خودکشی پسر 14 ساله به علت تجدید آوردن

[MahMoUoD]

خودکشی پسر 14 ساله به علت تجدید آوردن

---

پسر ١٤ ساله وقتی در ٥ درس تجدید آورد به زندگی‌اش پایان داد. این حادثه در حالی رخ داد که پسرک به غیراز ترس و وحشت از روبه‌رویی با این موضوع مشکل خاصی در زندگی‌اش نداشت.

---

به گزارش صبحانه، 30 خردادماه امسال علی دانش‌آموز کلاس پایه اول دبیرستان با مادرش به مدرسه رفت تا کارنامه ‌سال تحصیلی‌اش را بگیرد. پاکت کارنامه‌اش را که گرفتند هیچ‌کس تصور نمی‌کرد علی از شرم نمرات تک رقمی‌اش دست به مرگی خودخواسته بزند.


مادرش هنوز نمرات کارنامه پسرش را ندیده بود که علی به محض ورود به خانه به اتاقش رفت و در میان ترس و دلواپسی از ٥ درس تجدید شده‌اش سناریوی مرگباری را برنامه‌ریزی کرد.


مادر جوان چند بار پسرش را صدا زد اما صدایی نشنید. سکوت علی وحشت به جان مادرش انداخت، مادرش دست به جست‌وجوي خانه زد که ناگهان با سایه پسرش که از پشت پنجره میان زمین و آسمان معلق بود روبه‌رو شد. علی خودش را با کابل رابط حلق‌آویز کرده بود. زن جوان پسرش را از طناب‌دار پایین کشید تا او را نجات دهد.


همزمان با اعلام این خبر به مرکز فوریت‌های پزشکی بلافاصله یک خودروی آمبولانس به خیابان قیطریه تهران اعزام شد. پسر ١٤ ساله که به سختی نفس می‌کشید بعد از معاینات اولیه تکنیسین‌های اورژانس به بیمارستان لولاگر منتقل شد. پزشکان بیمارستان با بررسی علایم حیاتی علی متوجه شدند او در وضع جسمانی بدی قرار دارد به همین خاطر خانواده پسرک، او را به بیمارستان رامتین منتقل کردند.


یک روز زمان کافی بود تا پسرک ١٤ ساله روی تخت بیمارستان به کام مرگ فرو رود. با اعلام خبر مرگ علی به کلانتری ١٦٣ ولنجک پرونده مرگ او برای انجام تحقیقات تکمیلی و مشخص شدن علت اصلی مرگ به شعبه سوم دادسراي جنایی به ریاست قاضی منافی‌آذر ارجاع شد.


تحقیقات نشان می‌داد خانواده متوفی وضع مالی مناسبی دارند و پسر نوجوان‌شان مشکل خاصی در زندگی نداشته است تا این‌که مادر علی جزییات روز حادثه را برای بازپرس پرونده تشریح کرد.


زن جوان که باور نداشت پسر نوجوانش دست به خودکشی زده باشد درحالی‌که خودش را مقصر مرگ پسرش می‌دانست به بازپرس پرونده گفت: «روز ٣٠ خرداد برای گرفتن کارنامه پسرم علی، به مدرسه‌اش رفتم. معاون مدرسه وقتی پاکت کارنامه پسرم را به من داد با لحن طعنه‌آمیزی گفت: « از علی تشکر کنید بابت زحمتی که برای درس خواندن کشیده است».


شرمنده شده بودم و با این حال به روی علی نیاوردم. وقتی به خانه رسیدیم علی به من گفت می‌خواهد اول خودش نمراتش را ببیند، به همین خاطر پاکت سربسته را به دستش دادم. همین موقع بود که دوباره یاد حرف معاون مدرسه افتادم. حرفی که باعث شد من به زبان بیاورم و پسرم بعد از شنیدن این حرف تمسخرآمیز و درحالی‌که تصور می‌کرد آبروی ما رفته به اتاقش رفت. نیم ساعت بعد متوجه شدم او با سیم‌های کابل در بالکن خانه خودش را دار زده است.»

[SonaMi]

دلم سوخت ب حالش -_-

امیدوارم این مشکل ریشه یابی بشه تا دیگه شاهد همچین خبرای ناگواری نباشیم..

افسوس

[artim]

وقتی وزیر اموزش و پرورش 4-5 میلیون ماهی نوش جان میکنه دیگه چرا به خودش سختی بده و قاطی این مسایل اموزشی کشور بشه
پشت میزش نشسته یه امضا میکنه
همین

[Parloo]

دوم دبیرستان با رفقا که کارنامه رو گرفتیم ، از مدرسه مستقیم رفتیم بام کرج !

خودم 5 تا ؛ بقیه ام 7 تا , 4 تا , 5 تا , 2تا تجدید داشتیم !!! ( روحیه بالایی داشتیم )

=-=-=-=-=

این وضعیه آخه ؟! فقط نمره !

هیشکی به فکر آموزش و فهمیدن و یادگیری نیست !


افسوس

[Bano.m]

واقعا وقتی خوندم بغض کردم....هعییی...

[amin278]

ای وای من
اخه چرا؟؟ اولین روز های فراغت اخرین روز های زندگی این دانش اموز شد
خیلی حالم گرفته شد نمیدونم چی بگم
حتی اگه همشم تجدید میاورد نباید این اتفاق میفتاد

خطاب به ارگان مربوطه: همه این ها تقصیر شماست
شما مسئول مرگ این دانش اموزید
هیچوقت از طرف شما زمینه ای برای ترغیب دانش اموزا به درس خواندن و علاقه به تحصیل فراهم نشد

شما مسئول اتش سوزی مدرسه ای هستید که دو سال پیش اتفاق افتاد و خیلی اتفاقات دیگه که به قیمت جون دانش اموزا تموم شد
همه این ها تقصیر شماست
سی و شش ساله که نیمی از کتاب های درسی بروز نشدن و فقط هرسال یه مطلب ازش حذف شده این عملکرد اموزش پرورشه
مدارسی که با کوچکترین زلزله تبدیل به اوار روی سر دانش اموزا میشن
نیمکت ها و صندلی های زنگ زده و غیر استاندارد که عامل خیلی از بیماری های ستون فقرات برای دانش اموزاست
هیچوقت باعث پیشرفت این کشور نشدید بلکه بیشتر باعث پسرفت شدید

[amin dehghan]

متاسفم برای افرادی که جلوی خانواده و دوستان بقیه را مسخره میکنن شاید این قضیه پایانی بر کارشون باشه امیدوارم

[Majesty]

قسمت جالبش اینجاس که همین چند وقت پیش یه نخبه دار فانی رو وداع گفت !!!! اون به خاطر فشار کنکور(اینطور که میگن)و اینم به خاطر نمره ی امتحان دوم دبیرستان...این دانش آموز با این سطح که 5تا تجدید اورده(قضاوت نمیکنم)...اون رتبه ی قلم چی میشد !!!! کلا عجب داستانی شده...به ضعیف و قوی رحم نمیکنه لامصب...هر روز یه خبر...همین چند وقت پیش هم خودکشی چند دانشجو رو سایت گذاشته شده بود...دو کلمه ی تمسخر آمیز! آموزش و پرورش!!!!

تاسف

[DokToR zAhRa]

اکثر بچه های ایران دنبال این هستن ک بخونن تا جلو فلانی ضایع نشن

خونواده بهشون اخم نکنن.نمیگم تو دل بچه ها این نیست که اصلا باعلاقه درس بخونن

ولی خیلی کمه خیلی.طوری ک نمیشه به حساب آوردش.

خیلی کم پیدامیشن دانش آموزایی ک با دلو جون درس بخونن.هرکی بگه من با

درصد خلوص100با دل میخونم خودم میزنم شتوپتش میکنم.خواه ناخواه تو دل هممون این هست ک

فلانی بفهمه من کیم.فلان بشه بهمان بشه......

آموزش پرورش اومد طرح توصیفی رو پیاده کرد؛دانش آموز6سال درس خوند یک نمره ندید

میگفتن این طرح واسه جلوگیری از همین اتفاقاس اما ضررش از یه جا دیگه بود که

وقتی وارد دوره اول متوسطه شدن یهو نمره اومد واسشون.خیلی افت شدیدی داشتن بچه ها

کلا آموزش پرورشمون بترکه

[misha]

وااای مگه میشه؟؟؟
منکه خوندم شاخ دراوردم...
چه ناامید

فقط یه چیزی..:پسره اول دبیرستان بوده و 14 ساله؟؟؟

[srh]

وقتی دوستان ما
همش به فکر نمرن تو اتحان نهاییا
همش به فکر ترازن تو ازمون ازمایشیا
همش به فکر رتبن تو کنکورااا
همش به فکر کسب درامدن تو زندگی

وضع بهتر از این نمیشه

یه بچه 14 ساله چه گناهی کرده که از شرم وترس باید زندگیشو بگیره

من شرمندم

البته همشو نندازیم گردن محیط اخه نمی دونم کسی که جرئت خود کشی داره چطور جرئت ایستادگی در برابر فشار محیط رو نداره
.
.
.
بازم قضاوت نکنیم ما که نمیدونیم شاید اینطوریم نبود که ما گفتیم

[Sarah B]

الهی بمیییییییییییییرممممممممم مممممممممممممممممممم

[Mr.Dr]

خیلی ناراحت شدم

[Ultra]

خدا همه دست اندر کار های آموزش و پرورش و بعضی از خانواده هارو به راه راست هدایت کنه

تا نمراتشو و اشتباهاتشو چماق نکنن بکوبن تو سرش

ای بابا

[likeastatue]

دو سه ساله رفته و بی خبرم از خوشیا

این شکنجه بدتره از همه ی خودکشیا
داره گریه میکنه

خاک تو سر همچین مدیری
از کار بچه هم (اگه خودکشی مرحله ی اخرش باشه هرچند کار خوبی نیست) خوشم اومد چون با این کارش کرکره مدیرو کشید پایین
البته خودشم پایین کشیده شد
.
.
.