!♠♥ احساسات روزانه♥♠امروز چه حسی داری؟!♠♥

[Aurora]

هیییییچ

[e1nuz]

بی حس شدم خیلی وقته سِر شدم دیگه
هیچی برام مهم نیست حتی خودم

[RockStar]

هرروز بیشتر از دیروز از خودم متنفر می‌شم.

[LEA]

همیشه خستگی از انجام دادن کاری نیست، خستگی گاهی از انجام ندادن کاری‌ست؛کاری که می‌توانسته‌ای و انجام نداده‌ای، نگذاشته‌اند که انجام دهی؛ گویی تمام دنیا غُل و زنجیرت شده که آن کار را انجام ندهی.
خستگیِ انجام ندادن، بسیار کشنده‌تر است، بسیار طولانی‌تر است، بسیار غم‌انگیزتر است.
اصلاً خستگی انجام ندادنِ یک کار، چیزی فراتر از خستگی‌ست؛ و این نوع خستگی، «ته‌نشین شدن» نام دارد. ته‌نشین شدن آدم در خودش. ته‌نشین شدن همه‌ی توان و آرزو و امیدهای آدم در درون خودش.
اصلاً می‌دانید چیست؟ آدم‌هایی که در گوشه‌ای تک و تنها زانوهای خود را بغل می‌کنند و چمباتمه می‌زنند،همان ته‌نشین‌شدگان هستند؛
همان‌ها که خودشان در خودشان ته‌نشین شده است.





"من کاملاً تهی هستم. می دانید کاملاً تهی بودن یعنی چه؟ تهی بودن مثل خانه‌ای است که کسی در آن زندگی نکند. خانه‌ای بدون قفل، بدون اینکه کسی در آن زندگی کند. هر کسی می تواند وارد شود، هروقت که بخواهد. این چیزی است که بیشتر از همه مرا می‌ترساند..."



کم کم یاد خواهی گرفت عشق تکیه کردن نیست و رفاقت هم معنی اطمینان خاطر نیست و یاد می‌گیری که بوسه‌ها قرارداد نیستند. کم کم یاد می‌گیری که حتی نور خورشید هم می‌سوزاند اگر زیاد آفتاب بگیری‌. باید باغِ خودت را پرورش دهی به جای اینکه منتظر کسی باشی تا برایت گل بیاورد. کم کم یاد میگیری که میتوانی تحمل کنی، که محکم باشی پای هر خداحافظی. یاد می گیری که خیلی می‌ارزی.




تو دلت رفته بود، ماندن نداشتی دیگر. هیچ‌کس نمی توانست نگهت دارد چه برسد به من که دست هایم دور تن‌ت باز بود و خودم پَرَت دادم. مثل کبوتر در آسمان، جلوی چشمم بال زدی و دور شدی تا دیگر ندیدمت. حالا دیگر هر چقدر هم زل بزنم به آن تکه‌ی آبی‌ای که در آن محو شدی و فریاد بزنم من هنوز همه‌ی عاشقانه هایم را نخوانده‌ام، برنمی‌گردی!




این‌جا آدم‌ها چنان خوشبخت‌اند که دیگر عاشق نمی‌شوند
هیچِ هیچ‌اند
به کس دیگری نیاز ندارند
به خدا هم همینطور،
صبح می‌نشینند جلوی خانه‌های غرقِ نورشان
و تا شب منتظرِ مرگ می‌مانند...





یه چیزی مرده. یه چیزی دیگه نیست و حس نمیشه. ممکنه یه بخش از مغزم باشه که از کار افتاده، یا شاید یه تیکه از روحم که ترک برداشته. یه چیزی که صدمه دیده و دیگه حتی خودشم نمیخواد که حس بشه‌. فقط میدونم منِ چند سال پیش خیلی زنده‌تر بود و بیشتر قلبش به وجد میومد.




فایل پیوست 104742
@lea@

تا حالا متنی اینطور من و نفهمیده


جات تو دلم درد میکنه کاربر جان
واقعا درد میکنه

[Iruka]

میخواستم بیا یه کامل و طولانی بنویسم ولی نشد
اتفاقا قبلش هم تو برگه نوشتم که تایپ نکنم ضبط کنم بفرستم

ولی دیدم همش گله و زاری شد
دلم بدجور شکست
ناراحت شدم
چرا نتونستم خوب بهره ببرم؟
چرا بیشتر مریض شدم؟
چرا بیشتر گریه کردم؟
چرا بیشتر به چیزای بد فکر کردم؟

از خودم بدم اومد
از اینکه لیاقت نداشتم از یه سال از عمرم استفاده کنم .

ولی آخرش با یه خودکار مشکی پر رنگ نوشتم به جهنم

به جهنم که تلف شد
به جهنم که بیشتر گریه کردم
به جهنم که بیشتر از زهرا بودنم ناراضی بودم

نمردم که
هنوزم زنده ام
فرصت دارم خب
امسالم رو نمیذارم بد بشه
نمیذارم بیشتر گریه کنم
بیشتر تشویق میکنم
بیشتر تشویق میشم
بیشتر میخندم

امیدوارم سال جدید برای تک تک تون بهترین سال تا این نقطه از عمرتون باشه

سال نو مبارک
خوشحالم که تونستم نیمه دوم سال 401 رو با شما باشم.
خوشحالم که تونستم سال جدید رو هم با شما شروع کنم .

شدید طور دوستتون دارم
ازتون متشکرم که مهربون و دوست داشتنی هستین.

چقد پارسال امیدوارم بودم
جالب تر اینکه وقتی اینو نوشتم نمیدونستم 402 قراره چه کسایی رو ازمون بگیره نمیدونستم قراره چه چیزایی رو از دست بدم

نمیدونم چی هر سال باعث میشه منتظر لحظه تحویل باشیم ولی هر چی هست دستش درد نکنه


نمردم که هنوز زنده ام
چه خبر مسرت بخش عذاب آوری

[girl_moon]

حس کلی غم و ناراحتی و نا امیدی تا چشم کار میکنه غم

[e1nuz]

خیلی خوشحالم خیلی زیاد حالم خوبه میتونم بگم ۴۰۳ رو واقعا دوست دارممم امروز یکی از دوستای مجازیمو دیدم واقعا عالی بود و یه خبریو شتیدم که حالم خوب شد و یه چیزی بهم ثابت شد که اصلا وای
من عاشق امروز بودم هشت فروردینو هیچوقت یادم نمیره

[Aurora]

هر جایی از زندگی زیرابی بری
مجبوری برگردی درستش کنی

[Ignore]

دلم برای فعالیت توی این فضا و حسوحالش تنگ شده بود
سال جدید رو بهتون تبریک میگم امیدوارم سال شما باشه

[ArweNN]

انگار دیگه دیر شده واسه همه چی

[Farnaz.♡]

حس مردن
بخاطر کنکور ؟ نه بابا ، هرچقدرم مهم باشه بخاطرش خودمو به کشتن نمیدم
بخاطر معده دردمممممممم . قرصم خوردم خوب نشدم
رسما دارم میمیرم

[mahdi_artur]

از زمانی که زمان دیگه جلو نرفت پنج سال گذشت...
من دارم جون می کنم کار میکنم، درس می خونم،
تنها شدم،
سیگاری شدم،
تموم شدم،
همه اون چیزایی که از دست دادمو دوباره خیلی بیشتر بدست آوردم،
تو این مدت اتفاقات بسیاری افتاد
کرونا اومد، شهرها تعطیل شدن،
آدما عوض شدن،
کرونا کم کم رفت،
برف برگشت،
دوباره بوی عید تو کوچه قدیمی پیچید،
هم بازیای بچگی ازدواج کردن، بچه آوردن، جشن گرفتن، سفر رفتن، عوض شدن، بزرگ شدن، دیگه نشناختن
دلار گرون شد، زندگی برا خیلیا سخت شد
همسایه مُرد، خونه اش متروک شد، گربه هاش آواره شدن،
رفیقم گذاشت رفت، غیب شد، دلتنگ شدم،
موندم تو خیال گذشته، فکر کردم، زیاد فکر کردم، بزرگ شدم، پیر شدم، شکسته شدم...

[e1nuz]

حس بد عذاب وجدان زیاد
از ۲۰ بهمنه درس نمیخونم فکر نمیکردم کنار بکشم ولی کشیدم
زندگی مسخرست

[Aurora]

ی گیاهو تو تاریکی و با سم رشد بدی
با گیاهی ک تو نور و خاک مناسبش رشد کنه
خیلی فرق داره خب
شایدم دارم چرت میگم

[Mina_medicine]

یه قهوه دوبل زدم و پشت پلکم داره نبض میزنه
من که اینطوری نبودم بدنم تعجب کرده