بخوانید مرا تا اجابت کنم شما را
اضطراب و نگراني، ياس و نا اميدي، غم و اندوه و خشم و عصبانيت، احساسهاي ناخوشايندي هستند که بسياري از افراد در لحظات سخت و بحراني دچار آن ميشوند. شايد تو نيز در لحظات بحراني و سرنوشت ساز زندگي مثل دوران امتحانات يا آزمون سراسري، دچار اين احساسها شده باشي؛ احساسهايي که تو را در جزيرۀ غربت و تنهايي اسير و بازدهي و کاراييات را کم کردهاند ؛ احساسهايي که حتي اجازه تفکر و تامل نميدهند و هر لحظه با کلامي و طعنهاي بي قرارت ميسازند.
گاه ياس به سراغت مي آيد و شکست تو را حتمي مي داند. لحظهاي ديگر، غم به سراغت ميآيد و تو را بدبخت ترين و تنهاترين فرد روي زمين معرفي مي کند که فرسنگ ها با خوشبختي فاصله داري.
زماني اضطراب و نگراني ميگويد که روش مطالعهات غلط است و تو بدترين موقعيت را نسبت به ساير دانشآموزان يا داوطلبان داري و مطميناً موفق نخواهي شد، و آن وقت انگشت نماي عام و خاص ميشوي و بايد نگاه هاي پر از طعنه و سرزنش اين و آن را تحمل کني. بالاخره خشم به تو ميگويد که چرا بايد بعضي ها بهترين شرايط را داشته باشند و تو از حداقلها برخوردار نباشي.
اصلاً چرا بايد براي يک امتحان، اين همه مصيبت و سختي را تحمل کني و چرا همه تفريح ميکنند و خوش ميگذرانند، تو بايد سرت روي کتاب خم باشد و فقط درس بخواني، و در نهايت تو ميماني که چگونه از چنگال اين احساس هاي ناخوشايند رهايي يابي. راستي آيا راهي هست؟ آيا ميتوان در لحظات بحراني زندگي به ساحل آرامش رسيد؟
« الکسيس کارل »، پزشک، جراح، فيزيولوژيست و زيستشناس مشهور قرن بيستم فرانسه و برنده جايزه نوبل در سال 1912، ميگويد: « نيايش عبارت است از تضرع، نالۀ مضطربانه، طلب ياري و استعانت و گاهي يک حالت کشف و شهود روشن و آرام دروني و مستمر و دورتر از اقليم همه محسوسات؛ به عبارت ديگر، ميتوان گفت که نيايش، پرواز روح به سوي خدا يا حالت پرستش عاشقانه نسبت به آن مبدا است که معجزۀ حيات از او سر زده است، و بالاخره نيايش، نمودار کوشش انسان براي ارتباط با آن وجود نامريي، آفريدگار عقل کل، قدرت مطلق، خير مطلق و منجي هر يک از ماست.»
اين سير روحاني انسان به سوي پروردگار داراي فوايد بسيار و غيرقابل انکار است، و از همين رو، در تمامي اديان بر آن تاکيد شده است؛ چرا که از يک سو فرد نيايش کننده، بويژه اگر مضطر باشد و با شور و حرارت دعا کند، بسياري از اوقات به هدف و مقصودش نايل ميشود، و از سوي ديگر، نفس اين عمل، داراي ارزش و اعتبار خاصي است و به انسان، آرامش و امنيتي پايدار هديه ميدهد و رفته رفته باعث صلح دروني و هماهنگي و سازش خوش فعاليتهاي عصبي و اخلاقي ميشود و بزرگترين ظرفيت تحمل در برابر محروميت، اتهام، اندوه، بيماري و درد را به انسان ميدهد.
در واقع انسان به ياري دعا و توجه به خدا، شايستگي بيشتري براي درک فيض خداوند پيدا ميکند و در نتيجه تکيه گاهي براي برطرف کردن ناراحتيهاي خود مي یابد.
نيايش، صفاي نگاه، متانت رفتار، انبساط و شادي دروني، چهره پر از يقين، استعداد هدايت و نيز استقبال از حوادث را به انسان ارمغان ميدهد و چراغ اميد را در دل انسان روشن ميکند ؛ البته نبايد اين مطلب را فراموش کرد که تنها صبح نيايش کردن و بقيه روز آن را فراموش کردن، چندان مفيد نيست. بايد نيايش را پيوسته انجام داد تا اثر عميق خود را در انسان از دست ندهد.
چنين نيايشي به گفتۀ کارل در فعاليتهاي مغزي انسان يک نوع شکفتگي و انبساط باطني و گاهي روح قهرماني و دلاوري را تحريک ميکند.
آمار و اخبار موثق بسياري وجود دارد که از بيماراني سخن ميگويد که از بيماريهايي چون سرطان، عفونت کليه، زخمهاي مزمن ، سل ريوي و ... شفا يافته، يا دورۀ نقاهت خود را بسرعت سپري کردهاند. نيايش گاه با چنان سرعتي سلامت را به بيمار باز ميدهد که هرگز حتي جراحان و پزشکان توانمند و متبحر نيز در طول تجربياتشان آن را مشاهده نکردهاند.
البته بايد توجه داشت که خداوند بر اساس حکمت خويش، برخي از دعاها را هر چند که خير باشد، سريع اجابت نميکند يا حتي اجابت آنها را به مصلحت نميداند ؛ اما بايد دانست که نفس دعا کردن براي نيايشگر، عامل خير، آرامش، تقويت ايمان و نيروي اراده ميشود ؛ به ويژه اگر انسان در هنگام دعا نيتش اين باشد که ؛ «خدايا! من از تو طلب ميکنم، ولي به تصميم تو تسليم و به آنچه مقدر کردهاي، راضي هستم »
اين آرزوها که به صورت دعا به زبان مي آيد و برآورده نميشود، در سلسلۀ اعصاب، مغز، قلب و در کل در آنچه شخصيت ما را تشکيل ميدهد و وجود واقعي و خارجي دارد، جايگزين مي¬گردد. هر قدر آن آرزوها شديدتر و حسرتمان از نرسيدن به آن تندتر و تيزتر باشد، اثر و يادگاري که در ضمير ناخودآگاه به جا خواهدگذاشت، محکم تر و نيرومندترخواهد بود.
اين منبع انرژي در حيات شخص و در فعاليت هاي بعدي او منشا اثر بوده و ميتواند فرصت و موقعيت بروز و ظهور اعمالي را پيدا نمايد و هم در نسل و فرزندان و هم خود شخص، در رستاخيز مؤثر واقع شود.
نميتوان از نقش زمان و مکان و شرايط و آداب و ضوابطي که در دعا توصيه و سفارش شده است، غافل بود ؛ زيرا اين شرايط، مجموعاً وضعيتي را به وجود ميآورد که انسان با آرامش و اطمينان خاطر بيشتري درخواست خود را مطرح مينمايد ؛ يعني امکان خلوص و حضور قلب را براي دعا کننده فراهم مي آورد و در نتيجه، راه استجابت دعا، مهيا ميگردد.
در اسلام، شب هنگام از ارزش و جايگاه خاصي نسبت به ساير اوقات شبانه روز، برخوردار است ؛ به طوري که در روايات اسلامي، اوراد و اذکار و اعمال ويژهاي چون نماز شب، بدان اختصاص يافته است. در روايتي وارد شده که ؛ « شرف مؤمن نماز شب است » و همچنین ؛ « هر کس عذري دارد، ميتواند نماز شب خود را قبل از نيمهشب و قبل از خواب بخواند » تا اين وقت عزيز از دست او نرود.
با اين توضيح، مثلا هنگامي که خداوند در سوره قدر ميفرمايد: « انا انزلناه فيليلهالقدر » ارتباط ميان نزول برکات و آيات الهي، شب و قدر بخوبي معلوم ميشود و نيز ارزش توسل و تمسک به خداوند در اين وقت عزيز و تاثيري که ميتواند در استجابت دعا و رفع حوايج و نيازها داشته باشد، مشخص ميگردد ؛ به همين خاطر، در روايت وارد شده است که مؤمنان، بخصوص شب را که در قله اين اوقات قرار دارد، غنيمت دانسته و با شب زنده داري، تهجد و سحرخيزي، دست نياز به درگاه ايزد يکتا برميدارند و حاجت خود را طلب مينمايند و از برکات معنوي و مادي و فيض رحماني و قدسي برخوردار ميگردند ؛ بدين لحاظ، ارتباطي محکم ميان عبادت و شب به طور عام و شبقدر به نحو خاص برقرار است.
نتیجه اخلاقی ؛ پس بخوانید او را تا اجابت کند شما را