تشنمه الان...
بعدشم برگ زردآلو ...
تشنمه الان...
بعدشم برگ زردآلو ...
مَـن تو زندگــییه وَقتایــی باختمیه وَقتایــی افتادمیه وَقتایــی ضربه خوردمیه وَقتایــے تو تنهایــے مُـردَمحالا باید بگــــــــم:از تــمــوم اینا درس گرفتمحالا خوشحالم که خودممو نیازی ندارم که بَقیه روبرای اثبات ، تحت تاثیر بذارممَـــــــــن خودَمَــــمهَمــیــنُ بَـــــــس
بستنی....
I love all the stars in the sky, but they are nothing compared to the ones in your eyes
Hesam
چون تا حالا عشق واقعی تجربه نکردی
و بهترین شخص زندگیت فوت کنه و تو بمونی خاطراتش
هیچی دلم همون چای و بیسکویت میخواد
دلستر مالت
ژان وال ژان: مرا برای دزدیدن تکه نانی به زندان بردند و پانزده سال در آنجا نان مجانی خوردم! این دیگر چه دنیاییست!!!
بینوایان-ویکتور هوگو
در حال حاضر 1 کاربر در حال مشاهده این موضوع است. (0 کاربر و 1 مهمان)