عنوان مشخص
(خاطره های خنده دار٫ اشک اور ٫ سمی٫ درسی و ..)
اولین نفر تاپیک شم ینی ؟؟؟؟
فازی : اولین خاطره مون برمیگرده به روزی که عضو نبودم
برگزار کننده همه مسابقات بود
اولین کاربری که میشه گفت شناختمش و راجع بهش حس مهربانننده ای داشتم
واسش امتیازهای عاشقانه میفرستادم اسکرین میزاشت تو تاپیک امتیازا بقیه هم دنبال این بودن ببینن زهرا با کی تو رابطس![]()
از همون ابتدای عضویتش زوج پر حاشیه شدیم
+ عشق تو، پیشونی نوشتم بود ...![]()
"تو؛ آفتاب نبودی که بیدریغ بتابی"
فدا سرت، پیش میاد!
از همون ابتدای جنگم با مائده بر سر قد این موچولو پرید وسط
بعد شد زنش و علیه من انقلاب کردن ولی من جفتشونم زدم زیر آب![]()
اگر حس کردی با حذف کردنم قراره زندگی بهتری داشته باشی، اینکارو بکن. ولی اگه یه روزی فهمیدی مشکلت من نبودم، هیچوقت سعی نکن برگردی....
کوچولویی بیش نیست
از همون اول سعی داشت بین من و همسرم تفرقه افکنی کنه
ولی من با شمشیر آرتور که تو دل سنگ بود سرشو از تنش جدا کردم
الانم نمیدونم چجوری داره پیام میده
کسی خبر داره ارتباط برقرار کردن بین دو دنیا چه شکلیه؟![]()
"تو؛ آفتاب نبودی که بیدریغ بتابی"
فدا سرت، پیش میاد!
هیچ خاطره ای ندارم الا اینکه عضو شده بودم دیدم خیلی به مائده عاشقانه میگه همسرم
چون مائده رو میدونستم دختره
فکر میکردم اینم پسره وجدی جدی زن و شوهرن
حتی کم مونده بود انصراف بدم و دیگه هیچوقت اینجا برنگردم![]()
اولش دیدم خیلی مضطرب بود واسه درس و امتحان
بعد بهش گفتم حرص نخور آروم باش
بعد عکس یه نینی هم داشت و یادمه مهمونی داشته ولی دعوت نشده بودم
عاشق رنگ آبی ولی اون موقع قرمز دوس داشت![]()
اگر حس کردی با حذف کردنم قراره زندگی بهتری داشته باشی، اینکارو بکن. ولی اگه یه روزی فهمیدی مشکلت من نبودم، هیچوقت سعی نکن برگردی....
اولین خاطره رو بگم تا بعدا برسیم خاطرات اخیر
نوشته بود حرص نخور ( ترکی نوشته بود )
منم اشتباهی یه کلمه یونانی خونده بودم تا جایی که رفتم گوگل ترنسلیت بدونم چی گفته یهو دیدم مغزم زیادی قاطی کرده بود
جدا جدا هم نوشته بوده ولی چطور من یه کلمه خونده بودم عجیب بود ( شاید مست درس بودم)
یه زمان مدیر گپ بود ولی انداختنش بیرون![]()
مادرم رخت شسته بود آن روز
کفتری روی بام خانه نشست
از لب بام دیدمت، ناگاه
پشت بام از کبوترم افتاد...
در حال حاضر 1 کاربر در حال مشاهده این موضوع است. (0 کاربر و 1 مهمان)