گفتوگو با:
مائده آشفته برآبادی، رتبهی 1 ریاضی منطقهی 3 از خواف
کیانا تدبیر، رتبهی 2 تجربی کشور از لنگرود
سارا همتی، رتبهی 1 تجربی کشور از تبریز
ریحانه سردارزهی، رتبهی 30 از دشتیاری
محمدمهدی خادمبشیری، رتبهی 1 تجربی منطقهی 3 از گچساران
محمد عابدینی، رتبهی 33 انسانی از شهر قدس
کیارش زارع، رتبهی 7 تجربی کشور از بیرجند
مهدی لطافتی، رتبهی 4 ریاضی کشور از شیراز
محمدامین خادمبشیری، رتبهی 6 تجربی منطقهی 3 از گچساران
9 رتبهی برتر کنکور 94 دربارهی روز آخر میگویند
روز قبل از کنکور را چگونه گذراندید؟
مائده آشفته: من تعدادی آیات دین و زندگی را خواندم. برگهای از نکات درسها را به صورت فشرده تهیه کرده بودم که آن را هم خواندم. بعدازظهر کارهایم تمام شده بود. روز خوبی بود و آرامش خوبی داشتم و راحت خوابیدم.
کیانا تدبیر: من برای هیچ امتحانی نگرانی نداشتهام و روز قبل از امتحانات آرامش دارم. برای کنکور هم همین حال را داشتم. صبح لغات ادبیات و تاریخ ادبیات را که تصور میکردم ممکن است فراموش کنم خواندم. زمینشناسی را نگاهی انداختم. وقتی سؤالات کنکور ریاضی به دستم رسید به سؤالات ادبیات و شیمی آن جواب دادم و پاسخ آن را با دبیرم بررسی کردم. سؤالات عمومی انسانی را هم پاسخ دادم. با مادرم مدت کوتاهی بیرون رفتیم و آخر شب هم پاسخنامههایی که روی سایت کانون بود نگاه کردم. نیمهشب ساعت 2، از بوی غذای همسایهمان بیدار شدم اما درکل خواب خوبی داشتم.
سارا همتی: روز آخر درس زیست را به صورت تورق سریع خواندم. سؤالات ریاضی که آمد شیمی و عمومیها را حل کردم و به سؤالات ریاضی و فیزیک هم نگاه کردم. من تا ساعت 7 کارم را تمام کردم. من هر شب فیلم هم میدیدم. شب کنکور هم فیلم دیدم. ساعت 10:30 خوابیدم اما تا صبح نیمههوشیار بودم.
ریحانه سردارزهی: چون تا قبل از آن کمخوابی داشتم روز قبل از کنکور خوابآلودگی داشتم. به هر حال سعی کردم در روز بیدار بمانم تا شب خواب راحتی داشته باشم. تمام مباحث روانشناسی را خواندم و شب هم خواب راحتی داشتم.
محمدمهدی خادمبشیری: روز آخر یک بار دیگر زیست را مرور کردم. کمی زمینشناسی هم خواندم. کنکور ریاضی که رسید چهارنفری با هم جواب دادیم تا در وقت صرفهجویی کنیم. هنگام خواب با اینکه هیچ نگرانی نداشتم اما خوابم نمیبرد و جالب اینکه این اتفاق برای هر چهار نفر ما افتاد.
محمد عابدینی: چون همه در شهر و فامیل از رتبههای من خبر داشتند و خانوادهام از من توقع رتبهی خوب داشتند روز قبل از کنکور فکر کردن به این موضوع نگرانم کرده بود. شب بیخواب شدم. ساعت 12 شب بیرون رفتم و شروع کردم به دویدن تا خسته شوم و بتوانم بخوابم تا اینکه توانستم به هر سختیای بود چند ساعت بخوابم.
کیارش زارع: من چون تا ساعت 1 نیمهشب درس میخواندم برای بیدار شدن صبح زود مشکل داشتم. ولی روز آخر صبح زود بیدار شدم و همراه پدرم به محل حوزهی کنکور رفتیم تا با آنجا آشنا شوم. نگرانی من بابت این بود که چون چپدست هستم آیا صندلی مناسبی خواهم داشت یا خیر. با دیدن صندلیهای حوزه خیالم راحت شد. نگرانی دیگر من از توقع دیگران نسبت به خودم بود. پدرم که این موضوع را فهمید مرا بیرون برد و در این مورد با هم صحبت کرد و خیالم راحت شد. سؤالات عمومی هنر را حل کردم و شب خواب راحتی داشتم.
مهدی لطافتی: روز قبل از کنکور تصمیم داشتم هیچ درسی را نخوانم. به محل حوزه رفتم و فضای آنجا برایم جالب بود. ساختمانی بین دو کوه بود که در حال تعمیر بود. در زدیم و به ما اجازه دادند که فضای آنجا را ببینیم. صندلی من دستهدار نبود و شرایط خوبی نداشت و نگرانم کرد. این نگرانی باعث شد فکر کنم که دین و زندگی را فراموش کردهام؛ بنابراین عصر به آن نگاهی انداختم و متوجه شدم همه چیز را به خاطر دارم. به هر حال خودم را آمادهی آن شرایط کردم.
محمدامین خادمبشیری: من هم صبح کمی درس خواندم. همان طور که محمدمهدی گفت سؤالات کنکور ریاضی را با هم حل کردیم. موقع خواب نیمههوشیار بودم. ساعت یک شب احساس کردم چیزی به پایم خورد و از جا پریدم. متوجه شدم محمدمهدی بوده که میخواسته بداند من هم بیدارم یا نه.
9 رتبهی برتر کنکور 94 از روز کنکور میگویند
روز کنکور را چگونه آغاز کردید و در جلسهی کنکور چه گذشت؟
مانده آشفته: من بهراحتی بیدار شدم. صبحانهی مفصلی خوردم و با پدر و مادرم به محل حوزه رفتیم. در محل حوزه بعضی از دوستانم را دیدم و خیلی خوشحال شدم. فضای حوزه خیلی خوب بود. آزمون که شروع شد در عمومیها مشکلی نداشتم و برایم راحت بود. در زمان اضافه برگشتم و چند سؤال دیگر را هم جواب دادم. در اختصاصیها میدانستم که در ریاضی ممکن است سؤالات زیادی را کنار بگذارم. فیزیک سادهتر بود. شیمی را که شروع کردم متوجه شدم سخت است و انتظارش را ندارم؛ اما روحیهام را از دست ندادم. تصمیم گرفتم بیشتر زمان نقصانی را صرف حل سؤالات شیمی کنم. درکل روز آرامی داشتم و از کنکور راضی بودم.
کیانا تدبیر: صبح روز کنکور صبحانهی همیشگیام را خوردم و با پدر و مادرم به حوزه رفتیم. حوزهی کنکورم مدرسهی دوران راهنماییام بود و مراقب نیز دبیر زیست خودمان بود. در درس ادبیات وقتی به سؤالات قرابت معنایی رسیدم احساس کردم سبک سؤالات جدید است و با خودم گفتم آزمون خوبی نخواهم داشت. سؤالات قرابت را کنار گذاشتم. در درسهای دیگر عمومی مشکلی نداشتم و در زمان نقصانی هم به سؤالات قرابت برگشتم و چند سؤال را پاسخ دادم. در اختصاصیها مثل همیشه از زمینشناسی شروع کردم اما کار جدیدی که در کنکور انجام دادم این بود که تصمیم گرفتم اول به سؤالات سال سوم و سؤالات حفظی سال چهارم جواب بدهم. به سؤالات ریاضی که رسیدم طبق معمول به سؤالات کمی پاسخ دادم. در زیست به چالش برخوردم. 5 سؤال را نتوانستم پاسخ بدهم و 2 سؤال را هم با شک پاسخ دادم. هر چه بیشتر گذشت روحیهام کم شد. از سؤالات زیست گذشتم و فیزک برایم ساده بود. درس شیمی هم مثل همیشه جواب دادم. وقتی نگاهم به ستون پاسخ سؤالات زیست و خانههای خالی زیاد آن افتاد نگران شدم. سعی کردم شیمی را سریعتر حل کنم. 70 درصد زمان نقصانی را به زیست اختصاص دادم. بعد از کنکور وضعیت روحی خوبی نداشتم.
سارا همتی: ساعت 6 صبح صبحانه خوردم. به حوزه که رفتم بیشتر دوستانم را دیدم و شرایط همانی بود که میخواستم. تنها مشکلی که وجود داشت این بود که پای مراقب به میز میخورد و صدا میداد و با تذکری که دادم ایشان هم رعایت کرد. من عادت داشتم سؤالی را نزده نگذارم و سؤالاتی را که شک داشتم دور آنها خط میکشیدم تا دوباره به آنها برگردم. دین و زندگی را خیلی زود پاسخ دادم و 45 دقیقهی وقت اضافه را به ادبیات و عربی برگشتم. عمومی را درکل خوب دادم. برای اختصاصیها همیشه طبق دفترچه پیش میرفتم. من زمینشناسی را هم مثل زیست به صورت نکتهای خوانده بودم و بهسرعت توانستم آن را جواب بدهم. در ریاضی هم یک سؤال برایم سخت بود و ایدهاش به ذهنم نمیرسید. آن را رها کردم و برای بازگشت گذاشتم. زیست خیلی سخت بود و چیزی که به نظرم درست میآمد انتخاب میکردم. فقط یکی از دو سؤال نزده را برای بار دوم گذاشتم. میخواستم فیزیک را با سرعت جواب بدهم تا وقت بیشتری برای برگشتن به زیست داشته باشم اما باعث شد صورت سؤال را بیدقت میخواندم و غلط زیاد داشتم. در شیمی هم مشکلی نداشتم و طبق زمان همیشگی جواب دادم. در وقت اضافه سؤالاتی را که بیدقتی کرده بودم بررسی کردم و پاسخ آنها را عوض کردم. بیشتر غلطهای کنکورم به دلیل بیدقتی بود. بعد از کنکور خیالم راحت بود و آرامش داشتم.
ریحانه سردارزهی: من اولین نفری بودم که به حوزه رسیدم. تعدادی از دوستانم را دیدم. مشکلی که سر جلسهی کنکور داشتم صندلی فلزی من بود که خیلی سروصدا داشت و از طرفی ردیف اول بودم و مراقبها رفتوآمد داشتند. در عمومیها به انتظاری که داشتم رسیدم و خوب بود. در اختصاصیها روی ریاضی خیلی سرمایهگذاری کرده بودم و میدانستم که اگر ریاضی را خوب بزنم رتبهام خیلی افزایش مییابد. من در آزمونهای کانون همیشه بین 80 و 90 درصد میزدم و از خودم انتظار زیادی داشتم. سؤال اول برایم جدید بود و آن را کنار گذاشتم. سؤال بعدی هم سخت بود؛ بنابراین تصمیم گرفتم ریاضی را کنار بگذارم و به سراغ درس بعدی بروم اما اشتباه کردم. چون در حین پاسخ به سؤالات درسهای دیگر ذهنم درگیر سؤالات ریاضی بود و تمرکز لازم را نداشتم. در زمان نقصانی به ریاضی برگشتم و تمام سعی خودم را کردم که آرامش داشته باشم. سه سؤال را حل کردم اما پاسخ آنها در هیچ گزینهای نبود. بعد از کنکور خیلی ناراحت بودم.
محمدمهدی خادمبشیری: صبح به اتفاق دوستانم به محل حوزه رفتیم. کمی دیر رسیدیم اما مشکلی پیش نیامد. عمومیها را خیلی خوب دادم اما دفترچهی اختصاصیها با تأخیر داده شد و تصوری که از زمانهای نقصانی در ذهن داشتم به هم ریخت. من با زیست شروع کردم و در آزمونهای کانون سؤالات نزدهی کمی داشتم اما در کنکور 19 سؤال را شک داشتم و ناراحتکننده بود. شیمی را بهتر جواب دادم و چون در ریاضی قوی بودم آن را برای آخر گذاشتم. به سراغ فیزیک رفتم و خیلی سخت بود. فکر میکردم سؤالات آخر آسان میشود اما این طور نبود و وقتی به سراغ ریاضی رفتم خیلی بههمریخته بودم. من 16 سؤال ریاضی را نزدم و به سراغ زمینشناسی رفتم و فقط 9 سؤال را جواب دادم. با ناامیدی از حوزه خارج شدم و تصمیم گرفتم از فردای همان روز درس خواندن را شروع کنم. همان شب پاسخنامه روی سایت قرار گرفت و متوجه شدم که زیاد هم خراب نکردهام.
محمد عابدینی: ساعت 6 بیدار شدم و موقع رفتم پای پدرم را بوسیدم و او هم برای موفقیتم دعا کرد. با یکی از دوستانم به محل حوزه که مدرسهی خودمان بود رفتیم. برای اینکه دوستانم اطرافم جمع نشوند پشت درخت پنهان شدم. آزمون شروع شد و من عمومیها را خیلی خوب زدم و 15 دقیقه وقت اضافه آوردم. در اختصاصیها ریاضی خیلی سخت بود و روحیهام را خراب کرد. اقتصاد نیز مثل کنکور 92 طرح شده بود و چون من مسئله کار نکرده بودم به مشکل برخوردم. در ادبیات اختصاصی و عربی دوباره روحیه گرفتم. فلسفه و منطق هم سخت طرح شده بود. اشتباه من در جلسهی کنکور این بود که حواسم به برگهی دیگران پرت میشد و وقتی میدیدم آنها به همهی سؤالات جواب میدهند روحیهام تضعیف میشد. در اختصاصیها 15 دقیقه وقت اضافه آوردم ولی به هر حال نتوانستم طبق پیشبینیهایم عمل کنم. به دانشآموزان توصیه میکنم از ساعت عقربهدار استفاده کنند چون ساعتهای کامپیوتری فرد را دچار مشکل میکند. بعد از کنکور فکر میکردم رتبهام زیر 1000 شود و میخواستم بعد از اعلام رتبهها درس خواندن را دوباره شروع کنم.
کیارش زارع: صبحانهی کاملی خوردم و به حوزهی کنکور رفتم. در عمومیها همیشه با ادبیات چالش داشتم اما توانستم خوب بزنم و فقط دو سؤال شکدار داشتم. عربی را خوب زدم. زبان و دین و زندگی را هم سریع جواب دادم و از زمانهای نقصانی استفاده کردم. در اختصاصیها روی ریاضی و فیزیک حساب ویژهای باز کرده بودم اما وقت کامل ریاضی که تمام شد 6 سؤال را نزده بودم. سؤالات زیست برایم ساده بود و همه را جواب دادم اما اشتباه زیاد داشتم. سؤالات فیزیک سخت بود و 4 سؤال را نزده گذاشتم. فکر میکردم شیمی سخت باشد اما توانستم سریع پاسخ بدهم. زمینشناسی را هم زود جواب دادم و در حدود 25 دقیقه زمان نقصانی داشتم که به سؤالات برگشتم. از جلسه که بیرون آمدم به خانوادهام گفتم همان حسی را دارم که آزمون هفتهی قبل داشتم.
مهدی لطافتی: صبحانه را مثل همیشه خوردم. وقتی رسیدم به حوزه خیلی شلوغ بود و نگران شدم که نکند دیر برسم. من از مسئول حوزه خواستم صندلی مرا عوض کند اما سختگیری میکردند. من هم بحث نکردم. من همیشه اول آزمون استرس داشتم ولی میدانستم که بهمرور به حالت عادی برمیگردم. مثلاً در اختصاصیها در سؤالات ریاضی در چند سؤال اول به جواب نمیرسیدم و میگذاشتم برای پایان آزمون. فرمت پاسخبرگ هم مثل آزمونهای برنامهای نبود و باید به این موضوع دقت کرد. موضوع دیگری که نگرانی مرا بیشتر کرد این بود که علاوه بر شناسنامه کارت ملی را هم میخواستند. من هنوز برای کارت ملی اقدام نکرده بودم و میترسیدم قبول نکنند اما با دیدن شناسنامهام که شرایط مرا در مورد کارت ملی نوشته بود مرا پذیرفتند و خیالم راحت شد.
محمدامین خادمبشیری: همان طور که برادرم گفت با تأخیر به محل حوزه رسیدیم. یکی از آزمونهای جامع کانون را در همین حوزه داده بودیم اما اعلام زمانها از پشت بلندگو برای ما مشکل ایجاد میکرد. مشکل دیگر این بود که نور آفتاب مستقیم از پنجره به ما میتابید و اذیت میکرد. در بیرون حوزه هم عدهای با هم حرف میزدند و واقعاً مایهی تعجب بود. من عمومیها را برخلاف انتظارم خیلی بد جواب دادم. در اختصاصیها اول زیست را جواب دادم و خیلی سخت بود و روحیهام خراب شد. در فیزیک قوی بودم اما در سؤالات آن دچار چالش شدم و در مرحلهی اول به 5 سؤال جواب ندادم. من در شیمی سرعتم زیاد شد و اشتباهات خیلی بدی داشتم؛ به طوری که سؤال را درست حل کردم اما جواب را اشتباه وارد کردم. سؤالات ریاضی سخت بود و صفحهی اول فقط دو سؤال را جواب دادم. زمینشناسی را در 7 دقیقه جواب دادم. در زمان بازگشت شیمی را خوب جواب دادم و در فیزیک هم توانستم سؤالات را حل کنم. در ریاضی هم به چند سؤال پاسخ دادم. یک سؤال دشوار انتگرال را حل کردم اما سؤال سادهی آن را اشتباه جواب دادم. میخواستم به سراغ بقیهی درسها بروم که برگهی مرا گرفتند.