تلخ یعنی
دچار آدمی باشی
که نمی خواهد راهِ چاره ات باشد...
تلخ یعنی
دچار آدمی باشی
که نمی خواهد راهِ چاره ات باشد...
پای دوست داشتنت ایستادهام...
مثلِ درختِ کاج
روبروی پاییز...
خودت رو اول از همه دوست داشته باش،
چون تنها کسی هستی که باید بقیه عمرتو باهاش بگذرونی…!
خدا همیشه انلاینه ... کافیه دلت رو بروز رسانی کنی... اون موقع می بینی ک در تک تک لحظات کنارت بوده و هست و خواهد بود...
والا من تا حالا توو کل عمرم احساس تنهایی نکرده ام
جون میده تنها باشی و شب باشه و بزنی فیلم ترسناک ....
وقتی تنهام کلی خوشم خودم با خودم
بوس ب خودم
مرگ که خبر نمیکند ...................................یک روز میبینی نیامده ام یعنی که رفته ام ............... .
ویرایش توسط devious : 07 اردیبهشت 1398 در ساعت 00:23
پشت این پنجره جز هیچ بزرگ،
هیچی نیست!
قصه اینجاست که باید بود،
باید خواند،
پشت این پنجره ها،
باز هم باید ماند
و نباید که گریست!
باید زیست . . .
حسین پناهی
تنهایی تون رو بچسبید ک محشره
این روزا ادما هر چی از هم دور تر
از شر هم هم اسوده تر
جمله ای از خودم
تنهایی پا نداره چون اگه
پا داشت اونم میرفت.
وَلَا يَحْزُنْكَ قَوْلُهُمْ إِنَّ الْعِزَّةَ لِلَّهِ جَمِيعًا هُوَ السَّمِيعُ الْعَلِيمُ ﴿۶۵﴾
و گفتارشان تو را غمگین نکند
زیرا همه عزت و توانمندی برای خداست
او شنوا و داناست .
تنهایی یعنی وقتی دلت گرفته
بغض کردی
اشک میریزی
خودت،خودتو بغل کنی
خودتو دلداری بدی
واشکای خودتو پاک کنی…
تغییری باش که آرزو داری در جهان به وجود آوری...
چه اشتباه بزرگیست
تلخ کردن زندگیمان برای کسی که در
دوری ما شیرین ترین
لحظات زندگیش را سپری میکند ...!
ثنا ایزدی
پای دوست داشتنت ایستادهام...
مثلِ درختِ کاج
روبروی پاییز...
عجیبترین خوی آدمی این است که
میداند فعلی بد و آسیبرسان است،
اما آن را انجام میدهد و به کرات هم.
هر آدمی، دانسته و ندانسته،
به نوعی در لجاجت و تعارض با خود بسر میبرد و هیچ دیگری ویرانگرتر از خود آدمی نسبت به خودش نیست.
هیچ کاری بر عهده ام نیست.
تمام روز همان طور نشستهام و هیچ کاری،
مطلقاً هیچ کاری ندارم که بکنم.
اولش زمان برایم طولانی بود،
طولانی، فکرش را نمی توانی بکنی،
بعد فنر ساعتم را شکستم
و از آن روز به بعد بهتر شد
و کم کم عادت کردم.
اما نمی دانم چطور برایت بگویم،
مثل این بود که آدم توی خودش خواب میرود.
توی عمق وجودش،
ولی از هیچ چیز مطلقاً رنج نمیبرد،
برای این که انگار خواب رفته است...
You say you love the rain, but you use an umbrella to walk under it.
You say you love sun, but you seek shelter when it is shining.
You say you love wind, but when it comes you close your windows.
So that's why I'm scared when you say you love me.
Bob Marley
ميگويی باران را دوست دارم
اما وقتی باران ميبارد چتر به دست ميگيری
ميگويی آفتاب را دوست دارم
اما زير نور خورشيد به دنبال سايه ميگردی
ميگویی باد را دوست دارم
اما وقتی باد می وزد پنجره را ميبندی
حال درياب وحشت مرا
وقتی ميگويی دوستت دارم...
| باب مارلی |
پای دوست داشتنت ایستادهام...
مثلِ درختِ کاج
روبروی پاییز...
در حال حاضر 1 کاربر در حال مشاهده این موضوع است. (0 کاربر و 1 مهمان)