خانه شیمی

X
  • آخرین ارسالات انجمن

  •  

    صفحه 2 از 3 نخستنخست 123 آخرینآخرین
    نمایش نتایج: از 16 به 30 از 44
    1. Top | #16
      کاربر اخراجی

      نمایش مشخصات
      نقل قول نوشته اصلی توسط Gladiolus نمایش پست ها
      من تجربه خودمو میگم بهتون
      من ۲ سال پشت کنکور موندم و همش با این امید
      که سال بعد عالی میخونم و میترکونم
      ولی در عمل خودم میترکیدم
      ولی حالا چرا میموندم پشت؟
      چون که خودم میدونستم توانم رو نذاشتم
      هی دلم میخواست باز بمونم
      ولی از یه جایی دیگه گفتم بیخیال و رفتم دانشگاه
      هر چند ته دلم میدونستم دائم نیست
      رفتم دانشگاه
      و بزار بگم برام چی بود
      عذاب خالص
      سر کلاسا زجر می کشیدم
      تمام وجودم حسرت شده بود که خاک بر سرت
      بخاطر اینکه حسش نبود گند زدی به خودت
      و مجبوری چیزایی بخونی که نفرت داری
      رسما شده بودم یه ربات علاف در اینستا ول میگشتم
      هیچ کار مفیدی نمی‌کردم
      درسای دانشگاه رو هم نمیخوندم
      تا اینکه انصراف دادم
      نه برای پزشکی
      درسته تمام چیزیه که میخوام
      ولی هدف اصلی اینه همه تلاشمو بکنم
      که اگر خدایی نکرده چیزی شد که من نمیخواستم
      بگم من از خودم کم نذاشتم بقیش دست من نبود
      پیشنهادم اینه بشین با خودت حرف بزن
      حرفاتو بیار رو کاغذ
      همش ۸ ماه مونده
      تمومش کن شرش کنده شه
      و اگه بتونی با یه پزشک هم مشورت کنی
      در خصوص افسردگی که چه بهتر
      همه میخواستن بگن که تو برو دانشگاه اونجوریام که فکر میکنی نیست و خوشت میاد ازش ولی باتوجه به حرفای شما دقیقا در مورد حسرتش مثل اینکه همینطوره که فکر میکردم والا از حرف زدن جدی با خودمم دوری میکردم ولی حتما اینکارو هم میکنم
      ممنونم ازتون ،امیدوارم امسال به هدفتون برسین

    2. Top | #17
      کاربر انجمن

      نمایش مشخصات
      نقل قول نوشته اصلی توسط Bahar1377 نمایش پست ها
      ببین عزیزم. من از چهارسال پیش همین حس و حال و داشتم و ادامه دار بود. هرکاری هم میکردم ، هرچی کلیپ انگیزشی و فیلم و کتاب اصلا فایده نداشت برام. یه روز خوب بودم سه روز بد. تا اینکه حدود ۱۰ ماه پیش رفتم دکتر. بهم قرص داد. شاید باورت نشه، انگیزم زیاد شده بود، تمرکزم عاالی، فکرای منفی سراغم نمیومد. در کل بی خیال مشکلات زندگیم شده بودم و فقط درس میخوندم. ببین واقعا الان حسرت میخورم که چرا زودتر دکتر نرفتم.شما اگه آنفولانزا بگیری میری دکتر تا دو تا آمپول بزنه، قرص بده حالت خوب شه. اصلا هم عیب نمیدونی دکتر رفتی.الانم دچار آنفولانزای روحی شدی. متأسفانه اینجا ایرانه و دید عموم نسبت به روانپزشک منفیه. اما اگه میخوای سریعتر به روال عادی زندگیت برگردی پیشنهاد من مراجعه به روانپزشکه.
      ببخشید والپرات سدیم بهتون داد من دوبار رفتم متاسفانه بهم داروهایی دادن به شدت خواب اور

    3. Top | #18
      کاربر باسابقه

      نمایش مشخصات
      بچه ها اگر میخواید روانپزشک برید حتما درست تحقیق کنید ، مطمئن باشید روانپزشکی که میرید اطلاعاتش آپدیته و مراجعینش ازش راضی هستند . من خودم وقتی میخواستم برم کلی تحقیق کردم و الان به شدت از پزشکم راضی هستم . حواستون باشه حسابی .
      stars can't shine without darkness

    4. Top | #19
      کاربر باسابقه

      Romantic
      نمایش مشخصات
      نقل قول نوشته اصلی توسط eligram1400 نمایش پست ها
      ببخشید والپرات سدیم بهتون داد من دوبار رفتم متاسفانه بهم داروهایی دادن به شدت خواب اور
      اسنترا۵۰

    5. Top | #20
      همکار سابق انجمن
      کاربر برتر
      کاربر فعال

      نمایش مشخصات
      نقل قول نوشته اصلی توسط M.K.G.H نمایش پست ها
      سلام وقتتون بخیر
      من 20 سالمه امسال که میخوام بمونم پشت کنکور 3 ساله دارم واسه کنکور میخونم ولی چهارمین باره کنکور میدم با احتساب 1400 ولی سال آخر دبیرستانو بخاطر یه سری مشکلات و تو جو نبودن کنکور و آزمون نرفتن درست و جدی واسه کنکور نخوندم
      میخواستم بگم این دوسال پشت کنکوریو خیلی خیلی میخوندم شاید بگین اصولی نبوده ولی همون روشا که همه استفاده میکنن و علمیه منم به همونا عمل میکردم ... و الآن من بشدت و خیلی وحشتناک ناامیدم با اینکه پایه م قوی شده تو این دو سال ولی بازم قدرت تلاش کردن و جنگیدن رو ندارم کلا تو کارای ضروری زندگیم هم خیلی کند شدم و به زور انجامشون میدم انرژی و سرعتی که تو اون دو سال داشتم انگار خودکار بود ولی حالا هر کاری هم میکنم وضعیتم روبه راه نمیشه معمولا اکثر افراد اغلب حالشون عادیه و بعضی وقتا ناراحت یا خوشحال میشن ولی من اکثر مواقع ناراحت و خیلی کم خوشحال و بعضی وقتا هم بی تفاوت حدود 3 ماهی هست اینجوریم دقیقا همش هم بخاطره کنکوره میدونم اگه میرفتم دانشگاه هر رشته ای که باشه ( بدون کنکورا و ازاد و ...)حسرت تمام زندگیمو از اینی که هست نابودتر میکرد واسه همین موندم پشت کنکور ولی اینطور که معلومه انگیزه ای واسم نمونده حتی اگه هر کاری هم کنم فوقش چند ساعت یا یه روز روحیه میگیرم بازم مثل اول میشم... میگم این همه خوندی حتی رتبه 5000 هم نشدی میخونی که چی بشه ...شاید بگین برو پیش روان شناس ولی یه نفر تو شهرمون نیس که بدردبخور باشه ...

      امیدوارم اگه تجربه یا راهنمایی در این مورد دارین لطف کنین بگین

      سلام.حرفایی رو که نوشتیم با عمق وجود درک می کنم
      می تونم بگم فقط چشماتون رو روی حرف بقیه ببندید و سعی کنید روی کارتون تمرکز کنید.پارسال که شروع کردم برای سال سوم خیلی سختم بود چون پایه درسی خیلی خوب بود و 6 هزار منطقه دو واقعا حق من از اون همه تلاش نبود.اگه واقعا هدف دارید نباید بذارید چیزی مانعتون بشه .با تمام توانی که دارید موانع رو بردارید و سعی کنید از درس خوندن لذت ببرید.

    6. Top | #21
      rz1
      کاربر باسابقه
      کاربر برتر

      نمایش مشخصات
      نقل قول نوشته اصلی توسط M.K.G.H نمایش پست ها

      شاید باورتون نشه تمامی اشتباها و مشکلاتمو نوشتم با راه حل هاشون میدونم حالا وقت گام برداشتنه ولی اینو نمیدونم چرا کنترل م رو روی خودم از دست دادم هی ذهنم فرار میکنه از این قبیل موضوعات و میگه باز شروع شد... حتی اون لحظات ، دیوار سفید هم واسش جذاب میشه
      ممنونم امیدوارم شما هم موفق باشی

      اگه دختر هستيد ک سرتو محکم بکوب ب ديوار ب عقل بياي//اگه پسر هستيد انشالله که بهترين تصميم رو بگيريد و موفق بشيد //در هردومورد اصلا به اين بهانه ها ک مياريد توجه نکنيد و فقط بخونيد

    7. Top | #22
      همکار سابق انجمن
      کاربر باسابقه

      Na-Omid
      نمایش مشخصات
      نقل قول نوشته اصلی توسط M.K.G.H نمایش پست ها
      سلام وقتتون بخیر
      من 20 سالمه امسال که میخوام بمونم پشت کنکور 3 ساله دارم واسه کنکور میخونم ولی چهارمین باره کنکور میدم با احتساب 1400 ولی سال آخر دبیرستانو بخاطر یه سری مشکلات و تو جو نبودن کنکور و آزمون نرفتن درست و جدی واسه کنکور نخوندم
      میخواستم بگم این دوسال پشت کنکوریو خیلی خیلی میخوندم شاید بگین اصولی نبوده ولی همون روشا که همه استفاده میکنن و علمیه منم به همونا عمل میکردم ... و الآن من بشدت و خیلی وحشتناک ناامیدم با اینکه پایه م قوی شده تو این دو سال ولی بازم قدرت تلاش کردن و جنگیدن رو ندارم کلا تو کارای ضروری زندگیم هم خیلی کند شدم و به زور انجامشون میدم انرژی و سرعتی که تو اون دو سال داشتم انگار خودکار بود ولی حالا هر کاری هم میکنم وضعیتم روبه راه نمیشه معمولا اکثر افراد اغلب حالشون عادیه و بعضی وقتا ناراحت یا خوشحال میشن ولی من اکثر مواقع ناراحت و خیلی کم خوشحال و بعضی وقتا هم بی تفاوت حدود 3 ماهی هست اینجوریم دقیقا همش هم بخاطره کنکوره میدونم اگه میرفتم دانشگاه هر رشته ای که باشه ( بدون کنکورا و ازاد و ...)حسرت تمام زندگیمو از اینی که هست نابودتر میکرد واسه همین موندم پشت کنکور ولی اینطور که معلومه انگیزه ای واسم نمونده حتی اگه هر کاری هم کنم فوقش چند ساعت یا یه روز روحیه میگیرم بازم مثل اول میشم... میگم این همه خوندی حتی رتبه 5000 هم نشدی میخونی که چی بشه ...شاید بگین برو پیش روان شناس ولی یه نفر تو شهرمون نیس که بدردبخور باشه ...

      امیدوارم اگه تجربه یا راهنمایی در این مورد دارین لطف کنین بگین
      عزیزم اول بنظرم افکاری که اذیتت میکنه روروی کاغذبنویس وبعدش همه روآتیش بزن وبه خودت بگوهرچیزی که ذهن من رومشغول میکنه بایدآتیش بگیره دقیقامثل همین الان بعدش شروع کن به ورزش کردن مهم نیست چه ورزشی مهم تینه که بدنت درگیربشه زیادهم نه که خسته بشی درحدنیم ساعت بهتره ورزشهای هوازی یاورزشهای رزمی روانتخاب کنی چون این نوع ورزشهاخیلی بیشترانرژی های منفی روتخلیه میکنن به افکاروصحبتهای دیگران اهمیت نده وفقط بگومن واس خودم تلاش میکنم وحتماباعلاقه بخون وبدون انگیزه یه چیزدرونیه وجملات انگیزشی روبه زبون نیاریه مدت که اینکاراروکردی وریکاوری شدی شروع کن برنامه ریزی اصولی که بتونی بهش عمل کنی بریزوبعضی وقتهاعیادت کردن ازصدتامشاورم بهتره اینکه بدونی خداصدات رومیشنوه عالیه حتمادعاکن و...
      نگران منی به توقرصه دلم

    8. Top | #23
      کاربر حرفه ای

      bi-tafavot
      نمایش مشخصات
      روی سخن من با آقایونی هستش که این مشکل رو دارن
      دوراهی سربازی و دانشگاه رو جدی بگیرید
      همین

    9. Top | #24
      کاربر انجمن

      Tajob
      نمایش مشخصات
      لطفا همه جواب بدن
      تو هشت ماه میشه از صفر صفر رسید رتبه زیر ؟1000

    10. Top | #25
      کاربر اخراجی

      نمایش مشخصات
      نقل قول نوشته اصلی توسط Wonderland نمایش پست ها



      سلام.حرفایی رو که نوشتیم با عمق وجود درک می کنم
      می تونم بگم فقط چشماتون رو روی حرف بقیه ببندید و سعی کنید روی کارتون تمرکز کنید.پارسال که شروع کردم برای سال سوم خیلی سختم بود چون پایه درسی خیلی خوب بود و 6 هزار منطقه دو واقعا حق من از اون همه تلاش نبود.اگه واقعا هدف دارید نباید بذارید چیزی مانعتون بشه .با تمام توانی که دارید موانع رو بردارید و سعی کنید از درس خوندن لذت ببرید.
      ممنونم از حرفای خوبتون ، نمیدونم فکر کنم شده آرزو واسم اون رسیدنه به هدفی که داشتم
      خیلی خوبه که اخرش نتیجه تلاشاتونو دیدین این یکی از بهترین حس های دنیاس

    11. Top | #26
      کاربر نیمه فعال

      Romantic
      نمایش مشخصات
      نقل قول نوشته اصلی توسط Mahdi7070 نمایش پست ها
      لطفا همه جواب بدن
      تو هشت ماه میشه از صفر صفر رسید رتبه زیر ؟1000
      نه نمیشه!!!!!!!!!
      پشیمون شدی؟؟؟!!!
      تا وقتی می پرسی میشه یا نه ۱۰۱درصد نمیشه دیدم که میگم
      بیخیال این چرت وپرت ها شو برو بخون آفرین

    12. Top | #27
      کاربر انجمن

      Tajob
      نمایش مشخصات
      نقل قول نوشته اصلی توسط Mehrasaa نمایش پست ها
      نه نمیشه!!!!!!!!!
      پشیمون شدی؟؟؟!!!
      تا وقتی می پرسی میشه یا نه ۱۰۱درصد نمیشه دیدم که میگم
      بیخیال این چرت وپرت ها شو برو بخون آفرین
      چشم

    13. Top | #28
      کاربر اخراجی

      نمایش مشخصات
      نقل قول نوشته اصلی توسط rezvan81 نمایش پست ها



      اگه دختر هستيد ک سرتو محکم بکوب ب ديوار ب عقل بياي//اگه پسر هستيد انشالله که بهترين تصميم رو بگيريد و موفق بشيد //در هردومورد اصلا به اين بهانه ها ک مياريد توجه نکنيد و فقط بخونيد
      هیچ توجیهی ندارم در این ارتباط که بگم: نه بابا چه بهانه ای چه فراری چه اهمال کاری چون واقعا از اثبات و تظاهر و این چیزا خستم و بیشتر از همه از خودم مایوسم چون مثلا خانواده فکر میکنن من تو وضعیت خوبیم که مثلا تایم مطالعم خیلی کم شده ( استراحت و راحت بودن و...) ولی در واقع خیلی بیشتر از اونا من زجر میکشم... خب وقتی اینجوریم معلومه یه دلیل و یا درد و مرضی دارم هرچند من با اینکه بیشتر وقتا بیخیال بودم نسبت به سرزنشای خانواده و بقیه ( مثلا میگفتم بزار وقتی نتیجه بیاد بهشون اثبات میکنم و ...)ولی این مدتو تازگیا کشف کردم حتی یه آشنا یه حرفی بزنه مثلا بگه این همه کتابو چجوری میخوای باز بخونی تا یه مدت بعدش عملکردم از اینی که هست بدتر میشه اصلا خودکار حالتم عوض میشه متوجه که میشم تازه میفهمم واسه اون حرفا بوده...

    14. Top | #29
      کاربر اخراجی

      نمایش مشخصات
      نقل قول نوشته اصلی توسط n3gin2000 نمایش پست ها
      عزیزم اول بنظرم افکاری که اذیتت میکنه روروی کاغذبنویس وبعدش همه روآتیش بزن وبه خودت بگوهرچیزی که ذهن من رومشغول میکنه بایدآتیش بگیره دقیقامثل همین الان بعدش شروع کن به ورزش کردن مهم نیست چه ورزشی مهم تینه که بدنت درگیربشه زیادهم نه که خسته بشی درحدنیم ساعت بهتره ورزشهای هوازی یاورزشهای رزمی روانتخاب کنی چون این نوع ورزشهاخیلی بیشترانرژی های منفی روتخلیه میکنن به افکاروصحبتهای دیگران اهمیت نده وفقط بگومن واس خودم تلاش میکنم وحتماباعلاقه بخون وبدون انگیزه یه چیزدرونیه وجملات انگیزشی روبه زبون نیاریه مدت که اینکاراروکردی وریکاوری شدی شروع کن برنامه ریزی اصولی که بتونی بهش عمل کنی بریزوبعضی وقتهاعیادت کردن ازصدتامشاورم بهتره اینکه بدونی خداصدات رومیشنوه عالیه حتمادعاکن و...
      تنها چیزی که دارم منظم الآن انجام میدم "پیاده روی و دو" صبحا هستش الآن دو روزه انجامش میدم امیدوارم تاثیرش زیاد باشه ...
      چند باری اون آتیش زدن کاغذا رو امتحان کردم خیلی خیلی عالی جواب میداد ولی دیگه گزاشتمش کنار مثل اینکه باید دوباره انجامش بدم منظورتون اینه درسا رو بدون برنامه یه مدت با علاقه بخونم زیاد که شد برنامه ریزی کنم؟ یا اشتباه فهمیدم؟
      مرسی بابت راهنمایی هاتون واقعا کاربردی بودن

    15. Top | #30
      rz1
      کاربر باسابقه
      کاربر برتر

      نمایش مشخصات
      نقل قول نوشته اصلی توسط M.K.G.H نمایش پست ها

      هیچ توجیهی ندارم در این ارتباط که بگم: نه بابا چه بهانه ای چه فراری چه اهمال کاری چون واقعا از اثبات و تظاهر و این چیزا خستم و بیشتر از همه از خودم مایوسم چون مثلا خانواده فکر میکنن من تو وضعیت خوبیم که مثلا تایم مطالعم خیلی کم شده ( استراحت و راحت بودن و...) ولی در واقع خیلی بیشتر از اونا من زجر میکشم... خب وقتی اینجوریم معلومه یه دلیل و یا درد و مرضی دارم هرچند من با اینکه بیشتر وقتا بیخیال بودم نسبت به سرزنشای خانواده و بقیه ( مثلا میگفتم بزار وقتی نتیجه بیاد بهشون اثبات میکنم و ...)ولی این مدتو تازگیا کشف کردم حتی یه آشنا یه حرفی بزنه مثلا بگه این همه کتابو چجوری میخوای باز بخونی تا یه مدت بعدش عملکردم از اینی که هست بدتر میشه اصلا خودکار حالتم عوض میشه متوجه که میشم تازه میفهمم واسه اون حرفا بوده...
      ميفهمم...روزي ک نتايج اومد حال من ک داغون بود خانوادمم داغون بودن...مامانم بم ميگف شايد تو حدت همينه برو خيلي رشته ها مياري....من موندم!چون هدف دارم..چون علاقه دارم چون باتمام وجودم چيزي رو ميخوام...شما موندي واسه چي؟واسه نخوندن؟واسه اهمال کاري؟؟واسه شکست دوباره؟شرمندگي دوباره؟؟جوجه رو اخر پاييز ميشمارن شما کاري ب حرفاي بقيه نداشته باش و درست بخون ب اميد روزي ک دلت شاد بشه///منم وضعم خوب نيس معلمام همشون دوستاي مامان بابامن و کلي حرف ميشنوم ازشون..مسخره يا هرچي..اين و اون مثال ميزنن ک نتونستن...من نموندم پشت کنکور ک عذاب بکشم و حرف بشنوم..موندم برا بهتر شدن...///قدر خودت بدون همين//ادم بخواد يچيزي رو انجام بده زمين و زمان بهم دوخته بشه انجام ميده

    صفحه 2 از 3 نخستنخست 123 آخرینآخرین

    افراد آنلاین در تاپیک

    کاربرانی که در حال مشاهده این موضوع هستند

    در حال حاضر 1 کاربر در حال مشاهده این موضوع است. (0 کاربر و 1 مهمان)




    آخرین مطالب سایت کنکور

  • تبلیغات متنی انجمن