پریشب حوصله نداشتم خلاصه اش کنم.جنبه ی لفظی هم به اندازه ی خودش مهمه
آهنگ جملات نقش زیادی بر شنونده داره.مثل شعر و اهنگ و لحن بیان و کوتاهی جملات و...
نویسنده ی متن سیدقطب به مدت 2سال برای تحصیل درباره ی سسیستم های آموزشی با بورسیه از مصر میره آمریکا.
در تفسیرش اولین کسی بوده که به آهنگ آیات پرداخته.بیشتر بطور کلی.
گفته در قرآن اعجاز مطلقی وجود دارد که دانایان مسایل اجتماعی و روانی به خوبی درکش میکنند.نه فقط اعجاز در لحن و کلمات مناسب بلکه در کل
شـیوۀ سـخنپردازی قـرآنـی از شـیوۀ سـخنپردازی انسانی، ممتاز و جداگانه است... سخن قرآن سـلطه و قدرت شگـفتی بر دلها دارد، سلطه و قدرتی که سـخن انسان بیبهره از آن است. حتیّ این سـلطه و قـدرت گاهی بر کسانی تأثیر میگذارد کـه قـرآن را تـلاوت میکنند، ولی حرفی از زبان عربی نمیدانند...حوادث شگفتی روی داده است که نمیتوان آنها را تفسیر کرد مگر با چیزی که میگوئیـم. هر چند این چیز قاعدۀ کـلّی نیست، ولی وقوع آن حوادث نیاز به تفسیر و تـعلیل دارد
بعد یه خاطره از خودش دراین باره نقل میکنه :
وقتی داشتم میرفتم آمریکا تو کشتی 6نفر مسلمان بودیم و 120 نفر غیر مسلمان.یه مبلغ مسیحی داشت تبلیغ میکرد حتی ما رو هم.به همین خاطر به سر مون زد نماز جمعه برگزار کنیم. ملوان کشتی که انگلیسی بود به ما اجازه داد روی عرشه نمازمون رو بخونیم.کارکنان کشتی که مسلمان بودند خوشحال شدند و اومدن.
توجه مردم به ما جلب شده بود.بعد نماز میومدن و رستگاری پاکان رو به ما تبریک میگفتند.(فک میکردن مسیحی هستیم)
یه خانم مسیحی اهل یوگسلاوی به شدت تحت تاثیر قرار گرفته بود واز چشم هاش اشک سرازیر بود به سمت ما آمد وبا انگلیسی ضعیفی گفت:من نمیتونم در برابر تاثیر خضوع و نظم و روحی که سخن شما داره خودم رو نگه دارم.این زبانی که «کشیش شما» بدان سخن میگفت چه زبانی است؟! این زن بیچاره تصوّر نمیکرد که «نماز» را بخواند مگر کشیش یا یک نفر عالم دينی. همان گونه که نزد او وضع مسیحیت کلیسا این چـنین بود! ایـن برداشت غلط را برای او تصـحیح کردیم!.. و بدو پاسخ دادیم و وی را قانع نمودیم. گفت: زبانی که امام بدان سخن میگفت دارای آهنگها و نواهای موسیقی شگفتی بود، هر چند از آن حرفی را نفهمیدم... آنچه نـاگهان باعث شگفت ما شد این بود که گفت: امّا ایـن چـیزی نیست که میخواهم دربارۀ آن سؤال کنم... مـوضوعی که ذهن مرا متوجّه خود کرد، این بـود کـه «امـام« در لابلای سخنان خود - با این زبان موسیقائی خـویش - بخشها و بندهائی را مـیآورد و مـیخوانـد کـه نـوع دیگری بود و با بقیّۀ کلام او فرق داشت! نوعی بود که از موسیقی بیشتر و آهنگ ژرفتری برخوردار بود... این بخشها و بندهای ویژه در من لرزش و تپش پدید میآورد! قطعاً آنها باید چیز دیگری باشند! انگـار در هنگامۀ این بخشها و بندها امام لبـریز از روحالقـدس یعنی جبرئیل بوده است!.. این نحوۀ تعبیر او برگرفته از مسیحیّت او است!.. اندکی اندیشیدیم. متوجّه شدیم که مراد این خانم آیات قرآنی است، آیاتی که در لابلای خطبههای جمعه و در وقت اقامۀ نماز تلاوت شدهاند!.. گذشته از این، آنچه بیشتر مایۀ شگفت ما شد این بود که همچون چیزی توسّط خانمی بیان مـیشود کـه از چیزهائی که صحبت میکند هیج اطّلاعی ندارد!
این طور نیست که برای همه و در هر شرایطی اینطور باشد.
شاید این خانم به خاطر فرار از کمونیسم در کشور خودش شعورش این قدر حساس و تیز شده.