عکس العمل جالب آمریکایی ها هنگام گوش دادن به آیات قرآن
عکس العمل جالب آمریکایی ها هنگام گوش دادن به آیات قرآن
متن زیر در همین رابطه از تفسیر فی ضلال القرآن آیه 36یونس
کسانی که بلاغت و فصاحت زبان عربی را فهم و درک میکنند، و با جمال و زیبائی هـنری ایـن زبان، و بـا همآوائی و هماهنگی آن آشنا هستند، خوب مـیدانـند ایـن گونه سـخنگوئی از آدمـیزاد بـرنمیآید. همچنین کسانی که نـظامها و سـیستمهای اجتماعی، و اصـول قانونگذاری را بررسی و پژوهش مینمایند، و نظام و سیستمی را که این قرآن با خود به ارمغان آورده است مطالعه و وارسی میکنند، خوب میدانند که در قرآن به تنظیم جامعۀ بشری، و به مقتضیات زندگی انسانها از هر جهت توجّه شده است و همۀ جوانب حـیات، آنـان پیش چشم بوده است، و همۀ نیروهای اندوختۀ سودمند، و همۀ فرصتهای مناسب، برای رویاروئی ساده و آسان با حوادث زمان و با دگرگونیها و تـحوّلات آن، مورد استفاده قرار گرفته است... همۀ اینها بالاتر و فراتـر از آن هستند که عقل یک انسان، یا مجموعۀ عقلهای یک نسل، و یا مجـموعۀ خردهای همۀ نسـلهای پیاپی در طول زمان، بتوانند بدانها احاطه و دسترسی پیدا کنند... و نیز چنین است حال کسانی که دربارۀ روانشناسی و روانکاوی انسانها، و دربارۀ وسائل و راههای تأثیر در نفس انسانها، و راجع به کارها و شیوههای نفوذ به دلها و درونها، مطالعه و تحقیق مـیکنند، و به بـررسی و پژوهش وسائل و روشهای قرآن میپردازند.
در قرآن تنها اعجاز کلمات و تعبیرات، و اعجاز، نـحوۀ ادای سخن، موجود نیست و بــس . بلکه اعجاز مطلقی در قرآن است که کارشناسان آگـاه از ایـن امور، و نـیز کارشناسان آگاه از نظامها و سـیستمهای اجـتماعی و مسائل حـقوقی و قانونگذاری، و امور روانی، و نظائر اینها، بدان آگاه هستند.
کسانی که در فن تعبیر وارستهاند، و کسانی که از نحوۀ اداء هـنری آگـاهی زیـادی دارنـد، بـیشتر از دیگـران میدانند چه اندازه تعبیر قرآنی از اعـجاز بـرخـوردار است و نـــیز کســانی کـه راجـع بـه افکـار و آراء و نـظریهپردازیـهای اجـتماعی و قـانونی و روانی، و اندیشههای انسانی به طور کـلی، تحقیق کـردهانـد و پژوهش نمودهاند، از دیگران بهتر و بیشتر به فراخی و ژرفی اعجاز موضوعی این کتاب پی میبرند.
پیشاپیش اعتراف میکنم که از بیان حقیقت اعجاز قران و از ذکر اندازۀ اعجاز آن چـنان کـه باید درمـانده و ناتوانم. همچنین عاجزم از این که اعـجاز قرآن را با اسلوب بشری به تصویر بکشم. این را هم میدانم کـه سخن به درازا کشاندن دربارۀ این اعجاز - آن هـم در حدود توان بشری - موضوع کتاب مسـتقلی است. لذا در اینجا خواهم کوشید که نگاه گذرائی به گوشههائی از اعجاز قرآن بیندازم.
شـیوۀ سـخنپردازی قـرآنـی از شـیوۀ سـخنپردازی انسانی، ممتاز و جداگانه است... سخن قرآن سـلطه و قدرت شگـفتی بر دلها دارد، سلطه و قدرتی که سـخن انسان بیبهره از آن است. حتیّ این سـلطه و قـدرت گاهی بر کسانی تأثیر میگذارد کـه قـرآن را تـلاوت میکنند، ولی حرفی از زبان عربی نمیدانند... حوادث شگفتی روی داده است که نمیتوان آنها را تفسیر کرد مگر با چیزی که میگوئیـم. هر چند این چیز قاعدۀ کـلّی نیست، ولی وقوع آن حوادث نیاز به تفسیر و تـعلیل دارد... نمونههائی از حوادث و رخـدادهـائی را ذکـر نمیکنم که برای غـیر خـودم روی داده است. ولیکـن حادثهای را ذکر میکنم که برای خودم روی داده است. پنج نفر با من در این حادثه حضور داشتهاند و گواه بر آن هستند. حادثه این است: در حدود پانزده سال قبل ما شش نفر مسلمان سوار یـک کشتی مصری شدیم. کشتی ما را از میان امواج اقیانوس اطلس به سوی نیویورک به حرکت درآورد. مسافران کشتی ١٢٠ نفر زن و مرد خارجی بودند. در میانشان یک نفر مسلمان هم نبود... بر دلـمان گذشت که روی عرشۀ کشتی در میان اقیانوس نماز جمعه را بـخوانیم!... خدا میداند ما نـمیخواستیم نماز جمعه را اقامه کنیم، ولی چون دیدیم که یک مبلّغ مسیحی روی عرشۀ کشتی به کار تبلیغ خـود مشغول است، و حتّی با ما هم دم از تبلیغ میزند، احسـاسات دینی ما را دربرگرفت و ما را بـرآن داشت کـه نـماز جمعه را بخوانیم. فرمانده کشتی که یک نفر انگـلیسی بود کار را برای ما تدارک دید و اجازه داد که نماز خود را بخوانیم. به ملّاحان و آشپزان و خدمتکاران کشتی که همه از مملکت نوبه و مسلمان بودند اجازه داد آنانی که در وقت نماز سر پست نبوده و به «خدمت« مشغول نیستند با ما نماز بخوانند! مسلمانان کشتی هـمگی از این امر بسیار شادمان شدند. چرا که برای نخستین بار بود که نماز جمعه بر عرشۀ کشتی خـوانـده میشد... برای خطبه و امامت نماز جـمعه برخـاستم. مسـافران خارجی بیشترشان پیرامون ما حلقه زدند و ما را نگـاه میکردند و میپائیدند!.. پس از اتمام نماز بسیاری از آنان به سوی ما آمدند و به ما رستگاری «پـاکـان« را تبریک گفتند!!! آنچه از نماز ما فهم مـیکردند هـمین بود. ولی خانمی از میان این جماعت فراوان که بعداً متوجّه شدیم یوگسلاوی و مسـیحی است و از دوزخ «تیتو» و کمونیستی او میگریزد، سخت متأثّر و منقلب شده بود. از چشمانش اشک سرازیر بود و نمیتوانست احساسات و عواطف خود را نگاه دارد. به سوی ما آمد و به گرمی دست ما را گرفت و سخت فشرد. با زبـان انگلیسی ضعيفی گفت: من نمیتوانم در برابر تأثـیر ژرف و خشوع و خضوع و نظم و نظام و روح و جانی که این نماز شما دارد، خویشتن را نگاه دارم!.. امّا این چیز شاهد داستان و مورد نظر نیست... امّا چـیزی کـه شاهد داستان و مورد نظر است در این گفتۀ او است: این زبانی که «کشیش شما» بدان سخن میگفت چه زبانی است؟! این زن بیچاره تصوّر نمیکرد که «نماز» را بخواند مگر کشیش یا یک نفر عالم دينی. همان گونه که نزد او وضع مسیحیت کلیسا این چـنین بود! ایـن برداشت غلط را برای او تصـحیح کردیم!.. و بدو پاسخ دادیم و وی را قانع نمودیم. گفت: زبانی که امام بدان سخن میگفت دارای آهنگها و نواهای موسیقی شگفتی بود، هر چند از آن حرفی را نفهمیدم... آنچه نـاگهان باعث شگفت ما شد این بود که گفت: امّا ایـن چـیزی نیست که میخواهم دربارۀ آن سؤال کنم... مـوضوعی که ذهن مرا متوجّه خود کرد، این بـود کـه «امـام« در لابلای سخنان خود - با این زبان موسیقائی خـویش - بخشها و بندهائی را مـیآورد و مـیخوانـد کـه نـوع دیگری بود و با بقیّۀ کلام او فرق داشت! نوعی بود که از موسیقی بیشتر و آهنگ ژرفتری برخوردار بود... این بخشها و بندهای ویژه در من لرزش و تپش پدید میآورد! قطعاً آنها باید چیز دیگری باشند! انگـار در هنگامۀ این بخشها و بندها امام لبـریز از روحالقـدس یعنی جبرئیل بوده است!.. این نحوۀ تعبیر او برگرفته از مسیحیّت او است!.. اندکی اندیشیدیم. متوجّه شدیم که مراد این خانم آیات قرآنی است، آیاتی که در لابلای خطبههای جمعه و در وقت اقامۀ نماز تلاوت شدهاند!.. گذشته از این، آنچه بیشتر مایۀ شگفت ما شد این بود که همچون چیزی توسّط خانمی بیان مـیشود کـه از چیزهائی که صحبت میکند هیج اطّلاعی ندارد!
همان گونه که گفتم این یک قـاعدۀ کـلّی نیست. ولی وقوع همچون حادثهای - و وقوع امثال آن که بیش از یک نفر برایم بیان داشتهاند - دالّ بر این است کـه در این قرآن راز دیگری است و بعضی از دلها به مـحض تلاوت قرآن این راز را دریافت میدارند. چه بسا ایمان این خانم به آئین خود، و گریختن او از دوزخ کمونیستی در کشورش، شعور او را در برابر سخنان یزدان بـدین شیوۀ شگرف، حسّاس و تیز کرده باشد... امّا ما را چـه شده است که شگفتزده شدهایـم، در حـالی که دهها هزار نفر از کسانی که به قرآن گوش فرامیدهد و از زمرۀ عوام ما هستند، چیزی از قـرآن بـه خـردهایشان فرونمیرود، و لیکن موسیقی و نوای قرآن دریچههای دلهایشان را باز میکند و بدانها داخل میشود. کسانی که بلاغت و فصاحت زبان عربی را فهم و درک میکنند، و با جمال و زیبائی هـنری ایـن زبان، و بـا همآوائی و هماهنگی آن آشنا هستند، خوب مـیدانـند ایـن گونه سـخنگوئی از آدمـیزاد بـرنمیآید. همچنین کسانی که نـظامها و سـیستمهای اجتماعی، و اصـول قانونگذاری را بررسی و پژوهش مینمایند، و نظام و سیستمی را که این قرآن با خود به ارمغان آورده است مطالعه و وارسی میکنند، خوب میدانند که در قرآن به تنظیم جامعۀ بشری، و به مقتضیات زندگی انسانها از هر جهت توجّه شده است و همۀ جوانب حـیات، آنـان پیش چشم بوده است، و همۀ نیروهای اندوختۀ سودمند، و همۀ فرصتهای مناسب، برای رویاروئی ساده و آسان با حوادث زمان و با دگرگونیها و تـحوّلات آن، مورد استفاده قرار گرفته است... همۀ اینها بالاتر و فراتـر از آن هستند که عقل یک انسان، یا مجموعۀ عقلهای یک نسل، و یا مجـموعۀ خردهای همۀ نسـلهای پیاپی در طول زمان، بتوانند بدانها احاطه و دسترسی پیدا کنند... و نیز چنین است حال کسانی که دربارۀ روانشناسی و روانکاوی انسانها، و دربارۀ وسائل و راههای تأثیر در نفس انسانها، و راجع به کارها و شیوههای نفوذ به دلها و درونها، مطالعه و تحقیق مـیکنند، و به بـررسی و پژوهش وسائل و روشهای قرآن میپردازند.
در قرآن تنها اعجاز کلمات و تعبیرات، و اعجاز، نـحوۀ ادای سخن، موجود نیست و بــس . بلکه اعجاز مطلقی در قرآن است که کارشناسان آگـاه از ایـن امور، و نـیز کارشناسان آگاه از نظامها و سـیستمهای اجـتماعی و مسائل حـقوقی و قانونگذاری، و امور روانی، و نظائر اینها، بدان آگاه هستند.
کسانی که در فن تعبیر وارستهاند، و کسانی که از نحوۀ اداء هـنری آگـاهی زیـادی دارنـد، بـیشتر از دیگـران میدانند چه اندازه تعبیر قرآنی از اعـجاز بـرخـوردار است و نـــیز کســانی کـه راجـع بـه افکـار و آراء و نـظریهپردازیـهای اجـتماعی و قـانونی و روانی، و اندیشههای انسانی به طور کـلی، تحقیق کـردهانـد و پژوهش نمودهاند، از دیگران بهتر و بیشتر به فراخی و ژرفی اعجاز موضوعی این کتاب پی میبرند.
پیشاپیش اعتراف میکنم که از بیان حقیقت اعجاز قران و از ذکر اندازۀ اعجاز آن چـنان کـه باید درمـانده و ناتوانم. همچنین عاجزم از این که اعـجاز قرآن را با اسلوب بشری به تصویر بکشم. این را هم میدانم کـه سخن به درازا کشاندن دربارۀ این اعجاز - آن هـم در حدود توان بشری - موضوع کتاب مسـتقلی است. لذا در اینجا خواهم کوشید که نگاه گذرائی به گوشههائی از اعجاز قرآن بیندازم.
شـیوۀ سـخنپردازی قـرآنـی از شـیوۀ سـخنپردازی انسانی، ممتاز و جداگانه است... سخن قرآن سـلطه و قدرت شگـفتی بر دلها دارد، سلطه و قدرتی که سـخن انسان بیبهره از آن است. حتیّ این سـلطه و قـدرت گاهی بر کسانی تأثیر میگذارد کـه قـرآن را تـلاوت میکنند، ولی حرفی از زبان عربی نمیدانند... حوادث شگفتی روی داده است که نمیتوان آنها را تفسیر کرد مگر با چیزی که میگوئیـم. هر چند این چیز قاعدۀ کـلّی نیست، ولی وقوع آن حوادث نیاز به تفسیر و تـعلیل دارد... نمونههائی از حوادث و رخـدادهـائی را ذکـر نمیکنم که برای غـیر خـودم روی داده است. ولیکـن حادثهای را ذکر میکنم که برای خودم روی داده است. پنج نفر با من در این حادثه حضور داشتهاند و گواه بر آن هستند. حادثه این است: در حدود پانزده سال قبل ما شش نفر مسلمان سوار یـک کشتی مصری شدیم. کشتی ما را از میان امواج اقیانوس اطلس به سوی نیویورک به حرکت درآورد. مسافران کشتی ١٢٠ نفر زن و مرد خارجی بودند. در میانشان یک نفر مسلمان هم نبود... بر دلـمان گذشت که روی عرشۀ کشتی در میان اقیانوس نماز جمعه را بـخوانیم!... خدا میداند ما نـمیخواستیم نماز جمعه را اقامه کنیم، ولی چون دیدیم که یک مبلّغ مسیحی روی عرشۀ کشتی به کار تبلیغ خـود مشغول است، و حتّی با ما هم دم از تبلیغ میزند، احسـاسات دینی ما را دربرگرفت و ما را بـرآن داشت کـه نـماز جمعه را بخوانیم. فرمانده کشتی که یک نفر انگـلیسی بود کار را برای ما تدارک دید و اجازه داد که نماز خود را بخوانیم. به ملّاحان و آشپزان و خدمتکاران کشتی که همه از مملکت نوبه و مسلمان بودند اجازه داد آنانی که در وقت نماز سر پست نبوده و به «خدمت« مشغول نیستند با ما نماز بخوانند! مسلمانان کشتی هـمگی از این امر بسیار شادمان شدند. چرا که برای نخستین بار بود که نماز جمعه بر عرشۀ کشتی خـوانـده میشد... برای خطبه و امامت نماز جـمعه برخـاستم. مسـافران خارجی بیشترشان پیرامون ما حلقه زدند و ما را نگـاه میکردند و میپائیدند!.. پس از اتمام نماز بسیاری از آنان به سوی ما آمدند و به ما رستگاری «پـاکـان« را تبریک گفتند!!! آنچه از نماز ما فهم مـیکردند هـمین بود. ولی خانمی از میان این جماعت فراوان که بعداً متوجّه شدیم یوگسلاوی و مسـیحی است و از دوزخ «تیتو» و کمونیستی او میگریزد، سخت متأثّر و منقلب شده بود. از چشمانش اشک سرازیر بود و نمیتوانست احساسات و عواطف خود را نگاه دارد. به سوی ما آمد و به گرمی دست ما را گرفت و سخت فشرد. با زبـان انگلیسی ضعيفی گفت: من نمیتوانم در برابر تأثـیر ژرف و خشوع و خضوع و نظم و نظام و روح و جانی که این نماز شما دارد، خویشتن را نگاه دارم!.. امّا این چیز شاهد داستان و مورد نظر نیست... امّا چـیزی کـه شاهد داستان و مورد نظر است در این گفتۀ او است: این زبانی که «کشیش شما» بدان سخن میگفت چه زبانی است؟! این زن بیچاره تصوّر نمیکرد که «نماز» را بخواند مگر کشیش یا یک نفر عالم دينی. همان گونه که نزد او وضع مسیحیت کلیسا این چـنین بود! ایـن برداشت غلط را برای او تصـحیح کردیم!.. و بدو پاسخ دادیم و وی را قانع نمودیم. گفت: زبانی که امام بدان سخن میگفت دارای آهنگها و نواهای موسیقی شگفتی بود، هر چند از آن حرفی را نفهمیدم... آنچه نـاگهان باعث شگفت ما شد این بود که گفت: امّا ایـن چـیزی نیست که میخواهم دربارۀ آن سؤال کنم... مـوضوعی که ذهن مرا متوجّه خود کرد، این بـود کـه «امـام« در لابلای سخنان خود - با این زبان موسیقائی خـویش - بخشها و بندهائی را مـیآورد و مـیخوانـد کـه نـوع دیگری بود و با بقیّۀ کلام او فرق داشت! نوعی بود که از موسیقی بیشتر و آهنگ ژرفتری برخوردار بود... این بخشها و بندهای ویژه در من لرزش و تپش پدید میآورد! قطعاً آنها باید چیز دیگری باشند! انگـار در هنگامۀ این بخشها و بندها امام لبـریز از روحالقـدس یعنی جبرئیل بوده است!.. این نحوۀ تعبیر او برگرفته از مسیحیّت او است!.. اندکی اندیشیدیم. متوجّه شدیم که مراد این خانم آیات قرآنی است، آیاتی که در لابلای خطبههای جمعه و در وقت اقامۀ نماز تلاوت شدهاند!.. گذشته از این، آنچه بیشتر مایۀ شگفت ما شد این بود که همچون چیزی توسّط خانمی بیان مـیشود کـه از چیزهائی که صحبت میکند هیج اطّلاعی ندارد!
همان گونه که گفتم این یک قـاعدۀ کـلّی نیست. ولی وقوع همچون حادثهای - و وقوع امثال آن که بیش از یک نفر برایم بیان داشتهاند - دالّ بر این است کـه در این قرآن راز دیگری است و بعضی از دلها به مـحض تلاوت قرآن این راز را دریافت میدارند. چه بسا ایمان این خانم به آئین خود، و گریختن او از دوزخ کمونیستی در کشورش، شعور او را در برابر سخنان یزدان بـدین شیوۀ شگرف، حسّاس و تیز کرده باشد... امّا ما را چـه شده است که شگفتزده شدهایـم، در حـالی که دهها هزار نفر از کسانی که به قرآن گوش فرامیدهد و از زمرۀ عوام ما هستند، چیزی از قـرآن بـه خـردهایشان فرونمیرود، و لیکن موسیقی و نوای قرآن دریچههای دلهایشان را باز میکند و بدانها داخل میشود.
ویرایش توسط broslee : 04 مرداد 1395 در ساعت 01:37
چقد زیبا بود تعبیراشون...
-احساس رهایی و ارامش میکردم!
-به طور موقت دنیا محو شد!
-به دنیای دیگری رفتم!
فوق العاده مرسی از تاپیک خوبتون
مردم کشورای دیگ از ما مسلمونا فقط جنگ -کشتن-دیدن ک اونم اگ پی قضیه رو بگیری منشا این جنگا خود مسلمونا نیستن !
اونا ب خاطر همین تفکرات در مورد دین ما تحقیق نمیکنن !
نمیدونن قران چی هست !
نمیدونن اسلام واقعی ینی چی ؟
البته تو جامعه امروزی چهره ای از اسلام واقعی نمونده حتی تو کشور خودمون !
از فحشا و ربا بگیر تا بی عدالتی هایی که از بالا نسبت ب مردم میشه
پای دوست داشتنت ایستادهام...
مثلِ درختِ کاج
روبروی پاییز...
خدایا...آرامشم باش
ممنون بابت تاپیک زیبا استارتر
مهم نیست زندگی منو به کجا میبره... همیشه منو با یه لبخند پیدا میکنی..
در حال حاضر 1 کاربر در حال مشاهده این موضوع است. (0 کاربر و 1 مهمان)