اينا كه چيزي نيس.پارسال مدرسه ما رو هوا بود.يه معلم جبرواحتمال داشتيم هر جلسه 20 دقيقه دير ميومد.نه درس ميداد نه تمرين حل مي كردفقط روحيه ي بچه ها را خراب ميكرد.بعدش يه روز اومد و گفت چون پدر و مادراي شما بي سوادن شما هيچي نميشين تا اين حرفو زد يكي از بچه ها با زنجير افتاد روسرش و شروع كرد به زدن معلم.(اين تازه فقط يكيش بود)