آقای الف جوانی ست سی ساله، دارای مدرک کارشناسی ارشد، شاغل در بخش خصوصی (بی ارتباط با مدرک تحصیلی اش)، که با مجموع درآمد خود و کمک های خانواده، زندگی نسبتا متوسطی را دست و پا کرده است.
آقای الف در سطح جامعه روابط عادی و چهره ای معمولی دارد. اما در فضای مجازی علی رغم لایک کردن و پخش شوخی های نوشتاری و بصری، از ادبیات تند و زننده ای استفاده می کند. او معتقد است گروهی در کشور وجود دارند به نام پزشکان که از رفاه، درآمد و امکانات خاصی بهره مند اند که به ناحق از او و سایر گروه ها سلب شده است. بارها شده در مطب یا بیمارستان دقایق طولانی را در اتاق انتظار طی کند و در نهایت حتی اجازه پیدا نکند پرسش اصلی خود را با پزشک مطرح نماید. اقوام و آشنایان زیادی دارد که علی رغم مراجعه به پزشک به صورت غیرقابل پیش بینی فوت کرده اند. معتقد است که اتومبیل ها یا خانه هایی که برخی پزشکان دارند، با هزینه های بالای خدمات بهداشتی درمانی کشور رابطه مستقیم دارد. وی باور دارد که هم خود او و هم جامعه باید با جدیت و خشم تمام در برابر این گروه دارای مصونیت و غرور به پا خیزند و هم به بی مسئولیتی های آن ها و هم به رفاه ناعادلانه شان پایان دهند.
آقای ب پزشکی ست چهل ساله که به تازگی به همراه همسر و فرزندش از یکی از شهر های دورافتاده کشور به زادگاهش بازگشته. او توانسته با درآمد طرح، خانه و اتومبیلی تهیه کند، هر چند مدام در ذهنش به زندگی دوستی فکر می کند که در بیست سالگی و با واردات لوازم منزل، زندگی به مراتب بهتری نسبت به او دست و پا کرده بود. همان سالهایی که او نیمه شب هایش را بدون درآمد، میان راهرو های پر اضطراب بیمارستان می گذراند و کتاب های حجیمی را این سو و آن سو می کرد. تفاوتی که برای او ناعادلانه و دردناک است. هر چند هنگام ورود به دانشکده ی پزشکی، به چنین چیزی نمی اندیشید.
آقای ب از خشونت و ادبیات آقای الف رنجیده می شود و احساس ناامنی و بی انصافی می کند. او آقای الف را مخاطب قرار داده و سعی می کند درباره سختی های جسمی و روانی کار و تحصیل پزشکی صحبت کند. از سال های از دست رفته ی جوانی اش بگوید و از اینکه درآمدش با در نظر گرفتن ساعات و حجم و مسئولیت کار، در مقایسه با سایر اقشار جامعه تفاوت چشمگیری ندارد. اما متوجه می شود که صحبت هایش تاثیری در تغییر دیدگاه جامعه ندارد. او تعجب کرده و نتیجه می گیرد که آقای الف و همفکرانش، افرادی حسود و سرخورده اند که می خواهند با سیاه نمایی، مشکلات خود و جامعه را به سمت او و پزشکان فرافکنی کنند.
آقای الف و آقای ب، درگیر یک نبرد فرسایشی سخت می شوند. هر از گاهی اتفاقی می افتد که بهانه ای می شود برای یکی، تا دیگری را پای میز محاکمه ای مجازی بکشاند. آن ها به مرور فردیت خود را از دست داده، و به “ما” و “آنها” تبدیل می شوند. هیچ کدام تمایلی به نگاه نقادانه به مشکلات پیدا نمی کنند. در این نبرد فرسایشی، رویکرد به مشکلات سه مرحله دارد: خلق، بزرگنمایی، مقصریابی.
کشف، تعریف، تحلیل، سبب یابی، ارائه راه حل، و اجرای راه حل، مراحلی هستند که آقای الف و ب از پرداختن به آنها در هنگام مواجه با مشکلات ناآگاهند.
آقای الف و آقای ب زنگ خطر اند. زنگ خطری برای همه.
منبع : medvoice.ir