حتما از تیتر تعجب کردید! تصمیم میگیریم که پای تصمیم هامون نمونیم؟
اگه خودمون تصمیم میگیریم که پای تصمیم هامون نمونیم پس خبر خوش اینکه تصمیم اینکه پاشون بمونیم هم با خودمونه!
قبول کنید بهانه هارو چونکه خیلیا حتی ته دلشون و پیش خودشون هم قبول نمیکنن که حرفشون بهانه هست و خودشون رو هم گول میزنن و دلیل کمکاریشون رو همه چیز میدونن الا خودشون
بیاید تلاش کنیم بهبود پیدا کنیم نمیگم کاملا خویشتن دار بشیم و همیشه پای تصمیماتمون بمونیم ها چونکه هدف نهایی خودداری مطلق نیست و هدف تعادل بین خویشتن داری و در لحظه زیستن هست تعادلشون همیشه مفیده ولی وقتی کار خراب میشه که یک طرف تمام افسار رو به دست بگیره و ما دچار افراط یا تفریط بشیم
الان میخوام راجب وقتی صحبت کنم که عدم خویشتن داری برامون دردسر میشه :
1.تفکر اشتباه راجب انگیزه:
خیلی ها فکر میکنن برای شروع یک کار باید انگیزه داشته باشند خیر شما میتونید در بی انگیزه ترین با شلوغ ترین ذهن در بدترین حالت جوری که مغزتون مخالف صدرصدی باشه هم یک کاری رو انجامش بدید شاید به کیفیت با انگیزگی نه ولی انجامش میدید و خودتون میدونین یک کار رو فقط انجام دادن خیلی پرارزش تر از انجام ندادن هست(کمالگرا نباشید)
انگیزه فقط یک سوخت اضافه هست موتور اصلی نیست موتور اصلی اراده است انگیزه باشه بهتر نباشه حرکت رو غیرممکن نمیکنه
خلاصه برای شروع کاری به موافقت ذهنتون نیاز ندارید مغز برای بقا ساخته شده برای اینکه مارو زنده نگه داره نه اینکه مارو موفق کنه! پس مشخصه کاملا منطقیه که مخالفت کنه با شروع یک کار جدید با بیرون رفتن از دایره راحتیمون و اولین مخالفتش هم با ذهن مشغولی شروع میشه مطمئنا هممون وقتی که تازه میخوایم بشینیم پای شروع یک کاری این رو تجربه کردیم که ذهنمون به هرچیزی بتونه چنگ میندازه از مهمونی ۲ سال پیش گرفته تا معشوقی که فقط در حد یک نیم نگاه یکبار نگاهتون کرده و ... خیلی ها هم در شروع یک کار استرس میگیرن و مغزشون فعال میشه فلان کار رو کردم؟ جواب فلان دوستم رو دادم؟ اگه نشه چی؟ و ..
متوجه باشید که این کاملا عادیه جلوش گارد نگیرید یا فکر نکنید که حتما مشکلی دارم که اینقدر اورتینک میکنم اینها تله های ذهنتونه تله برای دوباره به آرامش رسیدن
راه حل چیه؟
شما باید رئیس باشید و مغزتون کارمند ولی توی این لحظه اگه کارهارو اونطور که میخواید انجام نمیدید نشوندهنده اینه که جای این دو عوض شده باید دوباره قدرت رو بگیرید دستتون
در قدم اول متوجه بشید که کجای کار هستید چقدر به حرف مغزتون گوش میدید و چقدر وقتی لازم باشه کاری رو انجام میدید؟
در طول روز کارهاتون رو مد نظر بگیرید
انسان وقتی متوجه یک چیز باشه بهش دقت میکنه پس تصمیم هاتون رو در طی روز ببینید نمیگم خودتون رو سرزنش کنید بابتش فقط بشمارید که چندبار در طی روز میخواید یک کاری رو انجام بدید ولی انجام نمیدید در قدم اول فقط متوجه شید که چقدر اوضاع خرابه که چقدر زیاد درگیر هستید و متوجه بشید که باید درستش کنید قدم دوم نافرمانی هست وقتی متوجه شدید و تصمیم به تغییرش گرفتید شروع کنید به نافرمانی کردن مثلا دفعه دیگه که بین یک دوراهی قرار گرفتید مثلا جلوی تلویزیون لم دادن یا انجام روتین شبانه ام و ذهنتون داد زد و کلی بهانه آورد به حرفش گوش ندید نذارید روتون تسلط داشته باشه از تعداد کم شروع کنید مثلا امروز فقط سه بار به ذهنتون گوش ندید سه روز بعد بکنیدش پنج بار و همینطور کم کم میبینید که ذهنتون ساکت میشه یا حتی اگه بهانه هم میاره بهانه های خیلی با صدای کمی هستن زیاد توی مرکز توجه شما نیستن چون وقتی به یک چیزی گوش نمیدید کم کم کمرنگ میشه و تمرکزتون از روش برداشته میشه پس نافرمانی رو از همین لحظه شروع کنید
و اینو یادتون باشه باید از سختی اولش بگذرید تا بتونید به آسونی بعدش برسید
2.عادت ها
مغز همیشه تمایل داره کارهارو با کمترین انرژی و زور کمتر به انجام برسونه و اینجا چی پدید میاد؟ عادت ها
عادت ها کارهایی هستند که روان انجام میشند
اگه مجبورید کاری رو هرروز انجام بدید بهترین روش که کمترین ریسک ول کردن وسط راه رو داشته باشه اینه که اون کار رو تبدیل به عادت کنید
راه حل
((۱.عادت هاتون رو به زمان ربط بدید نه به ساعت
یک شخصی حرف خیلی جالبی میزد گفت: (اگه میبینید دین ها پایدار موندند به خاطر اینه که مسائلشون رو به زمان مربوط کردند نه به ساعت ها مثلا هیچ دینی نگفته که نماز فلان ساعت خونده بشه به جاش دین ها گفتند مثلا نماز صبح بعد از طلوع فجر و تا قبل از طلوع آفتاب خونده بشه.)
حتما این رو تجربه کردید که بارها برنامه ریختید ساعت ۷ صبح درس رو شروع میکنم ای بابا شد ۷ و یک دقیقه برم برای پارت بعدی ساعت ۹ شروع!!!
دقیقا یکی از دلایلی که عادت هامون به ثمر نمیرسند همینه
عادت هاتون رو به یک زمان خاص نسبت بدید مثلا بعد از بیداری مسواک میزنم بعد از نهار روتین ظهر را انجام میدم یا مثلا اگه تحلیل هارو خیلی وقت ها پشت گوش میندازید این عادت رو ایجاد کنید که بعد از هر آزمونی که از خودتون میگیرید خودتون رو موظف کنید هنوز از جا بلند نشده حداقل یکبار از روی پاسخنامه تشریحیش کامل بخونین بعد آزمون رو تموم شده داخل ذهنتون بیارید و بعد به خودتون اجازه استراحت بدید اتفاقا این روش از یک جهت دیگه هم مفیده چونکه ذهن ما از کارهای نصفه نیمه خوشش نمیاد برای همینه بقچه ای درس خوندن رو ترجیح میده وقتی که شما یک دور فقط روخوانی کرده باشید پاسخنامه رو موقع استراحت هم ذهنتون درگیر نکات یا شک های توی آزمونه و اینطوری احتمال اینکه برگردید و تحلیل رو کامل کنید خیلی بیشتره تا اینکه مثل قبل فقط آزمون بدید درصد چک کنید و بعد دیگه هیچوقت سمتش نرید!پس همیشه بعد از یک زمان مشخص برنامه ای بریزید
۲.کمالگرایی رو کنار بذارید و فکر نکنید با یک روز انجام ندادن چیزی کاملا از دستش دادید
۳.به خودتون زمان بدید توقع بیجا نداشته باشید که مثلا بخواید عادت دیر خوابیدنتون رو یک شبه تغییر بدید شاید بتونید فردا ساعت ۵ صبح بیدار شید ولی یکبار زود بیدار شدن شمارو تبدیل به آدم سحرخیز نمیکنه پس منطقی باشید و همونطور که با دیگران مهربانید با خودتون هم مهربان باشید به خودتون اجازه بدید که کم کم شروع به تغییر کنه
۴.به خودتون هدیه بدید این مفهومش بد در رفته همه فکر میکنن باید حتما جایزه بخرن برای خودشون تا مفهوم هدیه دادن اوکی شه نه اصلا اینطور نیست این هدیه دادن میتونه یک احساس خوب دادن به خود باشه مثلا به خودتون یادآوری کنید فردا صبح وقتی زود بیدار میشید میتونین پنجره رو باز کنید یک نفس عمیق بکشید و نسیم بخوره به صورتتون و واقعا پای حرفتون بمونید متاسفانه رسانه ها باعث میشن ما احساس بدی نسبت به وارهای خودمون بکنیم مثلا میبینیم یکی اونور دنیا به خودش یک ماشین هدیه داده بعد فردا صبح که بیدار میشیم میگیم چه ارزشی این هدیه کوچیک؟ دست از مقایسه بردارید پای قول خودتون بمونید و ارزش کارهای کوچیک خودتونو بدونید همونطور که اغلب ما هدیه های کوچیک دیگران رو به روی دیگران نمیاریم و کلی هم ازشون تشکر میکنیم بیاید این کار رو درقبال خودمون هم بکنیم چرا یک فنجان چای یا یک مراقبت پوستی رو هدیه ای کم میدونیم؟البته به خاطر طولانی شدن بحث باید یادآوری کنم که ما قرار بود به خاطر عادت سازی هامون هدیه به خودمون بدیم مثلا این کج فهمی پیش نیاد که به خاطر دو ساعت درس خوندن به خودمون یک خواب یا یک سریال هدیه بدیم ها!!! متوجه باشید که بحث ما چیز دیگری هست این کار اصلا درست نیست بحثش طولانیه
۵.عادت هاتون رو جایگزین کنید اگه میخواید یک عادت بد رو ترک کنید با عادتتون نجنگید چون متاسفانه زور اون عادت خیلی زیاده چون مغزتون هم همکاره اونه پس به جاش جایگزینش کنید با یک عادت خوب چون درگیر عادت جدید شدت ذهنتون رو مشغول میکنه و گاها فراموش میکنه اون غرغر کردن و بهانه آوردن برای عادت جدید رو
۶.شرایط محیط رو برای عادت جدیدتون محیا کنید مثلا یک شخصی که زیاد تنقلات میخوره یکی از روش های از بین بردن این روشش اینه که محیطش رو تغییر بده مثلا با افرادی نگرده که اونها هم زیاد تنقلات میخورن یا زیاد سوپرمارکت یا جایی نره که احتمال تنقلات خریدنش زیاد باشه توی معرض تنقلات قرار نگیره شما هم با تغییر محیطتون مطمئن باشید خیلی ساده تر میتونید عادتتون رو تغییر و بهبود ببخشید))
3.ساده سازی کنید
یکی از مشکلات ما اینه برای خودمون مسائل رو خیلی سخت میکنیم مثلا تصمیم گرفتیم روزی ۲۰ دقیقه صبح ها بدویم معمولا این رو نمینویسیم داخل برنامه امون به جاش مینویسیم ۲ دقیقه اول گرم کردن یک دقیقه نرمش وقتی سه دور دویدم بعد حرکات کششی انجام میدم و و و و
همین چسبیدن به جزئیات باعث میشه هدف اصلی رو فراموش کنیم پس برای خودتون ساده سازی کنید
راه حل
اگه تصمیم دارید بدوید فقط کفش هاتون رو پا کنید و بدوید
4.احساست رو بشناس
من خودم چون چندین سال هست که کنکور میدم یکی از مشکلاتم این بود که شرایط برام واقعا نفس گیر و سخت شده بود از دغدغه کنکور خسته شده بودم به طوری که ترجیح میدادم کلا راجب کنکور فکر نکنم میخواستم دیگه وارد فازش نشم و بدتر از همه فکر به اینکه هیچکس درکم نمیکنه یا اینکه تا ابد قراره این حس با من بمونه ولی با یه پادکست آشنا شدم که راجب خستگی صحبت میکرد و برای اولین بار انگار یک نفر من رو توصیف کرد وقتی متوجه شدم که چقدر این مسئله عادیه شناختم احساساتم رو خیلی آسون شد مقابله باهاش شماهم دنبال شناخت احساساتتون برید چونکه واقعیت اینه که درس خوندن نباید به این سختی باشه و اگه بی نهایت روتون فشاره حتما یک مشکلی وجود داره که مطمئن باشید راه حلی هم داره البته نمیگم درس خوندن آسونه صرفا منظورم اینه اگه از چند جهت داره بهتون فشار میاد و فشار اصلی درس که مثلا خستگی پای تست ها فقط نیست و جور دیگه ای دارید اذیت میشید مطمئن باشید دلیلی داره به خودتون برچسب هایی مثل افسرده و اینها نزنید و از اون سمت هم این حرفم باعث نشه که همش دنبال دلیلش باشید برای فرار از درس خوندن یا مثلا بخواید همون سختی های درس خوندن هم نباشه نه، منظور من خستگی های چندین برابره...
5. از تنبلی بر علیه تنبلی استفاده کنید
مغز ما کارهای سخت رو دوست نداره اینکه مشخصه و کلی راجبش صحبت کردیم حالا بیاین از این نقطه ضعف مغزمون برعلیه خودش استفاده کنیم
راه حل
مثلا اگه استفاده زیاد از گوشی اذیتتون میکنه گوشی رو بذارید در یک اتاق دیگه بالای کمد
اون موقع دفعه بعدی که مغزتون گولتون میزنه که بریم پای گوشی فکر به اینکه چقدر راه رسیدن بهش سخته خودش یکی از دلایلی میشه که بیخیالش بشید و این شیوه برعکس هم داره مثلا اگه تصمیم گرفتید شبی ده صفحه کتاب بخونید کتاب رو دقیقا کنار تختتون بذارید اینجوری کتاب رو برداشتن و ده صفحه خوندن خیلی ساده تر میشه
ما گفتیم ذهن کارهای سخت رو دوست نداره دیگه پس اگه راست دست هستید گوشی رو با دست چپتون چک کنید
خلاصه اینکه از تنبلی برعلیه تنبلی استفاده کنید
6.توی بازه زمانی کوچیکتر شکست بخورید
خیلی هارو دیدیم مثلا میگن امروز نشد بذار فردا بعضی ها حتی میگن این هفته نشد بذار از شنبه و وحشتناک تر بعضیا میگن این ماه نشد بذار ماه بعد یا حتی سال!
راه حل
روزتون رو به بازه های زمانی کوچیکتری تقسیم کنید مثلا صبح یک بازه ظهر یکی و شب یکی اون موقع اگه صبحتون رو بد پیش بردید نگید باشه برای فردا به جاش بگید ظهر بهتر میخونم اینجوری زمان کمترق رو از دست میدید میتونین بین بازه هاتون یک استراحت یا به هرشکلی یک چیز جدا کننده وجود داشته باشه چون انسان ها شب که میخوابن و صبح بیدار میشن روز جدیدشون شروع میشه شما میتونید این جدید شدن بازه رو مثلا براساس یک چرت کوتاه بذارید حتی در حد ۱۰ دقیقه این روش حتی برای افرادی که میگن خب امروز زیاد خوندم فردا میتونم کمتر بخونم و این طرز فکر اشتباهو دارن هم میتونه مفید باشه چونکه خیلیا مثل خودم قبلا به این هوا که دیروز خوب خوندن فرداش رو شل میکردن و اگه بازه بندی کنید تایم کمتری شل میکنید یا حتی شاید چون تایم هاتون کمتره و به چشم بیاد کم کم از شل کردن خسته بشید و عادت به همواره خوب تلاش کردن کنید
ببخشید که طولانی شد سعی کردم کامل باشه امیدوارم که براتون مفید باشه قطعا روش های زیاد دیگه ای وجود دارن که الان به ذهنم نرسیدن یا نمیدونم....
به امید موفقیت