
نوشته اصلی توسط
دنیا99
سلام...3یا4سال پیش تقریبا همین موقعا بود که جو درس خوندن منو گرفتو شرو کردم به درس خوندن طوری که ریاضی یه درسی بود برام که اگه17میگرفتم10روز فقط نذری میدادم اینقدر تمرین کردم ریاضیو که وضع میتونم بگم نسبت به قبلم عالی شدم فقط یه دفتر 100برگ از بالا تا پایین صفحه ریاضی کار میکردم تواون دفتر حتی جا برا گذاشتن یه نقطه نبود اینقدر پیشرفت کردم که کل کلاس تعجب کرده بودن از شیوه ی درس خوندنم سال دومم علاوه بر ریاضی زیستم حرف اولو اخرو من تو کلاس میزدم خیلی پیشرفت کردم تااینکه سر مشکلاتی نوبت دوم سال دومم افت کردم ولی خب بازم خودم میکشیدم بالا ولی ادم سابق نبودم تنبل شده بودم تابستون سال دوممو از دست دادم گفتم عوضش از اول مهر شروع میکنم سال سومو نهاییارو عالی پاس میکنم اولش خوب بود اما بعد یه مدت باز دوباره درسو ول کردم اینقدر که درسای نهاییو نخونده پاس میکردم برامم مهم نبود بعدش به خودم اومدم گفتم شرو کنم به خوندن اما بازم مث قبل امروز فردا میکردم تااینکه تابستون تموم شد چن دفه تو انجمن تاپیک زدم اما بازم عوض نشدم باز گفتم ازاول مهر میرم کانون شرو میکنم به درس خوندن هنوز دیر نشده اما بازم فکر کردن به اشتباهات گذشته و مشکلاتم باعث شد امروز فردا کردنم تموم نشه و برسم به این نقطه ای که هستم شرمنده از پدرو مادری که این همه زحمت کشیدن برام وقتی یادم میاد باپدرو مادرم دعوامیکردم که باید خرج کنن تا رتبه برتر بشم شرمنده میشم اوناهم تاالان فقط چن میلیون برام کتاب خریدن تموم کتابای بازارو فک کنم دارم ولی حتی یه تا نخورده ثبت نام این ازمونو اون ازمونو این کلاسو اون کلاس...خلاصه به نقطه ای رسیدم که حتی از خودمم شرمنده ام این همه میگفتم شروع میکنمو نکردم امروز فردا کردنم شاید10تا دفتر اسراف کردم برای برنامه ریزیم ولی به هیچکدوم عمل نکردم چون نمیدونم چیکارکنم چجوری بخونم چی بخونم به حدی خودمو رسوندم که پدرومادرم فک میکنن من تک رقمی سال96ام واقعا استرس دارم عذاب وجدان دارم فقط4ماهو28روز دیگه مونده تا کنکور و من هیچکاری نکردم هرروز تاپیک...هرروز دنبال مطلب اینکه ازالان شروع کنم....وای که بعضی وقتا دلم میخواد یکی چنان بزنه تو گوشم که ازخواب بیدار شم ادم شم درست درس بخونم باانگیزه بخونم باتمرکز بخونم....دست خودم نیس تمرکز ندارم نمیدونم چیکار کنم انگیزه ندام حوصله ندارم اراده ندارم اما میدونم کنکور که بدم افسوس میخورم شرمنده میشم اما واقعا نمیدونم اینارو ازکجا بیارم...بچه های سوم توروخدا ازالان شروع کنید تا حسرتی نداشته باشین الان افسوس میخورم ولی حتی الانم نمیتونم جبران کنمو کاری از دستم برنمیاد همش فکر سال بعدم ولی میترسم باز روز ازنوو روزی از نو...نمیدونم چرا دوباره عوض نمیشم دوباره ادم قبل نمیشم بهمنه و من حسرت گذشته رو میخورم اسفند...فروردین...اردیبهشت... رداد...تیر...کنکور...احساس میکنم عمرم میگذره ولی من هیچ استفاده ای نمیبرم نمیدونم ازکجا شروع کنم چجوری شرو کنم چی بخونم دیر شده نشده بمونم سال بعد نموم برا سال بعد ازالان شروع کنم برای سال بعد تا تک رقمی بشم هه فکر هرروز منه ولی خب...ازبس تو سرم زدن سهمیه داری تو قبول میشی واقعا حالم داره از سهمیه بهم میخوره اینقدر ناامیدم که فک میکنم حتی بااونم پیام نورم قبول نمیشم واقعا گیجم...
ببخشید اینقدر طولانی شد