نوشته اصلی توسط
Parniyann
سلام شبتون بخیر
نمیدونم چی بگم، به خودم به بقیه به اینکه بازم قراره پشت بمونم
توی این یه هفته خیلی فکر کردم، دفتر زندگیم رو ورق زدم ببینم از کجا اشتباه کردم حالا میخوام اینجا با بقیه به اشتراک بذارمش
سال اولی که کنکور داشتم وضع روحی خوبی نداشتم، ولی نسبت به الان وضعم بهتر بود
همیشه آدم تنبلی بودم و دقیقه نود درس میخوندم اما نمرات خوبی میگرفتم، وقتی درس و مدرسه مجازی شد مخصوصا سال یازدهمم که کلش مجازی بود زدم زیر همه چیز. درس نمیخوندم امتحانارو یا تقلب میکردم یا اگ نمیشد تقلب کرد نمره اش واسم مهم نبود. تابستون بعدش رو هم از دست دادم و رسیدم به دوازدهم
یه بیسواد کامل بودم که نه چیزایی ک دهم خونده بودم یادم میومد نه لای کتابای یازدهمو باز کرده بودم
درسا با نمرات بد پاس میشدن و چون تو مدرسه نمونه دولتی بودم و جو خیلی درسخونی بود جزو شاگردای آخر محسوب میشدم و بازم مجازی شدیم
از هر چیزی استفاده میکردم تا حواسمو از زندگی پرت کنم و دیگ رغبت درس خوندن هم نداشتم و کنکورو دادم چه قدر بد هم دادم
موندم پشت کنکور اما بازم شروع نکردم و وقتیم شروع به خوندن کردم وقت بسیار کم بود و میزان درس خوندن منم کم و امسال رتبه ای به مراتب بهتر اما باز هم بد بدست آوردم
با خودم فکر کردم که من رشته های پژوهشی و آزمایشگاهی دوست دارم راجبشون فکر کردم و دیدم میتونم این رشته هارو برم و خوشحال شدم اما شب که شد خوشحالیمم تموم شد به این فکر کردم واقعا چیزی که از زندگی میخوام اینه؟ دیدم من از همه لحاظ درجا زدم و زندگیم انگار سال دهم متوقف شد، انگار همون آدم ۱۶ ساله فقط ۳ سال بزرگتر شده بدون هیچ تغیر مثبت دیگه ای
با خودم فکر کردم کی واقعا تلاش کردم؟ اصلا تلاش کردم؟ کی واقعا پاشدم که زندگیم رو بسازم؟ نه فقط کنکور بلکه توی هر مسئله دیگهای من درجا زدم توی هر مسئله ای. حس آب راکدیو دارم که ۳ ساله تکون نخورده
فقط حسرت و سرزنش و فکر میکنم اینکه به بهونه هدر نرفتن یه سال دیگ از عمرم و ترسیدن از کنکور و مصوبه ها یه عمرمو تلف کنم خیلی دردش از درد الانم بزرگتره، توکل میکنم به خدا و امیدوارم مصوبه ها کمتر به ضررم بشن و میخوام یه بار دیگه یه فرصت دیگه به خودم بدم.