هوشنگ پزشك نيا ( 1296-1351ش ) پس از اتمام تحصيلاتش در ايران ، به سال 1321شمسي به آكادمي هنرهاي زيباي استانبول تركيه رفت و زير نظر پرفسور «لئو پولد لوي» نقاشي را فرا گرفت. سال 1325 شمسي به ايران بازگشت و در شهر آبادان مشغول به كار شد. سپس سال 1337 شمسي به تهران نقل مكان كرد. به او وعدهي كاري را داده بودند، اما وقتي برگشت دريافت كه كار را به ديگري دادهاند. ده سال در كنسرسيوم نفت در داغي آبادان براي نشريات فراوان كنسرسيوم كار كرده بود و نقاشي كشيده بود. چون به ايران برگشت و بيكار ماند، در نامهاي دستمزدش را از كنسرسيوم طلب كرد، اما به حق و حقوقش دست نيافت. سالهاي ۱۳۳۹ و ۴۰، باز با شوري عاشقانه ۱۵۰ تابلوي جديد ميكشد و آنها را به پاريس و لندن ميبرد. در گالري تدسكو پاريس آثارش را به تماشا ميگذارد، چندتايي را ميفروشد و بسياري را نزد «مادام الو» نامي كه گالريدار بوده، امانت ميگذارد. سرنوشت آن آثار هرگز معلوم نشد. تا آخر عمر پزشكنيا منتظر بود تا بهاي اين تابلوها را دريافت كند كه البته به مقصود نرسيد. سال ۱۳۴۱ برادرش ايرج در تصادف كشته ميشود و وضع روحياش كاملاً به هم ميريزد. ده سال پايان زندگياش با سختي، تلخي و آشفتگي گذشت. بدبين و شكاك شده بود. نامههايي به مراكز مختلف و شخصيتهاي فرهنگي و سياسي كشورها مينوشت و ارسال ميكرد. مكاتبهها ميكرد براي گرفتن پول تابلوها!! كه صد البته هرگز، به پشيزي هم دست نيافت و مهمتر اينكه معلوم نشد چه بر سر تابلوها آمده. حتا خانوادهاش، همسر و چهار فرزندش هم نفهميدند. پزشك نيا ده سال پاياني زندگي اش را با سختي، تلخي و آشفتگي گذراند و در نيمهشب شنبه ۱۶ آذر ماه 1351 شمسي بر اثر سكته قلبي در تهران درگذشت. آثارش ميان تجربه هاي كوبيستي، اكسپرسيونيستي، واقع گرايي (رئاليستي) و يافتن شيوه اي شخصي در نوسان بود. تشابه ميان تمام آثارش، بيان اكسپرسيو مسايل اجتماعي مردم زحمت كش و طبقه ي كارگراست.از پزشك نيا آثارحكاكي (گراور سازي) نيز به جا مانده است كه در آنها بيشتر از عنصر خط به صورت هاشورهاي سيال براي دورگيري شخصيت ها استفاده كرده است و گاه آثارش با خطوط سفيد كه از دل سياهي زمينه به بيرون پريده اند تصاويري نگاتيف (منفي) ارائه داده اند. اگرچه او از نخستين هنرمندان نوگراي ايراني بود اما به دليل گوشه گزيني و ترديد و تشويش هايش و كشمكش ميان مكتب هاي مختلف نقاشي، نتوانست نقشي فعال در تحول هنر معاصر ايران داشته باشد و بدين قرار بسياري او را در زمان حياتش در نيافتند و بسياري نيز پس از مرگش او را به فراموشي سپردند.