چشمام تقریبا هیچی نمیبینه ولی اومدم انجمن
میفهمید حد و اندازه علاقمو؟
چشمام تقریبا هیچی نمیبینه ولی اومدم انجمن
میفهمید حد و اندازه علاقمو؟
بهتر است برای چیزی که هستی مورد
نفرت باشی
تا اینکه برای چیزی که نیستی
محبوب باشی
یه مورد مهمی رو که خیلی بین جوانان عزیز میبینم و برای خودمم هم پیش اومده جا داره بگم:جریان از اون جایی شروع میشه که وارد هیجده سالگی میشی کم کم بیشتر میفهمی بعد تنها میشی بعد میخوای تنهاییتو پر کنی توهم میزنی میری دنبال کسی که هیچ شباهتی با تو نداره..در اخر هم بعد از چند ماه با کمال بغض از هم جدا میشید و میگید من دلم شکست و زندگی تموم شد و این چیزا..یا حداقل چند سال افسرده اید..همین چند سال از بهترین روزای عمرتون که میتونید بزرگترین کارها رو انجام بدید..و متاسفانه بین نزدیکان خودم دیدم که بعد از ده سال هم نتونسته برگرده به زندگی..به خاطر چی؟ به خاطر یک عشق خیالی..ما متاسفانه خانواده های درستی هم نداریم که بچه رو اگاه کنه و جامعه ی خیلی بیسوادی هم داریم..عزیزان دل الکی عاطفه خرج کسی نکنید..مجازی هم برای فان بیایید یا کار..به فکر هدفتون باشید همه چیز به موقع خودش اتفاق میوفته..این سیستم دنیاست..کمی مغرور تر باشید..محکم تر باشید..گول کسی رو هم نخورید..شما قراره با یه نفر ازدواج کنید..یه جا کار کنید..مثل همه...همه چیزم مال شما نیست و نخواهد بود..پس خواهشا توهم نزنید..بیشتر در لحظه زندگی کنید و سرتون به کار خودتون باشه تا بقیه.ملاک هم خوب بودن همه چیز باشه تا وقتی خلافش ثابت نشده..نه بر عکس..موفق باشید.
ممکنه حس کنی تو این دنیا مهم نیستی،ولی به خاطر تو الان یه نفر خودشو کمی بیشتر دوس داره
چون تو بهش اظهار لطف کردی و باعث شدی حس خوبی داشته باشه.
یه نفر کتابی رو خونده که تو پیشنهاد دادی و توی صفحاتش گمه.
یه نفر جوکی رو که تعریف کردی رو به یاد آورده و باعث شده تو اتوبوس لبخند بزنه : )
هیچ وقت فکر نکن تاثیری نداری،اثر انگشت تو هیچوقت نمیتونه از نشونه های کوچیکی از مهربونی که توی دنیا به جا گذاشتی،پاک بشه.
کرم ورزد آن سر که مغزی در اوست
که دون همتانند بی مغز و پوست
کسی نیک بیند به هر دو سرای
که نیکی رساند به خلق خدا
انقدر فاز غم برندارید
زندگی رو هر جوری بگیری ، همونطور میگذره
مگه چند بار فرصت زندگی کردن داریم
که بخوایم با ناراحتی بی جا خرابش کنیم؟
+
خواهشا اگه حس میکنید عاشقید
اول از همه مطمئن شید که این
عشق دو طرفه است یا نه ؟!
از انجایی که خیلی از رفتن ها بهتر از موندن هاست..من هم تصمیم گرفتم بعد از 7 سال بودن توی نت برم پی کارم ..تو این مدت خیلی چیزها یاد گرفتم..غصه خیلی ها رو خوردم که اصلا نمیشناختمشون..بیشتر به بقیه کمک کردم تا کمکی گرفته باشم..و دیگه فکر کنم برای من کافیه..درباره ی فلسفه ی فضای مجازی..هم جای خیلی خوبیه هم خیلی بد..نت یه جای استثنایی هست..شما میتونی با کل دنیا در ارتباط باشی..در کنار مزایاش عیب بزرگش اعتیاد بهش هست..هیچ کس به دلیل عظمتش جنبه ش رو نداره..خودم یکیش که کلا بهتره برم ازش..هر چند دیگه مثل سابق احتیاجی ندارم بهش..هیچوقت هم توی نت سعی نکردم کسی رو وابسته به خودم کنم..وجدان همه جا یکسانه..چه توی نت چه واقعیت چه بهشت..گاهی بعضیا از روی اعتقاداتم میخواستن رد شن که شدید برخورد کردم..مقصرم خودشون بودن..نوش جونشون.به هر روی این هم پست پایان کار من در انجمن.موفق باشید.
درحیرتم ازمرام این مردم پست
این طایفه ای زنده کش مرده پرست
تاهست،به ذلت بکشندش به جفا
تارفت،به عزت ببرندش سردست!
برای انکساگر بتوانم یک دل را از شکستن باز دارم،به بیهودگی زندگی نخواهم کرد .که ایمان دارد ناممکن وجودندارد/دانشکده پزشکی دانشگاه علوم پزشکی کرمان
اگر یارای آن داشته باشم که یک تن را از رنج برهانم ، یا دردی را تسکین بخشم ، یا انسانی تنها را یاری کنم، که دیگر بار بسوی شادی بازگردد ، به عبث زندگی نخواهم کرد
من برای این هدف می خواهم پزشک شوم
ﺍﻧﺴﺎﻧﻬﺎ ﺑﻪ ﻣﯿﺰﺍﻥ ﺣﻘﺎﺭﺗﺸﺎﻥ ﺩﺭﻭﻍ
ﻣﯿﮕﻮﯾﻨﺪ ﺗﺎ ﺣﻘﺎﺭﺗﺸﺎﻥ ﺭﺍ ﺟﺒﺮﺍﻥ ﮐﻨﻨﺪ...
ﺑﻪ ﻣﯿﺰﺍﻥ ﻓﺮﻫﻨﮕﺸﺎﻥ ﺍﻋﺘﻤﺎﺩ ﻣﯿﮑﻨﻨﺪ
ﻫﺮﭼﻪ ﻓﺮﻫﻨﮕﺸﺎﻥ ﻏﻨﯽ ﺗﺮﺑﺎﺷﺪ ﺑﯿﺸﺘﺮ
ﺑﻪ ﺩﯾﮕﺮﺍﻥ ﺍﻋﺘﻤﺎﺩ ﻣﯿﮑﻨﻨﺪ.
ﺑﻪ ﻣﯿﺰﺍﻥ ﻫﻮﯾﺘﺸﺎﻥ ﻋﺎﺷﻖ
ﻣﯿﺸﻮﻧﺪ،ﻫﺮﭼﻪ ﻫﻮﯾﺘﺸﺎﻥ ﻋﻤﯿﻖ ﺗﺮ
ﺩﺭﻋﺸﻘﺸﺎﻥ ﻭﻓﺎﺩﺍﺭﺗﺮ
ﺑﻪ ﻣﯿﺰﺍﻥ ﮐﻤﺒﻮﺩﻫﺎﯾﺸﺎﻥ ﺁﺯﺍﺭﺕ
ﻣﯿﺪﻫﻨﺪ.
ﺑﻪ ﺍﻧﺪﺍﺯﻩ ﺩﺭﮐﺸﺎﻥ ﻣﯿﻔﻬﻤﻨﺪ ﻭ ﺑﻪ
ﺍﻧﺪﺍﺯﻩ ﺷﻌﻮﺭﺷﺎﻥ ﺑﻪ ﺑﺎﻭﺭﻫﺎ
ﻭﺣﺮﻓﻬﺎﯾﺸﺎﻥ ﻋﻤﻞ ﻣﯿﮑﻨﻨﺪ
برای انکساگر بتوانم یک دل را از شکستن باز دارم،به بیهودگی زندگی نخواهم کرد .که ایمان دارد ناممکن وجودندارد/دانشکده پزشکی دانشگاه علوم پزشکی کرمان
اگر یارای آن داشته باشم که یک تن را از رنج برهانم ، یا دردی را تسکین بخشم ، یا انسانی تنها را یاری کنم، که دیگر بار بسوی شادی بازگردد ، به عبث زندگی نخواهم کرد
من برای این هدف می خواهم پزشک شوم
همیشه با عشق زندگی کنید ولی هیچوقت عاشق آدم اشتباهی نشید
" God is that infinite All of which man knows himself to be a finite part "
|خداوند ، آن بی نهایتی است که هر انسانی خودش را یک بخش محدود از آن میداند|
و به کوتاهی آن لحظه شادی که گذشت،
غصه هم میگذرد،
آنچنانی که فقط خاطره ای خواهدماند..
لحظه ها عریانند
به تن لحظه خود،جامه اندوه مـپوشان هرگز...!!
این حرف دلم است واقعا از خوب بودن خودم خسته شدم / ا ی کاش یادمیگرفتیم برای خالی کردن خودمان دیگران را لبریز نکنیم
برای انکساگر بتوانم یک دل را از شکستن باز دارم،به بیهودگی زندگی نخواهم کرد .که ایمان دارد ناممکن وجودندارد/دانشکده پزشکی دانشگاه علوم پزشکی کرمان
اگر یارای آن داشته باشم که یک تن را از رنج برهانم ، یا دردی را تسکین بخشم ، یا انسانی تنها را یاری کنم، که دیگر بار بسوی شادی بازگردد ، به عبث زندگی نخواهم کرد
من برای این هدف می خواهم پزشک شوم
در حال حاضر 2 کاربر در حال مشاهده این موضوع است. (0 کاربر و 2 مهمان)