه دولتی هم قبول نشین! ضمنا" بعد ازکنکور سعی کنین یه رشته خوب برین که بازارکارخوبی داشته باشه و به وسیله ی رشته و درس و کارتون بتونین به اهدافتون برسین! موفق باشین
در حال حاضر 1 کاربر در حال مشاهده این موضوع است. (0 کاربر و 1 مهمان)