یه چیزی بگم ..
خودمو درحد نظر کارشناسی دادن نمیدونم ولی به اینا خیلی فکر کردم و یه جمله تو ذهنم حک شده
" اگه تو کاری که میکنی بهترین باشی ، به بهترین جاها میرسی "
چیزی که از کشورمون درک کردم ، اینه که هرکس دنبال یه دلیل واسه موفق نبودن خودشه ...
کسی که بیکاره درصد بالای بیکاری کشور رو بهونه میکنه
کسی که درآمدش کمه شغلش رو بهونه میکنه
و و و ..
نکته اینه که یه سری رشته ها هستن ، که دورنماشون کاملا مشخصه. مثل پرستاری . پرستار هیچوقت نمیتونه به جایی برسه که یه اپتومتریست یا فیزیوتراپیست میرسه . شما تحقیقتون راجب رشته ها باید اینجوری باشه ک ببینین میتونین خوداشتغالی داشته باشین توش یا نه ! نه اینکه صرفا از چند نفر بپرسین وضعیت زندگی شون تو اون رشته چجوریه ... اگه کسی با فیزیوتراپی تا آخر عمرش درجا زده تقصیر رشته و شغلش نبوده ! تقصیر کم کاری خودش بوده ! پس چطور من کسیو میشناسم که الان کلینیک فیزیوتراپی داره و درامدش با دندانپزشک برابری میکنه ؟ چطور دکتر روانشناسی رو میشناسم که درآمدش از خیلی پزشکا بیشتره ؟
خیلی از ماها با یه نکته ی مهم توجه نمیکنیم : "تلاشه" که درآمد رو به دنبال داره ، نه صرفا خود رشته !
از فامیلامون دندانپزشکی داریم ک درامدش فقط یه ذره با پرستار متفاوته !چرا ؟ چون کارش خوب نیست ، چون حال نداره ، چون از اول واسه دندانپزشکی ساخته نشده ، چون خوب کار نمیکنه !
دلیل بر این نیست که هرکسی وارد رشته های تاپ میشه بتونه موفق و پولدار ازش بیرون بیاد !
"هرکس" تو هرشغلی که داره (منظورم شغلای سطح پایین و کم درامد نیست) میتونه موفق باشه .. بستگی به خودش داره که چقدر خودشو بکشه بالا
و اگه کسی میخواد به یه درامد خیلی خوب برسه باید درنظر داشته باشه که اولا رشته ش جای پیشرفت داشته باشه و دوما زحمت بکشه !
خیلی از مهندسا حتی اونایی ک بهترین دانشگاهای تهران درسشونو خوندن ، الان یا بیکارن یا یه جا با یه حقوق پایه استخدام شدن . و مینالن که مهندسی افتضاحه تو کشور ، مهندسی آینده نداره و ... . هیچ متوجه این نیستن که مهندسی یعنی نوآوری ! اگه شما نمیتونی نوآوری کنی پس انتظار یه درامد توپ از خودت نداشته باش ! کسی که معماری میخونه و حتی به خودش زحمت نمیده نقشه بکشه ، نباید از بیکاری بناله ! خیلی از مهندسا رو داریم که تو همین کشور دارن تلاششونو میکنن و با ثبت اختراع و .. خودشونو به جای خوبی میرسونن !
اینایی که گفتم واسه شغلای آزادم صدق میکنه !
چطوریه که یه نفر بهترین کافه رو تو شهر داره و یه نفر یه کافه دره پیت تو ناکجاآباد شهر ؟
چند روز پیش با یکی از فامیلامون رفتم کافی شاپ یکی از دوستاش ، که اصرار داشت مهمونش باشیم .
این آقای محترم ، کل تایمی که اونجا بودیم رو مشغول ناله کردن از گرونی و وضعیت کشور و کم بودن درامدش کرد .
یه کافی شاپ که اندازه ش تقریبا متوسط بود و یه جای متوسط شهر ..
از چیزی که سفارش دادم اصلا خوشم نیومد . مزه ی آبلیموی دست ساز گندیده میداد .. یکم خوردم و ولش کردم .
خیلی دلم میخواست بهش بگم : چرا وقتی نمیتونی یه فالوده ی درست حسابی جلوی مشتری بذاری از فروش کمت ناراضی ای ؟ چرا وقتی نمای آشپزخونه ی نامرتبت از تو کافه معلومه از تعداد کم مشتریا ناراضی ای ؟ تو همینی ! درامدت همینه ! نباید انتظار بیشتری از خودت داشته باشی !
حالا اگه از این آدم بپرسی کافی شاپ زدن خوبه یا نه ، میگه نهههه ! اصلا درامد نداره بیخیالش شو !
کل حرفا رو زدم که جمله ی اولی ک نوشتم رو توضیح بدم
امیدوارم یه روزی برسه که کسی سطح درامد پایینش رو الکی توجیه نکنه ...
اگه جسارتی شد عذر میخوام : )
ر.ا : خودمو از همه ی عالم و ادم دور میکنم و یه گوشه دوباره مشغول میشم تا به اون چیزی ک علاقه دارم و میخوام ، برسم ...