خانه شیمی

X
  • آخرین ارسالات انجمن

  •  

    صفحه 13 از 20 نخستنخست ... 3121314 ... آخرینآخرین
    نمایش نتایج: از 181 به 195 از 293
    1. Top | #181
      کاربر باسابقه

      نمایش مشخصات
      نگاهم کردی و به دنیا اومدم، زبون واکردم و ترانه زاده شد...
      کنارت زندگی سر و سامون گرفت، کنارت شاعری دوباره ساده شد

      می‌شه تا تو پرید، می‌شه از تو نوشت، می‌شه بی‌واهمه بازم اسمت رُ برد،
      می‌شه دنیا رُ از کیسینجرها گرفت، می‌شه دنیا رُ باز به گاندی‌ها سپرد...


      تنت راهِ هراز، پر از پیچ و خطر، تمام آرزوم تو جاده مُردنه
      بمون و عطرتو تو شعرام جا بذار اگه تقدیرشون بازم خط خوردنه

      می‌تونم ساعتو عقب برگردونم، از این عصر عذاب، بریم تا عصر سنگ
      می‌خوام تو غارمون با دستِ تاولی، برات روشن کنم یه آتیش قشنگ

      نتونستم یه شعر، مثِ حافظ بگم، به جاش از بچه‌ها برات فال می‌خرم
      زمستون که بیاد همین شعرم یه روز حراجش می‌کنم، برات شال می‌خرم...

      یغما گلرویی

    2. Top | #182
      کاربر فعال

      bi-tafavot
      نمایش مشخصات
      راه را باز کنید
      میخواهم بروم دور شوم
      راه را باز کنید می خواهم بروم در پی آرامشی غریب
      یا که در پی کرمی شب تاب
      تا که روشن کند شب های تاریک روزهای زمین را
      یا که در پی دخترکی اوازه خوان
      تا که به رقص درآورد پرهای خشکیده طاووسان فرتوت افسرده را
      راه را بازکنید بروم پشت کوه های بلند تا به دنبال خورشید
      راه را باز کنید
      منزلگه آرامش کجاست؟
      بروم دنبال نیلوفری تا پیچک کند احساسش را
      به دور گردن مرغان عشق خسته و بیزار
      راه را باز کنید
      تا بروم
      دور شوم
      به دنبال مثقالی از احساس

      من برای رسیدن به آرامش،
      تنها به تکرار اسم تو بسنده خواهم کرد .


    3. Top | #183
      کاربر باسابقه

      نمایش مشخصات

      ای شب از، رویای تو رنگین شده
      سینه از عطر توام ، سنگین شده

      ای به روی چشم من، گسترده خویش

      شادی ام، بخشیده از اندوه بیش

      همچو بارانی که شوید جسم خاک

      هستی ام ز الودگیها کرده پاک

      ای تپشهای تن سوزان من

      اتشی در سایه مژگان من


      ای مرا با شور شعر امیخته
      این همه اتش به شعرم ریخته

      چون تب عشقم چنین افروختی

      لاجرم شعرم به اتش سوختی

      ای دوچشمانت چمن زاران من

      داغ چشمت خورده بر چشمان من

      بیش ازاینت گر که در خود داشتم

      هر کسی را تو نمی انگاشتم.....

      عاشفانه فروغ فرخزاد


    4. Top | #184
      کاربر باسابقه

      Na-Omid
      نمایش مشخصات
      10890511_1535671740036385_1114725811_n.jpg

    5. Top | #185
      کاربر فعال

      bi-tafavot
      نمایش مشخصات
      من قولِ تو را به تمامِ شهر داده بودم
      به تمام کوچه های بن بست
      به تمام سنگفرشهای خیس
      به تمام چترهای بسته ..
      به تمام کافه های دنج

      من برای رسیدن به آرامش،
      تنها به تکرار اسم تو بسنده خواهم کرد .


    6. Top | #186
      کاربر باسابقه

      نمایش مشخصات
      مرگ من روزی فـــرا خـــواهد رسید


      در بهـــــاری روشن از امــواج نـــور


      در زمستــــان غبــــار آلــــــود و دور

      یـا خـزانی خـالی از فریــــــاد و شور

      مرگ من روزی فــــرا خــواهد رسید

      روزی از این تلـــخ و شیرین روزهـا

      روز پـــوچی همچو روزان دگــــــــر

      ســــایه ای ز امروزهـــا ، دیروزهــا

      دیدگـــــانم همچو دالان هــــای تــــــار

      گـــونه هـــایم همچو مرمر هـای سرد

      ناگهــــان خـــوابی مرا خـــواهد ربود

      من تهی خــــواهم شد از فریــــاد درد

    7. Top | #187
      کاربر باسابقه

      Sarkhosh
      نمایش مشخصات
      عاشق این شعر مولوی هستم ^_^

      patch2image-3-.jpg

    8. Top | #188
      کاربر باسابقه

      Sarkhosh
      نمایش مشخصات
      لعنت به این دیدار
      لعنت به این دیوار
      لعنت به این آوار
      من زیر آوارم

    9. Top | #189
      کاربر باسابقه

      نمایش مشخصات

    10. Top | #190
      کاربر باسابقه

      نمایش مشخصات

    11. Top | #191
      کاربر باسابقه

      نمایش مشخصات

    12. Top | #192
      کاربر باسابقه

      نمایش مشخصات

    13. Top | #193
      کاربر باسابقه

      نمایش مشخصات

    14. Top | #194
      کاربر باسابقه

      نمایش مشخصات
      واژه ای نبود و هيچ کس
      شعری از خدا نخوانده بود
      تا که او مرا برای بازی خودش
      انتخاب کرد
      ***
      توی گوش من يواش گفت:
      تو دعای کوچک منی
      بعد هم مرا
      مستجاب کرد
      ***
      پرده ها کنار رفت
      خود به خود
      با شروع بازی خدا
      عشق افتتاح شد
      ***
      سالهاست
      اسم بازی من و خدا
      زندگی ست
      هيچ چيز
      مثل بازی قشنگ ما
      عجيب نيست
      بازی يی که ساده است و سخت
      مثل بازی بهار با درخت
      ***
      با خدا طرف شدن
      کار مشکلی ست
      زندگی
      بازی خدا و يک عروسک گلی ست. عرفان نظر اهاری

      جانم از آتشفشان ها گذر مي کند
      با خويشتن در جنگم
      از خود عبور مي کنم
      تو آن سوي من ايستاده اي
      و لبخند مي زني
      و لبخند تو آن قدر بها دارد
      که به خاطرش از آتش بگذرم
      من طلا خواهم شد
      مي دانم .


    15. Top | #195
      کاربر باسابقه

      نمایش مشخصات
      در و دیوار دنیا رنگی است
      رنگ عشق ...
      خدا جهان را رنگ کرده است
      رنگ عشق ...
      و این رنگ، همیشه تازه است و هرگز خشک نخواهد شد
      از هر طرف که بگذری لباست به گوشه ای خواهد گرفت و رنگی خواهی شد
      اما کاشچندان هم محتاط نباشی!
      شاد باش و بی پروا بگذر ...
      که خدا کسی را دوست تر دارد
      که لباسش رنگی تر است عرفان نظراهاری

      جانم از آتشفشان ها گذر مي کند
      با خويشتن در جنگم
      از خود عبور مي کنم
      تو آن سوي من ايستاده اي
      و لبخند مي زني
      و لبخند تو آن قدر بها دارد
      که به خاطرش از آتش بگذرم
      من طلا خواهم شد
      مي دانم .


    صفحه 13 از 20 نخستنخست ... 3121314 ... آخرینآخرین

    افراد آنلاین در تاپیک

    کاربرانی که در حال مشاهده این موضوع هستند

    در حال حاضر 1 کاربر در حال مشاهده این موضوع است. (0 کاربر و 1 مهمان)

    کلمات کلیدی این موضوع




    آخرین مطالب سایت کنکور

  • تبلیغات متنی انجمن