1- هر گاه ضمایر متصل منصوبی مانند ه، هما، کما، کم و غیره به فعل بچسبند نقش مفعول به و محلاً منصوب را دارا خواهند بود. رأیتک: ک نقش مفعول به و محلاً منصوب را دارد.
2- ضمایر منفصل منصوبی مانند ایاه و ایاهما و غیره نقش مفعول به و محلاً منصوب را دارد. ایاک نعبد: ایاک نقش مفعول به و محلاً منصوب را دارد.
3- بعد از فعل امر اگر اسم منصوب یا ضمیری بیاید همیشه مفعول به خواهد بود.اکرمنا: نا نقش مفعول به و محلاً منصوب را دارد.لیکتب رساله: رساله نقش مفعول به و منصوب را دارد.
4- بعد از فعل امر، اسماء خمسه مانند ابا، اخا، ذا و غیره نقش مفعول به را دارند.
احترم اباک: اباک مفعول به و منصوب به علامت فرعی «الف»
5- هرگاه مای استفهامیه بر سر فعل بیاید نقش مفعول به و محلاً منصوب را دارد.ما اکل؟: ما نقش مفعول به و محلاً منصوب را دارد.
6- درفعلهایدومفعولیاکثراًمفعولبهاولضمیرمتصلمنصوبیاست.مَن علمنی حرفا فقد صیرنی عبدا: «ی» در علمنی مفعول به اول است و حرفاً مفعول به دوم است.
7- کلمهای که بین فعل شرط و جواب شرط میآید مفعول به است .اِن تتقوا اللهَ یجعل لکم فرقانا.
منبع : کانون