خانه شیمی

X
  • آخرین ارسالات انجمن

  •  

    صفحه 1 از 4 12 ... آخرینآخرین
    نمایش نتایج: از 1 به 15 از 59
    1. Top | #1
      کاربر نیمه فعال

      Romantic
      نمایش مشخصات

      Wink خاطرات مدرسه

      سلام بر دوستان

      هر کی از مدرسه خاطره ایی داره بگه تا ما هم استفاده کنیم؟

      از جمله:سوتی،شلوغ کردن و هر چیزی که اتفاق میوفته............

      موفق باشید
      رویایی دارم بس بزرگ برایش همه تلاشمو میکنم و به حقیقت تبدیلش میکنم!

      آسانترین کار
      درس خوندن است

      من عاشقم عاشق درس خوندن و زندگیم و چیزای دیگه


    2. Top | #2
      کاربر باسابقه
      کاربر برتر

      Khoshhalam
      نمایش مشخصات
      تایپیک باحالی میشه
      از فردا قشنگ میکنم جمله هامو میام مینویسم(اگه قشنگ بشه)

    3. Top | #3
      کاربر نیمه فعال

      Mamoli
      نمایش مشخصات
      ذهنم حضورش نمیاد

    4. Top | #4
      کاربر نیمه فعال

      Romantic
      نمایش مشخصات
      بچه ها همکاری نمیکنید
      رویایی دارم بس بزرگ برایش همه تلاشمو میکنم و به حقیقت تبدیلش میکنم!

      آسانترین کار
      درس خوندن است

      من عاشقم عاشق درس خوندن و زندگیم و چیزای دیگه


    5. Top | #5
      کاربر فعال

      نمایش مشخصات
      اقا میلاد مفصله
      الان حسش نیس یادمم نمیاد
      فک میکنم بعدا میگم
      ببخشید

      مشاور انتخاب رشته می باشم


    6. Top | #6

      نمایش مشخصات
      سلام، راستش ما زیاد خاطره داشتیم ولی بهترین خاطراتم تو سوم بود(اون زمانا زیاد درس نمی خوندم) من از اول به بعد هرسال مدرسم عوض میشد سوم که اومدم نزدیک مدرسمون یک گیم نت وجود داشت که هروقت بیکار میشدیم یواشکی می رفتیم اونجا(چه زنگ تفریح باشه چه بیکاری داشته باشیم و ..)کم کم ناظممون از این ماجرا بو برده بود و ماهم هر دفعه قسر در می رفتیم(اخه ناظممون رو درس خوندنو اینا عجیب حساس بود)یه روز یکی از دبیرامون نیومده بود و ما به بهانه درس خوندن بیرون اومدیم سریع اومدیم گیم نت، بعده نیم ساعت بود که یه دفعه یه پس گردنی(جاتون خالی) به طرفم اومد پشت سرو که دیدم ناظممون داشت به ترتیب یه پس گردنی نثار بچه ها می کرد!اون ته تهاش یه چندتا جوون که ماله مدرسمون نبودن نشسته بودن ناظممون فکر کرده بود از بچه های مدرسه هستن اونارو هم نفری یه پس گردنی زد!اونا هم شاکی شدن و داد میزدن ولی بعد از کلی معذرت خواهی(از طرف ناظم) آروم شدن!! ماکه داشتیم از خنده میمردیم ولی به زورم که شده خودمونو کنترل کردیم! ولی واقعا آبرومون پیش صاحب مغازه رفت!! و بعدشم تنبیه جانانه از طرف ناظممون.....!!! اونروز رو کلا نشستیم خندیدیم(هم سر کلاس هم بیرون و....)هیچوقت این پس گردنی رو یادم نمیره!:d

    7. Top | #7
      کاربر انجمن

      Khoshhalam
      نمایش مشخصات

      Talking llllllا خــــاطـــــرات خــنــده دار مــدرســه llllll

      خــــاطـــــرات خــنــده دار مــدرســه
      سلام . اگه خاطرات خنده داری از مدرسه دارید . یا اینکه خاطرات طنز مدرسه و هر جوکی که مربوط به مدرسه دیدید اینجا بزارید تا ما هم بخندیم.
      توجه تکراری : با هم بخندیم نه بهم .:yahoo (4)::yahoo (3):

      - - - - - - پست ادغام شده - - - - - -

      اعتراف میکنم دوران راهنمایی روز معلم همه تخم مرغ آوارده بودن که توش پر گل بود منم یه تخم مرغ خام آورده بودم که بزنم بخندیم! معلم اومد داخل همه سرو صدا کردن و شادی کردن تخم مرغارو می زدن به تخته منم این وسط تخم مرغو زدم به تخته ! ترکید رو تخته پاشید همه جا ، رو لباس معلمم ریخت ! سریع گفت کی بود ؟!!؟ هیچکی هیچی نگفت با این که می دونستن کار منه خلاصه از ته کلاس ۴ – ۵ نفر شلوغو آورد بیرون زدشون ولی نگفتن کار من بود ! چون شاگرد زرنگیم بودم معلمه شک نمی کرد بهم !
      وقتی از کلاس اومدیم بیرون تا دو کیلومتر به صورت چهار نعل فرار کردم آخرم سر کوچه گرفتن زدنم !
      *****
      هفت سالم بود شاگرد اول شدم (بععععععله یه همچین نابغه ای بودم نمیدونی) جو هم منو گرفت گفتم من تو خونه آزمایشگاه دارم یه قرص ساختم که اگه بخورین باهوش میشین!!!! اونا هم مثل چی باور کردن منم پول گرفتمو قولشو بهشون دادم رفتم خونه و یه پلاستیک گرفتمو تیکه تیکش کردمو به عنوان قرص بهشون دادم!!! (بعععله یه همچین آدمی هم بودم نمیدونی) تا انداختن تو دهنشون کرم درونم گل کردو گفتم واااااایییییی نههههههه ببخشید اشتباه ساختم اگه قورت بدین مردین و حتی اگه توفم کنین مردین!!!!!!!!!! اونا هم قرصا رو تو دهنشون نگه داشتن تا نمیرن!!!!!!!!معلم خواهش تمنا که عاقا بیا اسن پلانیکو درار منم مثله یه ابلیس یه گوشه هر هر میخندیدم(بازم بععععععله)آخر پدر مادراشون. اومدنو با خواهش و زور از دهنشون پلاستیکو در اوردن اونا هم گریه که آلام میمیرن!!!!خخخخخخخخخخخخخخخخخ خخخخخخخخخ

      اولین وب سایت تخصصی گام به گام و حل المسائل:
      www.gambegamdl.ir


    8. Top | #8
      کاربر باسابقه

      Khoshhalam
      نمایش مشخصات
      یه بار به یکی از معلم های مرد گفتم مامان
      واسه این که جمش کنم گفتم ارهههه اقای سنایی
      داشتم میگفتم مامانم سلام رسوند

      نخند خو سوم ابتدایی بودم
      ^______________________^

    9. Top | #9
      کاربر نیمه فعال

      Romantic
      نمایش مشخصات
      كلاس سوم راهنمايی با اينكه جزو شاگرد های خوب معلم رياضيمون بودم اما نميدونستم چرا فقط منو ميفرسته تا تخته رو پاك كنم منم تصميم گرفتم حالشو بگيرم.يه بار كه تخته رو پاك كردم وقتی اون روش به بچه ها بود منم تموم گرد و خاكای روی تخته پاك كن رو به طرفش فوت كردم و تموم لباساش پر از گرد گچ شد و منم سريع رومو برگردوندم به طرف تخته اون وقت اونم بهم گفت رجبی خفم كرأ درو باز كن.يادش بخير

    10. Top | #10
      کاربر نیمه فعال

      نمایش مشخصات
      یه بارم تو سالن امتحانات املا داشتیم قرار گذاشتیم هر کلمه ای که تشدید داشت سرفه کنیم! وسطای ازمون بعضیا از بس سرفه کرده بودن داشتن خفه میشدن! بعد معلما گفت بچه ها خودتونو اذیت نکنید هر جا تشدید داشت خودم میگم :-d

    11. Top | #11
      کاربر باسابقه

      Khoshhalam
      نمایش مشخصات
      سال دوم که رفته بودیم اردو شلمچه ...کلا دوتا اتوبوس بودیم
      سال سومیا و چهارمیا تویه اتوبوس اولی و دومی هم تو یه اتوبوس
      وقتی به شلمچه رسیدیم مدیر یه وقتی رو تعیین کرد گفت برین بگردین سر این ساعت برگردین که میخایم حرکت کنیم بریم.....خلاصه بگم
      همه رفتیم وقتی برگشتیم این سال چهارمیا نیومده بودن مدیرم قاطی کرده بود یه لیست شماره دانش اموزاهم دستش بود
      هی باخودش حرف میزد و حرص میخورد خخخ
      بعد10مین اومدن لیست شماره ها رو داد من گفت شماره فلانی رو بگیر ببین کجان که تا حالا نیومدن؟؟؟؟؟منم گفتم باشه و شماره طرف رو گرفتم
      گفتم شماها کوجایین که تاحالا نیومدین میخایم حرکت کنیمااااااااا
      دختره گفت ماتواتوبوس نشستیم که.......گفتم جدی؟؟؟ تو اتوبوس نشستی پس کوجایی که نمیبینمت ها؟؟؟؟بیچاره قسم میخورد که من تو اتوبوسم
      گفتم بزار مدیر خودش مشخص کنه تو اتوبوسی یانه؟[نیشخند]
      مدیر گوشی روازم گرفت داغ کرده بود با عصیبانیت حرف میزد میگفت تا5مین دیگه اینجایی وگرنه نمره انضباتط روکم میکنم دختربیچاره هم هی قسم میخور بخدا من تو اتوبوسم خانوم
      مدیرم گفت اگه تو اتوبوسی پس خودتو نشون بده.........دیدم بیچاره از تو اون اتوبوس داره دست تکون میده میگه من اینجام[نیشخند]
      مدیر چشمش شد چهارتا......گفت مگه تو شماره کی رو گرفتی؟؟؟گفتم شماره فلانی خو.......وقتی دقیق نگاش کردم دیدم وای اشتباه یه شماره دومی رو گرفتم.....(خو هم اسم بودن واسه همین قاطی کردم[نیشخند])
      خنده ام گرفته بود مدیرم دراومد گفت اخه من چی به تو بگم هاااااااااا؟؟؟؟دختربیچاره میگفت تو اتوبوسم باورنمیکردم.......یه کار از دستت برنمیاد[نیشخند]
      دختربیچاره رنگش پریده بود[خنده]وقتی تومدرسه میدیمش کلی حرف میزدم و میخندیدم اونم غضبناک نگام میکردو یه زهرماری بارم میکرد[خنده]
      چه زیباست
      اگر حاجت دلت..
      با حکمت خدایت...
      یکی باشد

    12. Top | #12
      کاربر نیمه فعال

      Khabalod
      نمایش مشخصات
      تا حالا پشت دست معلمتون زدین ؟؟؟

      من پارسال اتمحان میانترم بود یکی از بچه ها داشت میومد تو کلاس درو بستم وقتی دستشو از سوراخ در کرد تو انچنان خابوندم پشت دستش که دست خودم تا ظهر درد میکرد بعد گفتم خدایا این بچه سفید بود دست سبزه رو هوا پریدم سر جام مث پلنگ اومد تو داد و بیداد بچه ها هم نگفتن اونایی هم که میخواستن بگن جرعت نکردن خلاصه من پارسال امتحان ادبیات 19 شدم ولی با ده پاس شدم :yahoo (4)::yahoo (4)::yahoo (4)::yahoo (4)::yahoo (4)::yahoo (4)::yahoo (4)::yahoo (4):

    13. Top | #13

      Na-Omid
      نمایش مشخصات
      1 یه بار تخته پاک کنم گذاشتم بالای در بعد ک معلم در باز کرد روش کلن گچی شد نامردا گفتن کاره صحراس بعد هیچی دیگ دو روز اخراجم کردن
      2یه بارم یادش بخیر ادمس چسوبندم رو صندل معلم ( اما تونست پاکش کنه )
      3اینم با اینکه بی ادبیه اما میگم تو حساط بودیم زنگ تفریح با دوستم داشتیم شوخی میکردیم بعد من دوییدم ک از پشت بزنمش با ناظم اشتباه گرفتمش کوبیدم پشت ناظم هیچوقت از یادم نمیره قیافم این شکلی شده بود هیچی دیگ بابام اومد مدرسه پدرمو در اوردن
      لامصبا


      - - - - - - پست ادغام شده - - - - - -

      1 یه بار تخته پاک کنم گذاشتم بالای در بعد ک معلم در باز کرد روش کلن گچی شد نامردا گفتن کاره صحراس بعد هیچی دیگ دو روز اخراجم کردن
      2یه بارم یادش بخیر ادمس چسوبندم رو صندل معلم ( اما تونست پاکش کنه )
      3اینم با اینکه بی ادبیه اما میگم تو حساط بودیم زنگ تفریح با دوستم داشتیم شوخی میکردیم بعد من دوییدم ک از پشت بزنمش با ناظم اشتباه گرفتمش کوبیدم پشت ناظم هیچوقت از یادم نمیره قیافم این شکلی شده بود هیچی دیگ بابام اومد مدرسه پدرمو در اوردن
      لامصبا
      جونی نیست
      انگار نوری نیست


    14. Top | #14
      کاربر نیمه فعال

      Tajob
      نمایش مشخصات
      ما همیشه کیفامونو از پنجره کلاس مینداختیم تو حیاط
      و بعد آرومکی میرفتیم تو حیاط واگه مدیری معاونی یا شخص خاصی نبود تو حیاط فوری میپیچوندیم میرفتیم از مدرسه بیرون
      هیچوقت هم گیر نمیافتادیم و اون هم به یه دلیل اگر در میرفتیم تو حیاط و مدیر یا معاون مارو میدیدن میگفتیم بچه های هم کلاسی برای لش بازی و مسخره بازی کیفمون رو انداختن تو حیاط و ما اومدیم کیفمون رو ورداریم بریم سرکلاس
      به همین سادگی

    15. Top | #15

      نمایش مشخصات
      نقل قول نوشته اصلی توسط mk.meydani نمایش پست ها
      بابا چه کاریه ؟! گیم نت ؟؟؟ باید پول بدی که !‌ مگه مدرستون اتاق آی تی ( همون اتاق کامپیوتر خودمون) نداشت ؟ ...ما خیلی شیک کانتر ریخته بودیم رو همه سیستما شبکه میکردیم بازی میکردیم ! خخخ ...مدیونین اگه فک کنین غیر از زنگ تفریح و وقتی معلما نمیومدن ، وقتی معلم داشتیم هم معلم رو مجبور میکردیم ببرتمون آی تی ! خخخ حالا یه عده بودن که همون جا درس میدادن و دوستانی که تو بازی مرده بودن براش سر تکون میدادن ...یه عده از معلما هم که می دیدن بازی می کنیم خودشونم وارد میشدن !!!
      مطمئنی اونجا مدرسه بود؟؟؟خخخخ
      ما یه ناظمی داشتیم ک( امیدوارم بفهمین چی میگم:D) نصیب هیشکی نکنه خخخ
      اصلا نفهمیدم اون سال رو چجوری گذروندم :yahoo (4):

    صفحه 1 از 4 12 ... آخرینآخرین

    افراد آنلاین در تاپیک

    کاربرانی که در حال مشاهده این موضوع هستند

    در حال حاضر 1 کاربر در حال مشاهده این موضوع است. (0 کاربر و 1 مهمان)

    کلمات کلیدی این موضوع

    ، forum، http، konkur، فکر، لباس، من، منم، منو، میکنم، میگم، میشین، ما، مثل، مدرسه، مربوط، معلم، نفر، نمی، نگه، نابغه، ناظم، هفت، هم، همه، هیچوقت، هیچی، هر، وقتی، ولی، وسط، یه، یا، یادش، کف، کلید، کلا، کلاس، کنم، کنه، کنین، که، کار، کاره، کتاب، کرد، کردم، کردن، گفتن، گرفتن، گریه، پول، پاک، پر، پست، پشت، آدمی، اما، اول، اومد، اون، اوردم، اوردن، این، اینم، اینه، اینکه، اینجا، اگه، اخراجم، ادغام، از، اشتباه، اعتراف میکنم، بقیه، به، بهم، بودم، بودن، بودیم، بی، بیا، بیرون، با، بالا، بالای، باید، بار، بارم، باز، بخیر، بدین، برق، بزنم، بزارید، بعد، تفریح، تموم، تو، تکراری، تا، تازه، تخته، جوکی، حتی، خلاصه، خنده، خواهش، خیلی، خاطرات، خدا، دو، دوران، دیگه، دید، دیدید، داخل، دار، دارم، داری، دارید، داشت، داشتن، داشتیم، در، درس، روم، روز، روش، راهنمایی، زمین، زنگ، زد، زدم، زدن، سوم، سریع، شوخی، شکلی، شاگرد، شد، شدم، شده، صورت، صدا، طنز، عملی، عنوان

    نمایش برچسب‌ها




    آخرین مطالب سایت کنکور

  • تبلیغات متنی انجمن