خانه شیمی

X
  • آخرین ارسالات انجمن

  •  

    صفحه 2 از 4 نخستنخست 123 ... آخرینآخرین
    نمایش نتایج: از 16 به 30 از 49
    1. Top | #16
      کاربر باسابقه

      bi-tafavot
      نمایش مشخصات
      مغلطه مسموم کردن سرچشمه

      با استفاده از این مغلطه، فرد مغلطه گر ابتدا ادعاهای ناخوشایندی نسبت به فردی (x) انجام می‌دهد تا او را در نزد دیگران بی اعتبار سازد، تا صحبت ها و اداهای x در نزد دیگران مورد قبول واقع نشوند.
      در واقع نمی‌شود از این که فردی از هر نظری مشکل یا نقصی دارد(اخلاقی، عقیدتی، تحصیلات، شغل و...) نتیجه گرفت که صحبت ها و ادعا های او نادرست هستند و خود ادعا ها باید مورد بررسی واقع شوند.


      مثال 1 -



      • جان قبلا به جرم دزدی، زندان بوده. هیچ کدام از حرف هایش را قبول نکن.




      مثال 2 -




      • او دروغ گوست. هیچ کدام از حرف هایش را نتوانسته ثابت کند و شرط می‌بندم این دفعه هم ادعاهای نادرست ارائه می‌کند.
      حکایت ما جاودانه شود



    2. Top | #17
      کاربر باسابقه

      bi-tafavot
      نمایش مشخصات
      مغلطه گیج کردن مخاطب با پارادوکسهای پشت سر هم

      این مغلطه در فضای اینترنت و کتب فلسفی منتشر نشده است و نظر شخصی من است و میتواند دارای اشکالات در بنیان باشد...

      در این نوع مغلطه، شخص گوینده جمله ای را بیان میدارد که درون ساختار جمله، کلمات پارادوکس پشت سر هم بکار رفته است، ساختار جمله و نتیجه حاصله در ظاهر درست مینماید، ولی شالوده استدلال غلط است...

      مثال:
      تو در عالم نیست، هست هستی، بنابراین تو وقتی نیستی،هستی
      واکاوی:
      عالمی وجود دارد بنام نیستی که در آن چیزی نیست...
      تو قبل از آنکه وجود پیدا کنی، در آن عالم بوده ای، یعنی تو در عالم نیستی بودی که هست شده ای
      بنابراین استدلال، تو قبل از آنکه هست شوی، وجود داشته ای

      گوینده با بیان کلمات پارادوکس پشت سر هم، ظاهری آراسته به جمله میدهد و نتیجه گیری بظاهر عقلی میکند و به خیال خود حرف روشنفکرانه و عمیقی زده است، در حالی که شالوده استدلال غلط است

      چگونه چنین استدلالهای بظاهر روشنفکرانه را تشخیص داده و مقابله کنیم؟
      معمولآ در کل جمله، کلمات پارادوکس زیاد دیده میشود، و باز معمولآ جمله اول دارای ایراد در بنیان است...
      حکایت ما جاودانه شود



    3. Top | #18
      کاربر باسابقه

      bi-tafavot
      نمایش مشخصات
      مثال برای مغلطه همبستگی



      • آمار نشان می‌دهد که عبور از یک کوچه باعث افزایش احتمال سرطان می‌شود.



      نقد: شاید علت افزایش احتمال سرطان وجود سیگارفروشی در انتهای آن کوچه‌است و عبور از یک کوچه به خودی خود رابطه علّی با سرطان ندارد.




      • آمار نشان می‌دهد که انتخابات باعث افزایش خرید و فروش در بازار می‌شود.



      نقد: شاید علت معامله بیشتر این است که دولت برای ترغیب مردم به شرکت در انتخابات، در آن روزها مالیات‌ها را کاهش می‌دهد و حقوق کارمندان را به موقع پرداخت می‌کند و این‌ها سبب افزایش خرید و فروش می‌شوند. به هرحال این آمار بیانگر علیت نیست.
      حکایت ما جاودانه شود



    4. Top | #19
      کاربر باسابقه

      bi-tafavot
      نمایش مشخصات
      مغلطه صرفه‌جویی در بیان حقیقت

      صرفه‌جویی در بیان حقیقت یا سخن نیمه‌راست بیان سخنی‌است که معنای آن به ظاهر درست است؛ اما آن‌چه مخاطب از آن درک می‌کند نادرست و دروغ است؛ یعنی جمله صادق بیان می‌شود که موجب می‌گردد، شخص دوم از آن جمله مفهوم گمراه‌کننده و فریبنده موردنظر گوینده را دنبال کند.

      مثال: "من واقعاً راننده خوبی هستم. در این سی سال اخیر، فقط دوبار به خاطر سرعت بالا جریمه شده‌ام." این جمله درست است، اما گوینده هفته پیش رانندگی را شروع کرده و با این حال دوبار هم جریمه شده‌است؛ پس راننده خوبی نیست.
      حکایت ما جاودانه شود



    5. Top | #20
      کاربر باسابقه

      bi-tafavot
      نمایش مشخصات
      مغالطه طلب برهان از مخالفین

      مغالطه طلب برهان از مخالفین نوعی مغلطه است که در آن مغالطه‌کار ادعایی را بدون استدلال مطرح می‌کند و از دیگران می‌خواهد که اگر کسی مخالف است، آن را ابطال نماید و دلیلی بر ضد آن ارائه دهد. پیش‌فرض این مغالطه آن است که هرچیز را می‌توان پذیرفت مگر این که مخالف آن ثابت شود؛ در حالی که درست آن است که هیچ چیزی را نمی‌توان پذیرفت مگر آن‌که خود آن اثبات شود.

      برخی گمان می‌کنند که کسی که می‌گوید «ثابت کن این طور است» با کسی که می‌گوید «ثابت کن این طور نیست» فرقی ندارد؛
      در حالی که اولی در حقیقت می‌گوید «اگر ادعایی می‌کنی، دلیلی بیاور» در حالی که دومی انتظار دارد مدعایش بدون دلیل پذیرفته شود و فقط اگر دلیل ردی بر آن پیدا شد، آن را کنار بگذارد.

      مثال:



      • مثال معروفی که در کتب سنتی نقل کرده‌اند:



      از ملانصرالدین پرسیدند مرکز زمین کجاست. ملانصرالدین گفت: «همین‌جا که ایستاده‌ام». مردم گفتند: «چرا؟» گفت: «اگر باور ندارید، اندازه بگیرید!»




      • در مورد اثبات وجود خدا نیز چنین مغالطه‌ای رایج است:



      تو دلیلی برای وجود خدا نداری، پس واضح است که خدا وجود ندارد.تو دلیلی برای عدم وجود خدا نداری، پس واضح است که خدا وجود دارد.

      هردوی جملات بالا، مغالطه هستند؛
      زیرا وجود و عدم وجود خدا هر دو نیاز به اثبات دارند.
      اگر کسی مدعی وجود خدا شود، باید این دعوی را ثابت کند، و اگر کسی معتقد به عدم وجود خدا باشد باید عکس آن مدعا را ثابت کند.
      لازم است بدانیم که اگر کسی نتوانست قضیه‌ای را مدلل گرداند، بی‌شک حق دارد آن را محتمل نشمارد، ولی منطقاً حق ندارد که بی‌اقامه دلیل معتبر، آن قضیه را نفی کند.
      حکایت ما جاودانه شود



    6. Top | #21
      کاربر باسابقه

      bi-tafavot
      نمایش مشخصات
      مغلطه Bulverism

      مغلطه Bulverism (معادل فارسی برایش پیدا نشد!)، یک مغلطه رایج در مناظره ها و مباحثه هاست که در آن شخصی درباره چیزی ادعایی می کند، و شخص مقابل به جای اینکه ادعای آن شخص درباره موضوع بحث را بررسی و نقد کند، در سکوت فرض می کند که آن ادعا اشتباه است، و توضیح می دهد چرا آن شخص دلش می خواهد این ادعا صحیح باشد و از صحیح بودن آن چه سودی می برد، و از این خود به خود نتیجه می گیرد که آن ادعا باطل است.

      کشف و توضیح این مغلطه حاصل کار C.S. Lewis است و کسی که به این شکل مغلطه می کند بطور خلاصه ادعا می کند که تمام ادعاهای جهان اشتباه هستند، چون همیشه هر شخصی دلایلی برای ارائه یک ادعا دارد و پیدا کردن آن دلایل توسط شخص دیگر، آن ادعا را باطل نمی کند.

      روال:


      • شخص اول، ادعا می کند که A صحیح است.
      • شخص دوم، توضیح می دهد که صحیح بودن A چگونه باب میل شخص اول است.
      • پس A غلط است.




      [توضیح: ممکن است صحیح با غلط بودن A باب میل شخص اول باشد یا نباشد، ولی این ارتباطی به صحت ادعای مطرح شده ندارد. آن ادعا می توانسته صحیح باشد و در عین حال باب میل شخص مدعی هم باشد.]

      مثال یک:


      • شخص اول: نظریه تکامل داروین توضیح می دهد چگونه مکانیزم های بیولوژیکی پیچیده در موجودات زنده در طی گذشت میلیارد ها سال بوجود می آید.
      • شخص دوم ابتدا فرض می کند این نظریه اشتباه است، و سپس توضیح می دهد: دلیل اینکه شما مرتب از نظریه داروین سخت می گویید این است که باورهای ما به اعتقاداتمان را ضعیف کنید و توضیح دهید چگونه ممکن است اعتقادات ما اشتباه باشد. هدف شما مبارزه با اعتقادات ماست.
      • پس، نظریه تکامل داروین اشتباه است.




      [توضیح: ممکن است تمام صحبت های شخص دوم درباره شخص اول صحیح باشد، ولی این قضیه کوچکترین ارتباطی به صحت ادعای شخص اول درباره نظریه تکامل داروین ندارد. شخص اول یک ادعای علمی کرده که باید با استاندارد های علمی دنیا بررسی شود.]


      مثال دو:


      • شخص اول: این بسیار مهم است که ما شروع به تولید انرژی از منابع تجدید پذیر مثل خورشید یا باد باشیم.
      • شخص دوم ابتدا فرض می کند این صحبت اشتباه است و سپس توضیح می دهد: دلیل اینکه شما این را می گویید قدرت زیاد شرکت های انرژی فعلی در قیمت گذاری سوخت های فسیلی و سود بسیار بالای ناشی از آن است که چیزی از آن وارد جیب شما نمی شود. هدف شما پایان قدرتنمایی این شرکت های مالتی نشنال انرژی دنیاست.
      • پس، نیازی نیست ما شروع به تولید انرژی از منابع تجدید پذیر باشیم.




      [توضیح: ممکن است تمام صحبت های شخص دوم درباره شخص اول صحیح باشد، ولی این قضیه کوچکترین ارتباطی به صحت ادعای شخص اول درباره نیاز به تولید انرژی از منابع تجدید پذیر ندارد. این ایده باید از جنبه های محیط زیست، اقتصادی، آینده نگری و علمی بررسی شود.]
      حکایت ما جاودانه شود



    7. Top | #22
      کاربر باسابقه

      bi-tafavot
      نمایش مشخصات
      مغلطه علت شمردن مقدم

      مغالطه علت شمردن مقدم یا تسبیب ماتقدم
      از مغالطات رایج در استدلال است که از پیش‌فرض نادرست ناشی می‌شود. این مغالطه ناشی از این فرض خطاست که هرگاه دو حادثه، متعاقباً و پس از یک‌دیگر رخ دهند، صرفاً به خاطر تقدم و تأخر می‌توان حادثه اول را علت و حادثه دوم را معلول دانست، و بدین‌وسیله بین آن‌دو رابطه علیت برقرار کرد. در مواردی که علت چیزی شناخته شده نباشد یا در شناخت آن تردید وجود داشته باشد، معمولاً افراد در پی علت‌های موهوم برمی‌آیند و صرفاً با توجه به این‌که معلول مورد نظر پس از چه امری واقع شده، آن معلول را به آن امر نسبت می‌دهند.

      مغالطه علت شمردن مقدم با مراحل استدلال چنین است:




      • نخست الف روی داد، بعد ب.
      • پس الف علت ب است.



      اگر ب ناخوش‌آیند باشد، استدلال مغالطه‌ای چنین نتیجه خواهد داد: اجتناب از الف جلوی ب را می‌گیرد که غلط است.

      مثال:




      • امروز صبح در کوچه گربه سیاهی دیدم، دو ساعت بعد افتادم و دستم شکست؛ معلوم است که گربه سیاه واقعاً‌ّ شوم است.
      حکایت ما جاودانه شود



    8. Top | #23
      کاربر باسابقه

      bi-tafavot
      نمایش مشخصات
      مغلطه “No true Scotsman”

      این مغالطه با نام "اسکاتلندی واقعی" نیز شناخته شده است.

      زمانی صورت میگیرد که فرد ادعایی کلی درباره گروهی از انسان ها مطرح میکند و زمانی که مثالی نقض از میان همان گروه به آن فرد داده میشود بجای آنکه ادعای کلی خود را پس بگیرد، سعی میکند معنی کلمه را تغییر بدهد و تفسیری جدید را از آن بیان کند. این تفسیر رایج و مورد توافق طرفین نیست.

      الگوی مغلطه بدین شرح است:

      1. فرد A ادعا می کند تمام اعضای گروه G دارای خصوصیات گروه P هستند.

      2. فرد B ادعای فرد A را با بیان مثالی نقض مانند C که عضوی از گروه G است رد می کند.

      3. شخص A به جای آنکه ادعای خود را پس بگیرد ادعا می کند که تنها تمام اعضای حقیقی G شامل ادعای او میشوند و خصوصیات P را دارند. یا تعریفی از گروه G ارائه میدهد که بر اساس آن C دیگر عضوی از G نیست.

      مثال:

      پرهام: هیچ ایرانی ای موافق به تدریس زبان عربی در دانشگاه تهران نیست.

      عرفان: من ایرانی هستم و موافق تدریس زبان عربی در دانشگاه تهرانم!

      پرهام: پس تو ایرانی واقعی نیستی!

      مثال:

      پرهام: همه سیاستمداران با اعمال زور موافقند !

      عرفان: ولی X با اعمال زور موافق نیست.

      پرهام: پس X یک سیاستمدار واقعی نیست!
      حکایت ما جاودانه شود



    9. Top | #24
      کاربر باسابقه

      bi-tafavot
      نمایش مشخصات
      مغالطه ترکیب

      مغالطه ترکیب یک مغالطه ناساختاری است که در آن شخص از درست بودن ادعایش دربارهٔ همهٔ اجزای یک چیز نتیجه می‌گیرد آن ادعا دربارهٔ آن چیز به‌عنوان یک کل هم درست است.

      مثال‌ها

      «۱. اتم‌ها را نمی‌توان با چشم غیر مسلح دید.
      ۲. انسان‌ها از اتم‌ها تشکیل شده‌اند.
      ۳. پس انسان‌ها را نمی‌توان با چشم غیر مسلح دید.»
      حکایت ما جاودانه شود



    10. Top | #25
      کاربر باسابقه

      bi-tafavot
      نمایش مشخصات
      مغلطه اهمال در شرایط قیاس

      اهمال در شرایط قیاس آن است که شرایط انتاج و قواعد استنتاج را رعایت نکنند و مثلاً از ضروب عقیم، نتیجه بگیرند یا جایی که نتیجهٔ قیاس جزئی است، نتیجهٔ کلی استنتاج کنند. همچنین است رعایت‌نکردن شرایط حد وسط که قیاس سفسطی تولید می‌کند و وجه بطلان آن قبلآ گفته شد.

      نمونه ۱: ماست از شیر است؛ شیر برای اسهال مضر است؛ پس ماست برای اسهال مضر است.


      نمونه ۲:فردی استدلال می‌کند:



      1. پنیر، غذاست.
      2. غذا خوشمزه‌است.
      3. بنابراین پنیر خوشمزه‌است.



      او در این استدلال ادعا می‌کند که ثابت کرده‌است که پنیر خوشمزه‌است. این استدلال خاص به شکل قیاس مطلق است. هر استدلالی باید هم فرض مقدم داشته باشد و هم نتیجه گیری. در این نمونه ما نیاز داریم که فرض‌های مقدم (فرض‌هایی که استدلال کننده انتظار دارد مخاطبش درستی آن‌ها را بپذیرد) را مشخص کنیم. فرض نخست تقریباً بنا به تعریف درست است: پنیر یک مادهٔ غذایی قابل خوردن توسط انسان است. فرض دوم بنا به معنایش کمتر روشن است: از آن جایی که این اثبات شامل هیچ سوری نیست، می‌توان هر یک از معانی زیر را از آن برداشت نمود:





      • همهٔ غذاها خوشمزه‌اند.
      • بیشتر غذاها خوشمزه‌اند.
      • به نظر من همهٔ غذاها خوشمزه‌اند.
      • بعضی از غذاها خوشمزه‌اند.




      در همهٔ حالات بالا به جز حالت اول فرض مقدم دوم برقرار نمی‌گردد. علی ممکن است فرض کرده باشد که مخاطبش معتقد است همهٔ غذاها خوشمزه‌اند، اگر مخاطب چنین عقیده‌ای داشته باشد آنگاه استدلال علی درست است. در این مثال باید مخاطب فرض علی را تصدیق نماید. هر چند احتمال اینکه مخاطب معتقد باشد که برخی از غذاها بدمزه‌اند، بیشتر است. در این حالت نسبت به ابتدای امر برای علی پیشرفتی حاصل نشده‌است، چرا که اکنون او باید ثابت کند که پنیر یک غذای خوشمزه و مقبول در سراسر دنیا است که در حقیقت شکل تغییر یافته‌ای از همان قضیهٔ اولیه‌است. بنا به نوع دیدگاه محاطب ممکن است علی مرتکب مغالطهٔ مصادره به مطلوب شده باشد.
      حکایت ما جاودانه شود



    11. Top | #26
      کاربر باسابقه

      bi-tafavot
      نمایش مشخصات
      توسل به مرجعیت

      این مغلطه همچنین با نامهای، ipse dixit، argumentum ad verecundiam توسل مغلطه آمیز به مرجعیت، سوء استفاده از مرجعیت، مرجعیت بی ارتباط، مرجعیت پرسش برانگیز، مرجعیت کاذب، و مرجعیت نامناسب مشهور است



      شرح مغلطه

      مغلطه توسل به مرجعیت هنگامی صورت میگیرد که تلاش شود درست بودن ادعایی را با نقل قول کردن از شخصی (حقیقی یا حقوقی) که در مورد موضوع آن ادعا دارای مرجعیت نیست، اثبات کنند.
      این مغلطه از الگوی اصلی زیر پیروی می‌کند:

      1. مرجع A ادعای C را تایید میکند.

      2. نتیجه گرفته میشود که C درست است، یا احتمالاً درست است.






      الگو های فرعی دیگری همچون الگوی زیر را نیز میتوان برای این مغلطه در نظر گرفت:

      1. شخص A ادعای C را تایید میکند.

      2. نکته مثبتی در مورد شخص A وجود دارد.

      3. نتیجه گرفته میشود که C درست است.




      هنگامی که در مورد مراجع مشروع سخن گفته میشود ما از الگوی مغالطه پیروی نمیکنیم، یعنی نمیگوییم چون 1 درست است آنگاه 2 نیز درست است. بلکه درستی ادعا را با توجه به فرضهای دیگری در نظر میگیریم، از جمله اینکه فرض میکنیم رشته هایی وجود دارند که «دانش» تولید میکنند (مثلاً زیست شناسی). حال با توجه به این فرض مهم هنگامی که مرجعی در چنین رشته ای ادعایی را مطرح میکند ما باید شروط و قیودی داشته باشیم که بتوانیم از روی آنها درست بودن ادعای C را نتیجه بگیریم:

      1- شخص A واقعاً در موضوع مرتبط با C دارای مرجعیت باشد. برای نمونه دارای تحصیلات و تجربه کافی بودن و نوشته های آکادمیک و جوایز علمی داشتن میتوانند مرجع بودن یک شخص را بیشتر تایید کنند.

      2- شخص A واقعاً ادعای C را مطرح کرده باشد (با توجه به منابع مستند و مورد اعتماد).

      3- ادعای C به اندازه کافی مورد تایید سایر مراجع و خبرگان در رشته مورد نظر نیز باشد. در رشته های علمی نظریه ها بررسی موازی (Peer review) میشوند چون احتمال خطا کردن دو نفر کمتر از یک نفر است. این پروسه میتواند امکان سودار بودن شخص A و همچنین مبتنی نبودن بر منابعی که در آن رشته واقعاً تولید دانش میکنند (مثلاً در علوم تجربی مبتنی بر تجربه و آزمون و آمار تولید دانش میکنند نه استخاره با قرآن!) را بسنجد و از میان بردارد.

      4- رشته ای که C مرتبط با آن است واقعاً تولید کننده دانش باشد. مثلاً رشته فال گیری با ورق رشته ای نیست که دانش تولید کند.




      هرگاه یک یا بیش از یکی از موارد بالا وجود نداشته باشند آنگاه ادعای C را نمیتواند پذیرفت و استدلال مبتنی بر توسل به مرجعیت مغالطه آمیز خواهد بود. با این توضیحات هنگامی که گفته میشود مثلاً فلان فیزیک دان ادعای C را مطرح کرده است، ما C را نه بخاطر اینکه یک فیزیک دان آنرا مطرح کرده است و فیزیکدان مرجع فیزیک است، بلکه در صورت تحقق شرایط زیر، ممکن تر و درست تر از C~ میپذیریم:

      1- شخص 1 دارای مرجعیت در رشته فیزیک باشد، برای نمونه فارق التحصیل در این رشته باشد، مقاله های علمی در زمینه فیزیک را در ژورنالهای علمی منتشر کرده باشد.

      2- شخص 1 واقعاً ادعای C را مطرح کرده باشد، مثلاً شخصاً در مصاحبه با یک رسانه گروهی چنین ادعایی را مطرح کرده باشد.

      3- ادعای وی مورد قبول تعداد قابل توجهی از سایر فیزیک دانان نیز باشد.

      4- فیزیک رشته ای باشد که تولید علم کند.



      روشن است که حتی در موارد بالا هم، مرجعیت چندان دلیل محکمی برای تایید ادعای C نیست و آن شواهدی که باعث شده است مرجع A به ادعای C برسد دارای اهمیت فراوان هستند.
      در مقابل مثال بالا وقتی گفته میشود که شخص مرجع فلان معتقد است در صورتی که مردم نماز نخوانند باران نمی آید، این ادعا را نمیپذیریم چون آن شخص مرجع در رشته ای تخصص دارد که از نظر ما تولید دانش نمیکند. همچنین توسل به مرجعیت یک زیست شناس برای اثبات وجود خدا بعنوان یک موجود ماوراء طبیعی، یک مغالطه است.

      در برخی موارد ممکن است نیاز به شرایط بالا نیز نباشد، مثلاً فرض کنید که کاوه میگوید «سودابه میگوید که فکر میکند رنگ قرمز از بقیه رنگها برای لباس زیباتر است»، این ادعای کاوه یک ادعای مرجع پذیر است و مرجع آن نیز سودابه است، روشن است که برای درست بودن این ادعا لازم نیست کاوه یا سودابه دارای تخصص در رشته ای باشند.

      همچنین ممکن است گاهی ادعایی چندان پیچیده نباشد و برای درک آن نیازی به تخصص نباشد، در چنین شرایطی توسل به مرجعیت مغالطه آمیز است زیرا برای کشف ارزش حقیقی ادعا نیازی به مرجعیت نیست بلکه بجای آن باید شواهد مدافع آن ادعا ارائه شوند.



      چگونه با این مغالطه روبرو شویم؟

      نخست تلاش کنید که از گفته های مدعی کشف کنید مرجع دقیقاً چه کسی بوده است، سپس در مورد اینکه آیا این مرجع واقعاً شایسته مرجعیت است یا نه بپرسید، سپس سودار بودن یا نبودن مرجع در این ادعا را کشف کنید، و در نهایت بهترین راه برای مقابله شدن با این مغالطه آن است که از شخص مغالط پرسش شود، ادای C مبتنی بر چه بوده است؟ و از او توضیحاتی در این مورد خواست و برایش توضیح داد که مرجع بودن A لزوماً به معنی درست بودن C نیست.



      دلیل مغالطه آمیز بودن

      این شیوه استدلال به این دلیل مغالطه آمیز است که موارد زیادی را میتوان یافت که در آنها شخصی در موضوعی دارای مرجعیت است اما آنچه او ادعا کرده است درست نیست. بنابر این تنها از اینکه شخصی دارای مرجعیت است نمیتوان نتیجه گرفت که تمام ادعاهای وی درست هستند. یا بعبارت دیگر با توجه به الگوی مغالطه، 1 درست هستند اما 3 در آنها درست نیست.


      نمونه ی یک :

      سودابه – پپسی بهترین نوشیدنی جهان را تولید میکند!

      کاوه – از کجا چنین چیزی را میدانی؟

      سودابه – مگر تبلیغ پپسی را ندیدی؟ رونالدینهو و دیوید بکام در تبلیغ آن شرکت میکنند!


      نمونه ی دو:

      کاوه – قربانی کردن گوسفند برای رسیدن به اهداف مادی و معنوی بسیار مفید است.

      سودابه – چگونه به چنین کشفی نایل شده ای؟

      کاوه – رئیس دانشگاه ما که در اروپا تحصیل کرده است هم برای رسیدن به اهدافش گوسفند قربانی میکند!



      نمونه ی سه:

      سودابه – فرهنگ ما یکی از بهترین فرهنگ ها در جهان است و ما از لحاظ فرهنگ نسبت به دیگران برتری شگرفی داریم!

      کاوه – چطور؟

      سودابه – در دانشگاه های غربی هم همین حرف ها را تکرار میکنند!
      حکایت ما جاودانه شود



    12. Top | #27
      کاربر باسابقه

      bi-tafavot
      نمایش مشخصات
      مغالطه سنت‌گرایی

      سنت‌گرایی نقطه مقابل تجددگرایی، به معنی آن است که شخص، کهنه و قدیمی بودن مطلبی را دلیل درستی یا خوبی آن بداند و بگوید که چون این کار از پیشینیان به ما رسیده است و از قدیم انجام می‌شده، پس درست است. میل به پذیرش اعتقادات گذشتگان، گرایش رایجی‌است که علت آن می‌تواند گرایش‌های باطنی به آداب و رسوم، تنبلی در تفکر، ترس از دگرگونی، تحول در وضع کنونی باشد. یکی از مصادیق مهم این مغالطه، مسأله عادت است که افراد با تکرار عمل خاصی و مداومت بر شیوه‌های خاص زندگی، با آن‌ها انس می‌گیرند و گاه می‌پندارند اگر فردی به کاری که دارای اشکالات و نواقص است عادت کند، این باعث جواز انجام آن کار برای او می‌شود.

      سخت‌ترین و پرنفوذترین حالت این مغالطه، عادات اجتماعی‌است که هنجارها و ارزش‌های اجتماع را شکل می‌دهند. البته آداب و رسوم به خودی خود زشت و ناپشند نیستند؛ بلکه مغالطه سنت‌گرایی وقتی رخ می‌دهد که گروهی با این‌که خطا بودن برخی از این آداب را فهمیده‌اند باز دست از آن‌ها برنمی‌دارند یا تنها استدلالشان برای انجام دادن آن کار، ادامه دادن راه و روش گذشتگان باشد.


      مثال‌ها




      • من همیشه از بچگی عادت داشته‌ام که روی تخت به حالت درازکش درس بخوانم؛ دلیلی ندارد این رفتار را ترک کنم.



      نقد: اگر ترک کنی، به زودی عادت می‌کنی به شیوه‌ای درس بخوانی که از نظر علمی درست است.




      • مردم ما در طول تاریخ همیشه اسب می‌رانده‌اند. احمقانه‌است که بخواهیم ماشین سوار شویم.



      نقد: ما می‌خواهیم مسافت‌های طولانی‌تری را مسافرت کنیم، و ماشین برای این مسافت‌ها مناسب‌تر از اسب است. علاوه بر این، دوره‌ای در تاریخ ما بوده‌است که گذشتگان ما تصمیم گرفتند به جای راه رفتن، اسب برانند.




      • این قوانین از چندهزار سال پیش به ما رسیده‌است و ما همیشه به آن پایبند بوده‌ایم؛ بنابراین دلیلی برای تغییر آن‌ها وجود ندارد.



      نقد: جامعه‌ای که آن قوانین در آن اجرا می‌شده‌اند، تغییر کرده‌است و لازم است قوانین نیز تغییر کنند.
      حکایت ما جاودانه شود



    13. Top | #28
      کاربر باسابقه

      bi-tafavot
      نمایش مشخصات
      مغالطه تجدد گرایی

      توسل به تجدد وقتی صورت می‌گیرد که کسی بخواهد از نو بودن اندیشه یا عملی، درستی یا خوبی آن را نتیجه بگیرد. این مسأله نقطه مقابل سنت‌گرایی‌است؛ و در حقیقت قدمت و تجدد که دو امر متناقض‌اند، هر دو موجب استدلال نادرست و مغالطه می‌گردند.آن‌چه انسان را به پذیرش تجددگرایی وامی‌دارد، آراستگی و درخشش امور تازه و حالت روانی آدمی‌است که نوگرایی را می‌پسندد.

      مغالطه تجددگرایی مبتنی بر این پیش‌فرض است که «هر چیز نو، ناشی از پیشرفت و رشد بشریت است؛ پس باید آن را پذیرفت.» که ریشه تاریخی آن را در مغرب‌زمین می‌توان در دو دوره جست‌وجو کرد: یکی آغاز رنسانس که جهش بزرگی در دانش تجربی پدید آمد و یافته‌های جدید علمی برای بشر به ارمغان آورد تا آن‌جا که پنداشتند هر چیز جدیدی از رشد علمی بشر سرچشمه می‌گیرد و می‌توان آن را پذیرفت.


      نقطه عطف دیگر، اندیشه‌های هگل است که به مسأله پیشرفت جنبه فلسفی بخشید و مدعی شد که جهان پیوسته رو به بهبود و پیشرفت است. این اندیشه چنان در میان گروه‌های تجددطلب جا افتاد که معتقد شدند هر نویی بهتر از کهنه است. یکی از موارد مهم شیوع این مغالطه، آگهی‌های تجاری‌است. همچنین مسأله تضاد ارزش‌های جدید با ارزش‌های دینی در کشورهای جهان سوم از همین دسته است.




      • شما که با حرف‌های من مخالفت می‌کنید، آیا می‌دانید که این حرف مطابق با جدیدترین نظریه‌ها و تحلیل‌های جامعه‌شناختی است.
      • اگر می‌خواهی وزن کم کنی، بهتر است از جدیدترین رژیم غذایی پیروی کنی.



      سنت‌گریزی

      جنبه دیگر تجددگرایی‌این است که آن‌ها این پیش‌فرض را پذیرفته‌اند که « هر آن‌چه قدیمی‌است؛ نادرست و ناپذیرفتنی‌است.» این جمله اساس اندیشه نادرستی‌است که از آن به سنت‌گریزی تعبیر می‌شود. مقتضای تفکر عقلی و منطقی این است که برای قضاوت درباره هر مدعایی به محتوای آن مدعا و براهین آن توجه کنیم؛ بنابراین برای نشان دادن خطای یک اندیشه و مدعا باید با استدلال و برهان سخن گفت، و نمی‌شود تنها به دلیل قدیمی‌بودن، اندیشه‌ای را نادرست خواند.





      • تعجب میکنم شما به این اندیشه های کهنه باور دارید، این اندیشه ها به عصر حجر بر میگردد، آیا باید در قرن بیست و یکم، بر اساس اندیشه های عصر حجر رفتار کرد؟

      حکایت ما جاودانه شود



    14. Top | #29
      کاربر باسابقه

      bi-tafavot
      نمایش مشخصات
      توسل به جهل

      مغلطه توسل به جهل یا توسل به نادانی ، مغلطه ای است که شخص گزاره ای را صحیح می داند تنها به دلیل آن که نقیض آن ثابت نشده است. صورت دیگر این مغلطه آن است که شخص گزاره ای را صحیح فرض داند به دلیل آن که نمی تواند تصور کند چیزی به جز آن صحیح باشد.

      این مغلطه یک تکنیک است که برای انجام مغلطه تغییر جهت وظیفه اثبات از آن استفاده می شود. شخص ادعا می کند گزاره ای که مطرح کرده صحیح است تنها به دلیل آن که این گزاره اثبات نشده اشتباه است و مخاطبان را دعوت می کند در صورتی که مخالفت می کنند اثبات کنند حرف وی اشتباه است. در حالی که همان شخص اول که صحت یک گزاره را ادعا می کند باید صحت گزاره خود را اثبات کند و عدم توانایی سایرین در اثبات اشتباه بودن آن گزاره، دلیلی برای صحیح بودن آن نیست.

      حالت کلی:

      شخص A گزاره ای را مطرح می کند.
      شخص B از شخص A می خواهد این گزاره را اثبات کند.
      شخص A می گوید کسی نمی تواند گزاره من را نقض کند.


      علت مغلطه بودن:

      این مغلطه از آن تصور ریشه می گیرد که در هر لحظه باید بدانیم یک گزاره یا صحیح است و یا غلط، و چون اشتباه بودن آن به اثبات نرسیده پس نتیجه گرفته می شود آن گزاره صحیح است. در حالی که در هر لحظه دانش ما درباره صحت یک گزاره چهار حالت مختلف دارد:

      1. صحیح -> اثبات شده صحیح است.
      2. غلط -> اثبات شده غلط است.
      3. بی دانشی -> نمی دانیم صحیح است یا غلط.
      4. غیر قابل اثبات

      صحت هر گزاره ای که مطرح می شود می تواند "نامشخص" باشد تا زمانی که بتوانیم صحت آن را تعیین کنیم و لزوما عدم توانایی در اثبات اشتباه بودن یک گزاره به معنی صحیح بودن آن گزاره نیست.


      چند مثال:

      شخص A: من فکر می کنم بین زمین و مریخ، یک قوری شیشه ای نامرئی وجود دارد که به دور خورشید می چرخد.
      شخص B: چطور به این نتیجه رسیدی؟
      شخص A: اگر فکر می کنی این قوری آنجا نیست پس اثبات کن!
      [توضیح: عدم توانایی شخص دوم در اثبات کردن عدم وجود یک قوری شیشه ای بین زمین و مریخ به هیچ وجه به قدرت استدلال شخص اول اضافه نمی کند. شخص اول که مدعی شده چنین چیزی وجود دارد لازم است صحت این ادعا را اثبات کند.]


      ملانصرالدین: وسط زمین اینجاست.
      رهگذر: چرا؟
      ملانصرالدین: چرا؟ خب برو متر کن.
      [توضیح: رهگذر نیازی ندارد زمین را متر کند تا به این نتیجه برسد نقطه مشخص شده توسط ملانصرالدین، وسط زمین نیست.]



      شخص A: به نظر من دلیل پیدایش بارهای الکتریکی در ابر ها، نوسانات مولکول های اکسیژن و نیتروژن با همدیگر و فشرده در بین مولکول های بخار آب است.
      شخص B: چرا ؟
      شخص A: من همه دلایل ممکن را مطالعه کردم و نمی توانم تصور کنم چیزی به جز این دلیل پیدایش بارهای الکتریکی در ابرها باشد.
      [توضیح: شخص اول هیچ دلیلی برای صحت ادعای خود مطرح نکرده و تنها دلیلش این است که نمی تواند تصور کند چیزی به جز این صحیح باشد.]


      برهان نظم هم یک مثال مناسب برای این مغلطه است:
      شخص A: همه چیز در این جهان طراحی شده است.
      شخص B: به چه دلیل؟
      شخص A: یک نگاه به اطراف بینداز. این همه پیچیدگی چطور می تواند بدون یک طراح پدید بیاید؟ من که نمی توانم تصور کنم این همه زیبایی در جهان بدون دیزاین توسط یک هوش برتر پدید آمده باشد.
      [توضیح: شخص اول هیچ دلیلی برای صحت ادعای خود مطرح نکرده و تنها دلیلش این است که نمی تواند تصور کند چیزی به جز این صحیح باشد.]
      حکایت ما جاودانه شود



    15. Top | #30
      کاربر باسابقه

      bi-tafavot
      نمایش مشخصات
      مغلطه Special Pleading (استثنای بی توجیه قائل شدن)

      مغلطه Special Pleading ، یا استثنای بیخود و بی توجیه قائل شدن، مغلطه ای است که در فرضیات یک گزاره، شخص یک قانون کلی را برای همه وضع می کند ولی در ادامه همان گزاره، آن قانون را برای مواردی خاص در نظر نمی گیرد و استثنا قائل می شود.


      حالت کلی:

      یک گزاره آغشته به این مغلطه معمولا این حالت را دارد:
      شخص یک سری قوانین را مطرح می کند که مدعی است صحیح هستند.
      شخص از این قانون برای بسیاری از موارد استفاده می کند و گزاره به نظر منطقی و بدون تناقض و مغلطه می آید.
      شخص در ادامه گزاره، خود را محدود توسط این قانون می بیند زیرا قصد دارد یک مورد را معرفی کند که فرض کردن این قانون برای آن به صحت گزاره و هدف آن لطمه می زند.
      شخص بدون دلیل منطقی فرض می کند موردی که معرفی کرده از آن قانون کلی مستثنی است.


      علت مغلطه بودن:

      این استدلال مغلطه آمیز است زیرا این شخص ابتدا مدعی شده یک قانون همیشه و برای همه چیز صادق است، و سپس قصد دارد چیزی را معرفی کند که این قانون برای آن صادق نیست و مدعی است ما باید برای این چیز استثنا قائل شویم، اما شیوه صحیح و مناسب و دقیقی برای سنجش اینکه چه چیزهایی نسبت به این قانون استثنا هستند و به چه دلیل ارائه نمی کند. بعضی مواقع در این نقطه آن شخص با ارائه دلایل سعی در توجیه این مسئله می کند که باید استثنائی وجود داشته باشد، ولی باز هم این مسئله توجیه نمی کند مسئله مطرح شده توسط شخص استثنا باشد یا اینکه استثنای دیگری وجود نداشته باشد.

      تفکر صحیح درباره این مسئله این است که یا قانون مطرح شده ابتدایی اشتباه است، یا استثنا قرار دادن یک چیز صحیح نیست.


      چند مثال:

      برهان علیت (Cosmological Argument) مطرح ترین نمونه از این مغلطه است:

      شخص A: هر چیزی که وجود دارد نیاز به علت دارد. این جهان وجود دارد در نتیجه این جهان نیاز به یک علت اولیه دارد.
      شخص B: خب آن علت اولیه، چه علتی دارد؟
      شخص A: علت اولیه که نیازی به علت ندارد.


      [توضیح: اگر هر چیزی که وجود دارد نیاز به علت دارد پس آن علت اولیه هم نیاز به علت دارد. اگر آن علت اولیه وجود دارد و نیازی به علت ندارد، پس قانون ابتدایی نقض شده است و ما فرض کردیم چیزی می تواند وجود داشته باشد که نیاز به علت نداشته باشد و کل گزاره باطل است.]


      تئوری های توطئه (Conspiracy Theory) هم نمونه های مطرح این مغلطه هستند:

      شخص A: سفر به ماه یک دروغ بود.
      شخص B: از کجا می دانی؟
      شخص A: مگر نمی دانی قدرت مطبوعات و پروپگاندا چیست؟ مشخص است آنها حقیقت را دفن کرده اند.


      [توضیح: در اینجا شخص اول مدعی شده به دلیل قدرت مطبوعات و پروپگاندا، نمی توانیم به خبرهایی که می شنویم اعتماد کنیم ولی خودش به خبرها و مطالبی که به گوشش رسیده اعتنا کرده و فکر می کند خبرهایی که به گوش سایرین می رسد اشتباه است ولی خبرهایی که به خودش و از منابع مورد علاقه خودش به گوشش می رسد استثنا و صحیح هستند.]
      حکایت ما جاودانه شود



    صفحه 2 از 4 نخستنخست 123 ... آخرینآخرین

    افراد آنلاین در تاپیک

    کاربرانی که در حال مشاهده این موضوع هستند

    در حال حاضر 1 کاربر در حال مشاهده این موضوع است. (0 کاربر و 1 مهمان)

    کلمات کلیدی این موضوع




    آخرین مطالب سایت کنکور

  • تبلیغات متنی انجمن