خانه شیمی

X
  • آخرین ارسالات انجمن

  •  

    صفحه 1 از 2 12 آخرینآخرین
    نمایش نتایج: از 1 به 15 از 26
    1. Top | #1
      کاربر باسابقه

      Khoshhalam
      نمایش مشخصات

      خاطرات کنکور

      سلام........
      این شنبه بساط کنکور پیچیده میشه.......
      خیلی هامون امسال اولین سالشون بود خیلی ها دومین سال وبعضیا سومین.....
      قطعا هممون تو یه سال گذشته اتفاقای خوب و بد رو تجربه کردیم......
      حالا هرکی که مایل هست یه خاطره خوب ویه خاطره بد از امسالش رو برامون بگه.....
      با ارزوی موفقیت برای همه شما
      چرخ یک گاری در حسرت واماندن اسب
      اسب درحسرت خوابیدن گاریچی
      ومرد گاریچی در حسرت مرگ



      ویرایش توسط Parniya : 24 مرداد 1393 در ساعت 02:08 دلیل: ویرایش عنوان

    2. Top | #2
      کاربر باسابقه

      Khoshhalam
      نمایش مشخصات
      خاطره بد خودم:
      چند وقت پیش یه ازمون حل کردم دهنم سرویس شد.خخخخخخخخ
      خاطره خوب:
      عید نوروز امسال رو ترکوندم........
      چرخ یک گاری در حسرت واماندن اسب
      اسب درحسرت خوابیدن گاریچی
      ومرد گاریچی در حسرت مرگ




    3. Top | #3

      نمایش مشخصات
      خاطره خوب:
      شکر خدا امسال بلای جدی ای سر پام نیومد!!!

      خاطره بد:
      نتونستم حرفی رو که باید بزنم رو بزنم
      Lady in Red

    4. Top | #4
      همکار سابق انجمن
      کاربر باسابقه
      کاربر برتر
      مدیر برتر

      نمایش مشخصات
      خاطره بد من :

      تا حدودا بهمن! خیلی خوب درس میخوندم

      خاطره خوبم درباره کنکور نیست اما واسه خاطر کنکور بوده: اخه کی از کنکور خاطره خوب داره؟

      دیگه بعد از
      یه اتفاق...... عضو فروم شدم

      یه سری پیشرفت داشتم تو زندگیم
      مثلا:
      به عنوان بهترین اسپم دهنده صدر جدول م

      ناظمم ! ،بابام میگه از آقای اراز تشکر کن که یه ادم دیپلمه تنبل درس نخون
      رو استخدام کرده!!!

      3846 ( به تعداد پستام خاطره خوب دارم)
      کلا بی شوخی خاطره خوب با دوستای مجازی م زیاد دارم که درباره کنکور نیست

      محتسم : مگه من گفتم خاطراتتون رو از فروم کنکور بگید؟

      من:





    5. Top | #5
      کاربر فعال

      نمایش مشخصات
      خاطره خوب:
      با دوستای حقیقیم رابطم بهتر شد و دوستای مجازی خوب هم پیدا کردم!!!

      خاطره بد
      حدودا آبان بود یه مشکل عظیم پیش اومد واسم هنوز حل نشده به خاطر همین افت فاحشی داشتم تو درسام!!!


      تاپیک جالبی بود مرسی داداش!!
      تو نقش اول این عاشقونه ای
      من با تو گیشه ها رو فتح میکنم

    6. Top | #6
      کاربر انجمن

      نمایش مشخصات
      این تاپیک رو متفاوت دیدم برای همین پست زدم؛به نظرم می شه انگیزه و امید در بچه ها ایجاد کرد.

      خاطره خوب:
      یادم میاد سال تحصیلی که گذشت، معلم یکی از درس ها وقتی رفتم سر کلاسش بهم اینو گفت: اقا جان شما ازت گذشته کجا اومدی؟! برو دنبال شغلی، تخصصی اینجا خبری نیست. بابا جان این بچه ها سه ساله این درس رو نتونستن پاس کنن اونوقت شما؟؟ شما که رشته ی تحصیلی قبلیت فرق داره، چندساله از درس فاصله داشتی... شاید اگه معجزه ای، صاعقه ای بهت بزنه ....

      من اون درس و تمام درس های اون مقطع تحصیلی رو یک ضرب قبول شدم؛البته هیچوقت هم دلیل اون همه حرف زدنش رو متوجه نشدم! چون من گوشهام سنگین بود.


      تجربه ناموفق:
      تا عید 1392 همه چیز داشت خوب پیش می رفت ولی متاسفانه در تاریخ 25 اسفند 1391 اتفاق نابجایی افتاد که تا دو روز پیش مشغول حل و فصلش بودم که هم از نظر روحی و هم از نظر جسمی نابودم کرد.سه ماه از درس فاصله گرفتم و تقریبا زحمات 9 ماه قبل به باد رفت. ظاهرن الان باید دوباره از صفر شروع کنم برای سال بعد...

    7. Top | #7
      کاربر نیمه فعال

      نمایش مشخصات
      خاطره خوب:
      اينه كه همرا با دوستام يا يه ترفند زيركانه و نقشه شوم معلم شيمي مون رو از مدرسه اخراج كرديم
      اخه بد درس ميداد
      ٢:به علت داشتن وقت زياد تو كنكور تونستم برنامه نويسي رو ياد بگيرم
      خاطره بد:
      خاطره بد هم اينه كه بعد از اين كه اين معلم شيمي مون رفت يه معلم خيلي بدتر از اون اومد فكر كنم اصلا مدرك يه چيز ديگه بود

    8. Top | #8
      کاربر نیمه فعال

      نمایش مشخصات
      خاطره خوب:
      1.اینکه مامانموبابام بعدازچندسال انتظار بالاخره رفتن حج تمتعو ب سلامت برگشتن
      2.یکی از مزاحمام ازدواج کردو بالاخره از دستش راحت شدم.
      3.پیداکردن دوستان مجازی خوب
      4.عروسی یکی از رفقام
      خاطره بد:
      1.روزهای پرفشارکنکور...گریه جیــــــــــغ دادوفریاد
      2.فوت یکی از موذنای شهرمون ک خونش تو همسایگیمونه..
      3.یه مدت خیلی معتاد شده بودم ب نت
      4.
      فعلا اینا یادمه اگه چیز دیگه ای مونده باشه اضافه خواهم کرد....
      ممنون اقامعتصم
      دنــــیــــاے واقــعـــے هـــمـــیـــنـــجـــــاس !

      دنـــیـــاے مــــجــــازے اوטּ بـــیـــرونـــکــﮧ هـــمــــﮧ بــــا نــــقـــابـــטּ

      هـــمــﮧ تـــــو قـــیـــافـــטּ

      دنـــیـــاے واقـــعــــے ایـــنــجـــاس

      هـــمـــﮧ بــــے ریــــا و خـــاکــے

      کـــســــــےزخـــمـــاشــ ــو نـــمــے پــــوشــــونــــﮧ

      کــســــے اشــکــاشــــو پـــاکـــ نـــمــے کــنـــﮧ

      کــــســـے بــــغــضـــشـــو قــــورت نــــمـــے ده

      دیــــدے ؟

      دنــــیــــاے واقــعـــے هـــمـــیـــنـــجـــــاس!!

    9. Top | #9
      کاربر فعال

      bi-tafavot
      نمایش مشخصات
      چیزی که از امسال یادمه اینه که به بهونه ی درس (ونه به خاطر درس) هیچ جا نرفتم و الکی الکی انتظارات همه رو بالا بردم
      انقدری که این روزا فک و فامیل که زنگ می زنن این جملاتو ازشون میشنوم: " مارو نمی بینی خوش میگذره دیگه؟" ..."کنکور ندادی تو هنوز؟"..."خراب کنی 3 رقمی میشی!"..."فاطمه خانوم ایشالا رتبه یه رقمی؟"


    10. Top | #10
      کاربر انجمن

      نمایش مشخصات
      خاطره خوب:کلاس عربی محمد واعظی ثبت نام کردم که یکی از بهترین کلاس ها و یکی از بهترین استادای عمرم بود.البته خیلی بیشتر از یه استاده....
      خاطره بد:اسفند ماه وضع روحی داغونی داشتم طوری که رروزی 1 -2 ساعت درس بیشتر درس نمیخوندم

    11. Top | #11
      کاربر باسابقه

      Sheytani
      نمایش مشخصات
      امسال یکی از دوستانم فوت کرد خیلی روزای بدی بود کلا از درس افتادم
      ولی با همه سختیاش سال خوبی بود مخصوصا عید که اردو مطالعاتی بودم خیلی خوش گذشت....
      "یـاد کــَردن"زیبــاتـــَرین هـــِدیه ایست

      کِـه نیـاز بـــِه کــادو کــَردن نــَداره"بــِه یــادتونـــَم


    12. Top | #12
      کاربر باسابقه

      bi-tafavot
      نمایش مشخصات
      خاطره بد : دعوای مامانو بابام که خیلی بهمم ریخت
      2- هیچجااااا نفتم نه تاسوعا عاشورا نه عید نه... و این باعث شده همه بهم میگن خانوم دکتر ولی نمیدونن که
      3-از همه بد تر اینکه همش دی وی دی خریدمو پولمو ریختم توی جوب...
      4-نحوه ی خوندنم اشتباه بود از اولش. نمیدونستم اشتباهه و تازه دوهفته مونده به کنکور فهمیدمو دارم خودمو میکشم بتونم جمعش کنم
      5- برنامه ی لعنتی تابسون که از گزینه دو گرفتم (برنامش با امسال فرق میکنه.امسالش خیلی خیلی بهتر شده)
      6-اولین ازمون جامعی که زدم خیلی حالمو گرفتو خیلی گریه کردم
      7-الان که چندوز دیگه کنکوردارم سرما خوردم شدید دارم از گلو درد میمیرم
      -------------
      خاطره خوب:
      خرید چند تا دی وی دی عالی (مثلا عربی گاج)
      اشنا شدن با یه دوست خوب که از اول صبح تا اخر شب توی خونه با هم درس میخونیم و از همه مهمتر ایکه باعث شد بیشتر معتقد شم و نمازمو بدون کمو کاست بخونم
      مامانمو دارم...
      وقتی فهمید رتبه ام به پزشکی نمیخوره خیلی خونسرد برخورد کردو موج مثبت داد و گفت نگران نباشو تلاشتو کن...
      خیلی از استرسم کم کرد چون من فشار روم خیلی زیاد بود خیلییییییییییییییییییی
      الانم هدفم گفتار درمانی.امیدوارم قبول شم

    13. Top | #13
      کاربر باسابقه

      Sarkhosh
      نمایش مشخصات
      با اینکه منو از دکتر بودن پرتاب کرد ب بدبخت بودن انجمن
      ولی تموم زندگیمو خاطرات خوبش توی انجمن و بچه هاش جمع شده بودن
      بهترین سال عمرم بود
      مگه نه دوستان؟

    14. Top | #14

      Khoshhalam
      نمایش مشخصات

      خاطره کنکور

      سلام.بعد از حدود دو سال که یه قطره درس نخوندم بالاخره هشتادو دو روز قبل از کنکور شروع کردم به خوندن و خاطرات روزانمو ساعت مطالعمو تو یه دفتر یاد داشت کردم و خدارو شکر تو یه رشته و شهر خوب و دانشگاه سراسری قبول شدم و دوست دارم همه اونایی که فکر میکنن وقتی برا خوندن و انگیزه ای برا شروع کردن ندارن دست نوشته ها و دل نوته های منو بخونن به این امید که ایشالا اون نور و جرقه ای که در من زده شد در اونام زده بشه.
      به امید روزیکه خوندن این خاطرات به درد یه نفرم که شده بخوره و مسیر یه نفرم که شده به سمت خوشبختی و موفقیت تغیر بده.
      ایشالا اگه مشکلی پیش نیاد خاطره این دوره هشتادودو روزرو هرچندروزیه بار میام میذارم البته درصورت تمایل شما و مدیر وبسایت
      فایل خاطرم پیوست شده..
      فايل هاي پيوست شده فايل هاي پيوست شده

    15. Top | #15
      کاربر باسابقه

      Sarkhosh
      نمایش مشخصات
      از خاطرات کنکور اینو بگم که یه بار اشتباهی رفتم کتابخونه بعد پسرونه بود
      رفتم داخل کتابخونه سرمو اوردم بالا دیدم یه پسر تپل با موهای فرفری رو به روم نشستهبا آخرین سرعت فرار کردم_-_

    صفحه 1 از 2 12 آخرینآخرین

    افراد آنلاین در تاپیک

    کاربرانی که در حال مشاهده این موضوع هستند

    در حال حاضر 1 کاربر در حال مشاهده این موضوع است. (0 کاربر و 1 مهمان)

    کلمات کلیدی این موضوع




    آخرین مطالب سایت کنکور

  • تبلیغات متنی انجمن