علی نامه ( دلنوشته هاتون رو اینجا بنویسید)

[Faghat Pezeshki]

بنام خدا...

با آرزوی قبولی طاعات و عبادات شما دراین شبهای عزیز...هدف از ایجاد این تایپیک همون طور که از اسمش پیداست
بیان دلنوشته های شما در عظمت مولای متقیان علی(ع) هست که به بهانه ی شهادت این بزرگوار ایجاد شده..
اینجا میتونین حرف دلتون رو بزنین و فکر کنین که ایشون نامه های شما رو میخونه...
پس یه یا علی بگین و شروع کنید...
چراغش رو خودم تو پست بعد روشن کردم،شما روشن نگهش دارید...
التماس دعا...

[Faghat Pezeshki]

اینم از نامه ی من

بسم رب العلی...

سلام بر تو...
سلام بر تو نه برای سلامتت بلکه برای نشاط گرفتن سلام ازتو...
تحمل کن... چیزی به رستگاری نمانده است... سحر نزدیک است...
گوش کن... صدای چاه را که اینبار در فراق تو می نالد پس از آن که اورا از اشک سیراب کردی
نگاه کن...به چشمان معصوم و خیس یتیمان شهر؛ چه عاجزانه نگران است به تو وبرای تو.
درنگ کن...از این پس کدام دست خیبر گشایی صورت کودکان را بنوازد؟
تحمل کن... چیزی تا رستگاری نمانده است... سحر نزدیک است...
تحمل کن آخرین ضربه را از دنیایی که بی ارزشش خواندی وتحمل کن سخن های مرا
منی که سعی درنمایان کردن عظمتت دارم؛ و چه بیهوده نامه ی ارزشمندی؛ نمایان را به نمایان شدن چه حاجت است؟
پرسید: علی در کوفه تنها تر بود یا درمیان ما؟
گفتم: در میان ما . تو امروز غریب تری چرا که امروز همنامان تو بسیارند و همراهان تو اندک...
امروز بین یک نقطه در نوسانیم؛ فاصله ی یا علی گفتن ها و با علی بودن ها
زیبا گفت شاعری که این نقطه را فهمید:
با علی از یاعلی یک نقطه کم دارد ولی
باعلی بودن کجا و یاعلی گفتن کجا...
نمیتوانم بحر تورا در کوزه ی کوچک ذهنم بگنجانم وچه عاجز تراست آنکه نمیخواهد تورا بفهمد.
کوزه اش شکسته به تا زجهل پر...
چرا که باب علم تویی پس دریاب تا کوزه ی ذهنم سر ریز کند معرفت تورا؛ وشهریارگونه از تو بفهمم معرفت خدارا.
انگار قلم بیقرار است، برصفحه میرقصد، بسان ذوالفقار تو در جنگ...
انگار زبان بی زبان است،نعره میزند بسان خروش تو در رزم...
وانگار چشم ها خیس است بسان دریای اشک تو در چاه...
بیش از این توانم نیست بی ارزش کردن ارزشهای تو درپس واژگان بی گنجایش.
بی شرمی ام را پایان میدهم.
به امید آنکه نقطه ای از یاعلی هایم برداری تا با علی باشم برای رسیدن به عظیم راستگو...

[hamed70t]

روی دستای یتیما کاسه های پره شیره

از نگاشون میشه فهمید باباشون داره میمیره

یکیشون با گریه میگه دیگه همبازی ندارم

بی تو امشب روی خاکا غریبونه سر میذارم

هر کی اومده عیادت رو لبش ام الیجیبه

دیگه خوب نمیشه مولا آخرین حرفه طبیبه

کناره بستر مولا صدای گریه بلنده

حسنش با دسته لرزون داره زخمشو میبنده

همگی بی تابند اما ، امون از گریه ی دختر

مرهمه زخم باباشه چادر خاکی مادر

قطره ی اشکه حسین رو وقتی که بابا میبینه

همه ی حرف نگاهش با گل ام البنینه

[Faghat Pezeshki]

همگی بی تابند اما ، امون از گریه ی دختر

مرهمه زخم باباشه چادر خاکی مادر

احسنت...بسیار زیبا بود

[moho]

چه بگویم درباره مظلومیت کسی که در این دنیا چشم خود را در کعبه باز و در مسجد بست


با اینحال وقتی خبر شهادتش به شام رسید ،


متعجبانه پرسیدند : آخر مگر پسر ابوطالب نماز هم میخواند که در مسجد کشته شود؟

[moho]

ناله کن ای دل به عزای علی **** گریه کن ای دیده برای علی

کعبه ز کف داده چو مولود خویش **** گشته سیه پوش عزای علی


مصيبت شهادت حضرت علي (ع) تسليت باد

[El3RAH1M]

با اینکه روسیاهم با این همه گناهم
مشتاق یک نگاهم مولای من نگاهی


بار گناه سنگین، ره منتهی به بن بست
در پیش رو ندارم جز باب توبه راهی


از من بود گنه زشت از توست عفو زیبا
ای عفو از تو زیبا العفو یا الهی


عمری گناه کردم دل را سیاه کردم
من اشتباه کردم یا رب چه اشتباهی!


آلودگی دل را با اشک توبه شویم
تا در دلم نماند آثاری از گناهی


با کثرت گناهم مپسند روسیاهم
کاورده ام علی را در عین روسیاهی

دامن آلوده و روی سیاه آورده ام
گرچه آهی در بساطم نیست آه آورده ام

هرکه هستم هرکه بودم بر کسی مربوط نیست
بر امام مهربان خود پناه آورده ام


هر که آرد تحفه ای در محضر مولای خود
من دو دست خالی و کوه گناه آورده ام


گر چه هستم قطره ای ناچیز، یک دریای اشک
هدیه بر مولای خود روحی فداه آورده ام


هر فقیری هست دست خالی اش سرمایه اش
من فقیرم دست خالی را گواه آورده ام


«میثما» مولا اگر پُرسد چه آوردی بگو
سر به خاک زائرت از گرد راه آورده ام

[Faghat Pezeshki]

مولای ما نمونه ی دیگر نداشتست
اعجاز خلقت است برابر نداشتست
وقت طواف دور حرم فکر میکنم
این خانه بی دلیل ترک برنداشتست

[h@m!d reza]

[rezaeii.omid]

سالها در گوشه نیمکت خالی پارک نشستم تا شاید یکی پیدا شود در کنارم بنشیند, اما طلسم تنهایی من سخت تر از آن است. خداوندا چگونه مرا افریدی که هیچکس حاضر نشد در طول عمرم بامن همنشین شود.
نمیدانم شاید خود علت بی کسیم باشم و خبر ندارم.



Sent from my LG-D802 using Tapatalk

[Mr. ARAD]

پیغمبر صلى الله علیه و آله فرمود:
علم و حكمت به ده جزء تقسیم شده نه جزء آن به على اعطاء گردیده و یك جزء به بقیه مردم
و على در آن یك جزء هم اعلم مردم است

[namkarbary]

و چه زیبا گفت خداوند...

◼{لَعَمرُک انّهم لَفی سَکرَتِهم یَعمهون}

◼به ⭐جان تو⭐ سوگند که آنان در مستی خود سرگردان اند.

یاعلی