نوشته اصلی توسط
N E S A
مثل خیلی از تاپیکای مختلف چه تو این سایت چه در کانالهای دیگه این تایتل رو نوشتم
انگار همین دیروز بود که با ذوف وشوق رفتم یه وایت برد کوچولو برداشتم ونوشتم 500 خرده ای روز تا کنکور اونوقع یازدهم بودم و خیلی نگاه گوگولی به کنکور داشتم اما در عرض چن ماه هممون بزرگ شدیم تنها شدیم گریه کردیم چه شبهایی رو دیدیم که صبح نشد و چه روزایی که کنج اتاقمون چپیدیم و دلمون نخواست با هیچکس حرف بزنیم ما دیگه جزو ادم بزرگا محسوب میشدیم برا خودمون هدف و مسیر انتخاب کرده بودیم
سال اول کنکورم اگر رتبه هارو معیارش سختی دادن بود قطعا من جزوه چن نفر ابتدایی بودم روحم رو کشتم تو اون سال و الان تکرار مجددش اذیتم میکنه
بله ! من غیر مجاز شدم
بله ! من الان شروع صفری هستم
و هیچ فصلی رو به طور جدی تمومش نکردم
و من تلاشی نکردم
و فکر میکنم زمان مناسبیه برای جمع کردن
برای فلانی ها نخواهم خواند و برای خودم میخونم
قراره اینجا از روزهایی که قراره این چند ماه اتی به من بگدره که ثبت شه برای کسایی که قراره بخونن منو و خواستم بدونن از وضعیتم قبل شروع
قراره اینجا صادق باشم
و با حال خوب تلااش کنم پانیک نشم
و امید من تنها به جمله شاید شد ... بستست
در انتها برنامم در یک خط :
اختصاصیام رو دیگ نهایت 10 خرداد میبندم و عمومی ها هم فکر نکنم به اردیبهشت بکشه
و قطعا اینجارو باز نکردم که خودم رو مشغول یک سری کامنت ها کنم پس از پاسخ دادن به کامنتها معذورم معمولا زود اتش هیجانم خاموش ممیشه و اگر چنین نباشه به امیدخدا تا کنکور هستم
خدایا در جستجوی انچه برایم مقدر نکرده ای خسته ام مکن
قربان شما...