۱- اینس رامیرز
نوع عمل: سزارین
رامیرز در دهکده کوچکی با تنها ۵۰۰ نفر جمعیت و یک خط تلفن زندگی میکند. سال ۲۰۰۰ او برای هشتمین بار باردار شده بود تا صاحب فرزند هشتم شود! او در ان زمان ۴۰ سال سن داشت.
در یکی از روزها، زمانی که اینس رامیرز در خانهاش تنها بود، درد زایمانش شروع شد. بعد از ۱۲ ساعت تحمل رنج، پیشرفتی در زایمان او حاصل نشد و او متوجه شد که آخرین بارداری او ممکن است واقعا به قیمت جانش تمام شود. به همین خاطر تصمیم گرفت، بچهاش را با سزارینی به سبک خود، خارج کند. مقداری الکل نوشید و بعد با چاقویی شروع به بریدن شکمش کرد، بعد از یک ساعت او به رحمش رسید و نوزاد پسرش را سالم خارج کرد. بند ناف را هم با چاقویی برید و از حال رفت.وقتی به هوش آمد، پارچهای دور شکم خونآلودش پیچید و از پسر شش سالهاش خواست که کمک بیاورد. چند ساعت بعد، او به بیمارستان منتقل شد، در آنجا عمل شد تا آسیبی که به رودهاش در طی سزارین شخصیاش انجام داده، ترمیم شود. سرانجام او از بیمارستان مرخص شد و کاملا بهبود پیدا کرد.
رامیرز تنها زنی در تاریخ است که توانسته است، خودش خودش را سزارین کند. داستان او آن قدر جالب و باورنکردنی بود که در شماره مارس ۲۰۰۴، مجله بینالمللی مامایی و بیماریهای زنان به چاپ رسید.
۲- آرون رالستون
نوع عمل: قطع کردن دست راست
رالستون یک مهندس مکانیک آمریکایی است، او که عاشق کوهنوری است، کارش را به عشق کوهنوری رها کرده بود و قصد داشت به قلل مرتفع صعود کند. در یکی از همین کوهنوردیها در سال ۲۰۰۲، تختهسنگی روی دست راست او افتاد. ۵ روز تمام او تلاش کرد که تختهسنگ را جابجا کند، اما موفق نشد. گرسنگی و تشنگی توان را از او گرفت و سرانجام او تصمیم گرفت با چاقویی، دستش را قطع کند.
او چاقوی کندی در اختیار داشت و با زجر بسیار بافت نرم دستش را برید، کار قطع کردن تاندونها دشوارتر بود و او مجبور شد با آنها را پاره کند. اما قطع کردن دست، هم پایان کار نبود، او با وسیله نقلیهاش ۸ مایل فاصله داشت و مجبور بود با خونریزی و درد ۸ مایل را هم راه برود. سرانجام او به کوهنوردان دیگری برخورد که نجاتش دادند.
اما این واقعه تلخ، باعث نشد او دست از کوهنوردی بردارد، او با استفاده از یک دست مصنوعی همچنان کوهنوردی میکند و از آن لذت میبرد.او کتابی هم در مورد این حادثه و بازگشتش به کوهنرودی با عنوان Between a Rock and a Hard Place نوشته است. او قصد دارد سال ۲۰۱۰ به کوه اورست صعود کند. هدف او از این صعود، آگاهی دادن به مردمان زمین در مورد خطرات تغییر آب و هوا است.
۳- دوگلاس گودال
نوع جراحی: قطع کردن دست راست
سال ۱۹۹۸، دوگلاس گودال ماهیگیر ۳۵ سالهای که خرچنگ صید میکرد، به دریا رفته بود تا خرچنگهایی را که به دام افتاده بودند، در قایقش بار بزند. اما موج بزرگی ناگهان تعادل قایق او را به هم زد و باعث شد، دستش در بالابر کوچکی که در قایق داشت و برای بالا آوردن تلهها از آن استفاده میکرد، گیر بیفتد.
او تنها بود و تنها راه نجاتش این بود که خودش دستش را قطع کند، برای همین او با چاقویی دستش را قطع کرد. هوا و امواج سرد دریا، باعث میشد که شدت خونریزی او کم شود.سرانجام او موفق شد به ساحل برگردد. او پس از بهبودی از کارش دست برنداشت و قایقش را هم تعمیر کرد.
۴- دکتر لئونید روگوزوف
نوع جراحی: برداشتن آپاندیس
سال ۱۹۶۴، دکتر روگوزوف، در ۲۷ سالگی مقیم ایستگاهی در قطب جنوب بود. در این زمان او تشحیص داد که مبتلا به آپاندیسیت حاد شده است. شرایط او داشت بدتر میشد و به خاطر شرایط آب و هوایی، هواپیمایی نمیتوانست فرود بیاید. به همین خاطر او تصمیم گرفت، خودش را عمل کند.
او با بیهوشی موضعی عمل را شروع کرد، در حین عمل، هواشناس ایستگاه، ریتراکتور (وسیلهای که دو سوی برش جراحی را میگیرد و برش را باز نگه می دارد) را برایش نگه داشت، راننده ایستگاه آینه را برای او نگه داشته بود، دانشمندی هم وسایل عمل را به او میداد.دکتر روگوزوف در حالت خمشده به جلو، عمل را انجام داد و گرچه یک بار طی عمل از حال رفت، توانست عمل را کمتر از دو ساعت انجام دهد. بعد از دو هفته او کاملا بهبود پیدا کرد و به سر کارش در ایستگاه برگشت.
۵- سامپسون پارکر
نوع جراحی: قطع کردن دست راست – سال ۲۰۰۷
پارکر، کشاورزی اهل کارولینای جنوبی است، در سپتامبر سال ۲۰۰۷، هنگامی که او مشغول دروی غله مزرعهاش بود، متوجه شد که ماشین خرمنکوب به خاطر گیر کردن ساقه گیاهان، از حرکت بازایستاده. او تصمیم گرفت با خارج کردن آنها، ماشین را به کار بیندازد. اما ماشین را با بیاحتیاطی خاموش نکرد و در نتیجه دستش در ماشین گیر کرد. متأسفانه کسی در اطرافش نبود که به کمکش بیاید و تقلای یک ساعته او هم نتیجهای نداشت و هر لحظه قسمت بیشتری از دستش در ماشین فرو میرفت.
او ابتدا با یک میله آهنی، به صورت موقت مانع حرکت چرخدندههای دستگاه شد و بعد با دست دیگرش که هر لحظه بیحستر میشد یک چاقوی جیبی را درآورد و شروع به بریدن انگشتهایش کرد. اما اوضاع بعد از مدتی اوضاع برای او بدتر شد، چرا که ماشین داشت آتش میگرفت. هراس آتش، او را از شوک ناشی از قطع کردن انگشتهایش در آورد. او میدانست اگر دستش را آزاد نکند، زنده زنده خواهد سوخت. برای همین وقتی چاقو به استخوانش رسید، وزنش را روی دستش انداخت، تا استخوانش را بشکند.سرانجام پارکر خودش را آزاد کرد و و با وسیله نقلیه کشاورزی در طول جاده راند، تا بلکه بتواند جلوی اتوموبیلی را بگیرد. خوشبختانه او به موتورسیکلتی در جاده برخورد، بعد از اطلاع، هلیکوپتر امداد از راه رسید و او را به بیمارستان برد. پارکر قبل از اینکه به خانه برود، ۳ هفته تمام در بخش سوختگی بستری بود. در این مدت ۲۵ نفر از همسایگانش، کار دروی مزرعه را برایش انجام دادند.