ایجاد انگیزه در کنکوری ها
انگیزه شاید کلمه ای کلیشه ای باشه اما شاید همین کلمه کلیشه ای نقش بزرگی در موفقیت برای هر فعالیتی دارد.
تا به حال چند نفر را دیدهاید که با اشتیاقی شورانگیز و وصفنشدنی فعالیتی را شروع کردهاند، اما پس از مدتی که با واقعیتها و موانع کار روبهرو شدهاند بهتدریج سرد شده و دیگر اشتیاقی برای ادامهی مسیر ندارند؟
این افراد گاهی واقعاً بر اثر یک اتفاق، مثل صحبت کردن با یک دوست، شرکت کردن در یک کلاس آموزش تکنیکهای موفقیت یا یک تفکر آنی و لحظهای به یکباره انگیزهی بسیار بالایی برای موفق شدن پیدا کردهاند؛ اما نکته اینجاست که این گونه افراد اغلب نمیدانند که مسیر موفقیت یک جادهی تمام آسفالت نیست و گاه باید از پیچ و خمهای بسیاری برای رسیدن به مقصد نهایی گذر کرد.
روانشناسان معتقدند که ابتدا آنچه در ذهن شکل میگیرد یک تخیل است و پس از مدتی تخیل تبدیل به آرزو و سپس آرزو به امید و آنگاه امید در صورت استمرار به اشتیاق سوزان تبدیل میشود. اشتیاق، سوخت لازم برای موفقیت است. اگر بتوان انسان را به یک اتومبیل تشبیه کرد میتوان گفت که انسان برای رسیدن به موفقیت همانقدر نیازمند شور و اشتیاق است که اتومبیل به بنزین برای حرکت.
نویسندهای مشهور برزیلی در اینباره مینویسد: «ما شور و شوق خود را به دلیل شکستهای کوچک و لازمی که در مسیر مبارزهی درست، به آن برمیخوریم از دست میدهیم و چون فراموش میکنیم که شوق، یک نیروی برتر است که به سوی پیروزی نشانه میرود، میگذاریم از دستمان برود و بدون آنکه بفهمیم، معنای حقیقی زندگیمان را از دست دادهایم.
اما چگونه میتوان با این معضل که باعث میشود میلیونها فعالیت سازنده و مثبت در دنیا نیمهتمام بماند، مقابله کرد؟
ایجاد انگیزه در کنکوری ها
برای این کار چهار شیوه وجود دارد: نخست باید ترس از شکست را در هم شکست. زمانی را که کودک بودید و تازه میخواستید راه رفتن را بیاموزید به خاطر بیاورید. یادتان میآید چند بار زمین خوردید تا راه رفتن را آموختید؟ فکر کنید اگر در آن زمان بعد از چهار بار زمین خوردن اشتیاقتان را برای تلاشی دیگر و ایستادنی دوباره از دست میداید هماکنون چه اتفاقی میافتاد؟ جز اینکه الان در سن بلوغ هم باید چهار دست و پا راه میرفتید؟ اما خوشبختانه تعداد افرادی که راه رفتن را در کودکی نمیآموزند بسیار اندک است؛ زیرا کودکان کوچکتر از آناند که مسائل روانی شکست، بر آنان تأثیرگذار باشد؛ اما چرا ما در بزرگسالی به خود میآموزیم که باید از شکست وحشت کنیم و از هر شکست کوچک دهها شکست دیگر بسازیم. مطئمناً این چیزی جز یک نگرش غلط نیست که از سوی جامعه و اطرافیان به مرور زمان به ما تحمیل شده است و البته این نگرش مانند هر نگرش غلط دیگری قابل تغییر است.
روش دوم این است که باتری انگیزش خود را مدام شارژ کنیم. چگونه؟ با یادآوری هدف اولیه و تجسم خلاق به طور مکرر؛ یعنی تصویر موفقیت نهایی را در ذهنمان ببینیم و با آن زندگی کنیم و مطمئن باشیم که آن تصویر در دنیای واقعیت اتفاق خواهد افتاد؛ البته اگر کمی تلاش کنیم و از هدف خود دلسرد نشویم.
سومین روش این است که گاهی باید در کنار توجه به کیلومترهای باقیمانده از راه، به مسیر طیشده هم نظری بیندازیم و هر گاه تنبلی و ناامیدی به سراغمان آمد از خود بپرسیم «تا این جای راه با زحمت فراوان آمدهام، حیف است که کارم را نیمهتمام بگذارم!» این پرسش به شما نیرو و انگیزهی لازم را برای ادامهی مسیر میدهد.
آخر اینکه هر گاه دیدید واقعاً دلسرد شدهاید یک قلم و کاغذ بردارید و همهی چیزهایی را که از نیمهتمام گذاشتن کار نصیبتان میشود، در یک ستون بنویسید. در ستون مقابل تمام لذتها و دستاوردهایی را که از ادامه دادن کار تا به آخر- چه به لحاظ مادی و چه معنوی- به دست میآورید، بنویسید. اگر کفهی ترازو به نفع ستون اول باشد در جهت تغییر مسیر و افتادن به جریان صحیح زندگی گام بردارید، اما اگر مواهب ادامه دادن کار بیشتر بود بر روی همین مواهب تمرکز کرده و آنگاه با قدرت تمام به کار خود ادامه دهید.
ایجاد انگیزه در کنکوری ها نوشته ی مرضیه شاکری
[IMG]http://***********************/wp-content/uploads/2015/08/angizeshi.jpg[/IMG]