==================================================
یکی از بخشهای قابل تامل مراسم اهدای کتاب بورسیه به دانشجویان برتر دانشگاههای تهران که خود زمانی دانش آموز بورسیهی کانون بودند بخش دانشآموزانی است که هم کار کردهاند و هم درس خواندهاند و الان در دانشگاههای برتر تهران تحصیل میکنند.
کاظم قلمچی در مورد این دانش آموزان چنین بیان کردند که صلابت و اقتدار را در چهره ی این افراد می بینید و اینها قهرمانان جوان هستند. شرح کار کردن همزمان بادرس برخی از آنها را از زبان خودشان در زیر بخوانید:
.................................................. ....
رحیم نوروزی رتبهی 16 ریاضیاز سال سوم راهنمایی تابستانها و تعطیلات عید در رستوران کار می کردم و از شهر آشخانه استان خراسان شمالی به تهران می آمدم و اینجا کار می کردم. در مورد وضعیت خانوادهی خودتان صحبت کنید و اینکه چه کسانی شما را راهنمایی میکردند؟پدرم قبلا کشاورزی میکرد و من چون برادر بزرگتر نداشتم مجبور شدم از سال سوم کار کنم و 13 سالم بود که به تهران میآمدم و تابستان و تعطیلات عید کار میکردم.درآمد شما چقدر بود و چه کار میکردید؟در کبابی بسته بندی غذا انجام میدادم و دو سه ماه پیش ماهیانه 1 میلیون تومان درآمد داشتم.تاثیر کار کردن شما روی درس خواندنتان چگونه بود؟ انگیزه شما را افزایش میداد یا مزاحم درس خواندن شما بود و درآمدتان را چگونه صرف خانواده و درس خودتان میکردید؟چون تابستانها کار میکردم بعد از تابستان یکی دو ماه اول از دیگران عقب می افتادم و این ضعیف بودن ملموس بود. چه مدرسهای درس خواندید؟ نمونه دولتی بود و خوابگاه داشت. روستایی (روستای باغله) که من از آنجا می آمدم 100 کیلومتر تا مدرسه ما فاصله داشت.در خوابگاه همه درس می خواندند؟ یا برخی بازیگوشی میکردند؟ رفتار شما چگونه بود؟از هر دو نوع داشتیم هم کسانی که درس میخواندند و رتبه های خوبی هم داشتیم هم کسانی که درس نمی خواندند. با توجه به اینکه شما جدی بودید، آیا زمانهایی بود که دیگران به تفریح مشغول باشند و زمانشان را هدر دهند ولی شما به کار خود بپردازید؟بله در این زمانها یا سر کار بودم یا درس می خواندم. یک تابستان هم با خودم تست سرکار بردم و زمان های بیکاری در رستوران تست میزدم.عکس العمل دیگران به درس خواندن شما چگونه بود؟ از من می پرسیدند آیا تجدید آورده ام میگفتم نه نفر اول مدرسه هستم که باید بهتر شوم یا حداقل جایگاه ام را حفظ کنم. دیگران وقتی شما را در حین درس خواندن میدیدند احترام قائل میشدند یا شما را تمسخر می کردند؟ کاری نداشتند. شما رتبهی 16 شده اید چرا رشتهی صنایع را انتخاب کردید؟چند نفر از دانشجویان گفتند رشتهی صنایع در دانشگاه صنعتی شریف، آسان تر است که پنجشنبه و جمعه جایی استخدام شوم و کا رکنم. الان هم به من اطلاع دادهام که به عنوان پشتیبان ویژه تایید شده ام.
.................................................. ....
محسن شاهوردی 871 منطقه 3 رشتهی کامپیوتر شهید بهشتی درس میخوانم.در مورد شرایط خودتان و اینکه همزمان با درس خواندن کار هم میکردید صحبت کنید:پدرم دست فروش بودند و من هم برخی از مواقع به همراه برادرم به او کمک میکردیم شب های عید هم کنار خیابان هفت سین میفروختموضعیت درس خواندن شما چگونه بود؟من در مدرسهی دولتی درس خواندم و 380 نفر سال اولی بودیم که 4 نفر فقط معدل بالای 16 کسب کردند رشتهی ریاضی رفتیم که 4 نفر فقط دیپلم گرفتیم. کلا کسی درس نمی خواند و برای خود مدرسه هم عجیب بود که من رتبه 3 رقمی کسب کردم.چگونه در آن شرایط که دانشآموزان انگیزه درس خواندن نداشتند شما درس میخواندید؟ چه عاملی به شما انگیزه میداد مسیر را نشان میداد که اسیر جو نشوی؟ چگونه خودتان را حفظ کردید؟از سوم راهنمایی وقتی رتبه های برتر صحبت می کردند میگفتم چقدر جالب میشود در دانشگاه خوبی درس خواند در مصاحبهای یکبار رتبهی برتری آمده بود که از روستا قبول شده بود و در طویله درس خوانده بود با خودم گفتم پس می شود من هم قبول شوم.یک باز از دبیرم پرسیدم برای کسب رتبهی 7000 باید چه کار کرد؟ گفت به کسب رتبهای زیر 70هزار فکر نکن. از بین ما 4 نفر که دیپلم گرفتیم یکی رتبهی 7 هزار و دو نفر دیگر رتبهی بالای 30 هزار کسب کردند حتی برای کادر مدرسه هم رتبهی من عجیب بود.اول راهنمایی تابستانها با حقوق خیلی پایین رنگ کاری میکردم بعد از کنکور بار کامیون می زدیم 5 صبح تا 5 بعد از ظهر در نتیجه 12 ساعت کار میکردیم. صبحها خیلی با دردسر میرفتیم و برای 12 ساعت کار کردن 18 هزار تومان دریافت میکردم. سال قبل تراز آزمون اولام 5800 بود اواسط سال، مادرم مریض شد و فوت کرد و 50 روز بعد از فوت او درس نخواندم و 20 روز در حین بیماری او نتوانستم درس بخوانم پسرخاله ام 2 هفته یک بار با من تماس می گرفت و دانشجوی دکترای دانشگاه تهران بود و به من برای تمام دو هفته انرژی میداد خودش هم شرایط من را داشت و دکترا بود و من را تشویق میکرد. چطور شد بورسیه شدید؟سال قبل هنگام ثبتنام می خواستیم قسط بندی کنیم و نمایندگی کانون قبول نمی کرد در 4 قسط باشد و وقتی از معدلم آگاه شدند که 19.80 بود من را بورسیه کردند. در آن زمان بود که من متوجه شدم بورسیه وجود دارد. سال سوم و چهارم در کانون آزمون دادم. آیا برادرت هم کانونی است؟ وضعیت درسی او چگونه است؟بله خوب درس می خواند و در رشتهی ریاضی رتبه 1 و 2 و 3 میشود
.................................................. .....
هادی عبدی رتبه 1173 منطقه 1 رشتهی برق شهید بهشتیاولین کار رسمی من خوشنویسی بود البته کار من به سختی این افراد نیست. برای تکالیف دوران راهنمایی بچه ها خوشنویسی میکردم و مصطفی نوروزی با من هم دروه ای بودیم این کار را ادامه دادم و در دوران دبیرستان شعارها و جملات انگیزشی بود که می نوشتم. معلمان هم لطف داشتند و به من کار می دادند.اکثر مردم تبریز به نوعی از صنعت فرش درآمدزایی دارند اوایل به همراه اولیا فرشبافی میکردم بعد دستفروشی میکردم در بازار تبریز تا اواخر شهریور هم این کار را انجام میدادم. میانگین ترازم تا نوروز 7000 بود.
.................................................. ....
محمدحسین سیروسی رتبهی 282 منطقه 3 رشتهی هوافضای شریفشرح درس خواندن و کار کردن خودتان را بیان کنید:از دوم و سوم راهنمایی کار کردم. شغل پدرم بنایی است و تابستانها با برادرم با پدرم سرکار می رفتیم وقتی اول دبیرستان که انتخاب رشته کردیم به توصیه دایی هایم که خودشان در زمینهی عمران کار میکنند به رشتهی ریاضی رفتم و تصمیم داشتم در دانشگاه به عمران که رشته آن هاست بروم کار پدرم را تخصصی ادامه می دادم می خواستم با عمران آماده شوم و با اصول کار آَشنا می شدم. برخی از همکاران پدرم می گفتند که وقتی آنها هم جوانتر بودهاند کار می کرده اند. آنها هم در مورد سختیهای کار خودشان و همزمان با کار درس خواندن صحبت میکردند. پدرم تابستان سوم به چهارم را نگذاشت کار کنم ولی بعد کنکور دوباره کار کردم
.................................................. .....
نوید قزل بيگلو رتبهی 600 منطقه 1 مکانیک علم و صنعت:من ترک قشقایی هستم و عشایر و تا 6 سالگی در سیاهچادر زندگی کردهام. گوسفند و بز داشتیم و چوپانی می کردم و اواخر در کانکس ها رفتیم. پنجم که بودم یک مدرسهی تیزهوشان عشایری در شیراز وجود داشت که شرکت کردم و قبول شدم راهنمایی را در آنجا درس خواندم و در یکی از روستاهای نزدیک کازرون زندگی می کنیم تا سوم راهنمایی و سپس در خابگاه بودیم و 9 ماه سال فقط دو بار به منزل میرفتم یکی اخر پاییز و دیگری عید به منزل می رفتم پدرم 75 سال دارد و نمی تواند کار کند تمام تابستان کار می کنم به این صورت که صبحها مسیری حدود 1.5 کیلومتر را چوپانی میکردم و عصر ها هم کارگری زراعت می کردیم.چه زمانیهایی چوپانی میکردید؟ تابستانها و اصلا در تابستانها درس نمی خواندم دکتر رضویپور به مدرسه ما توجه داشت و برای مدرسهی ما سهمیه جدا می گذاشت من وقتی سوم راهنمایی بودم بورسیه شدم بخاطر مشکلات زیاد سال سوم دوباره بورسیهی نوع دوم هم بودم
.................................................. ....
محسن صادقی هستم رتبه 50 ریاضی رشته مهندسی شیمی شریف درس می خوانم . همکلاس نوروزی هستم از خراسان شمالی از دوم دبیرستان کار کردم و فقط تابستان ها در فضای سبز پارک به هرس کردن و آبیاری گل و چمن میپرداختم و از سال سوم بورسیه بودم چون دوستانم که خودشان بورسیه بودند به من گفتند چون معدلم خوب بود میتوانم بورسیه شوم
.................................................. .....
مسعود احمد زاده رتبه 327 منطقه 2 رشتهی برق پلی تکنیک از سنندجازسوم و چهارم ابتدایی دست فروشی میکردم و درآمد نداشت جنبهی کار کردن داشت در مقطع راهنمایی گچ کاری را برای کارآموزی انجام میدادم در دورهی دبیرستان گچ کاری را به صورت حرفه ای شروع کردم و روزانه 20 هزار تومان درآمد داشتم و فقط یک سال کار کردم
.................................................. .....
شهاب بدری از سنندج رتبهی 40 منطقه 2 و رشتهی برق صنعتی شریف که به عمران تغییر رشته دادم:مشکل مالی زیادی نداشتیم ما ساکن سنندج هستیم ولی تابستان به روستا می رویم و در آنجا کشاورزی داریم. تابستان ها از کودکی کار کشاورزی میکنم دوم دبیرستان با دوستم که الان برق تهران قبول شده است در تابستان رفتیم کار کشاورزی کردیم هر چند در آن کار درآمد خوبی کسب نکردیم ولی با سختیای که در کار کشیدیم قدر پول را دانستیم و آن سختی یک انگیزهای بود برای درس خواندن ما. سال سوم که بودم تدریس می کردم فیزیک 3 و عربی 3 تدریس میکردم الان هم در سنندج تدریس و مشاوره میکنم
.................................................. .....
مسعود نوری رتبه 363 منطقه 3 مهندسی شیمی امیرکبیر سال آخر از استان کرمان بردسیرشهر ما شهر کوچکی بود در طول مدرسه کار نمیکردم و فقط تعطیلات عید را مشغول به کار بودم، در تابستان سوم راهنمایی به اول دبیرستان، در الکتریکی، نقاشی، تعمیرات کارخانه سیمان کار میکردم. یک برادر بزرگتر دارم که رشتهی برق باهنر شبانه درس میخواند و مشوق بنده بود چون خودش دانشجو بود. ما 4 فرزند هستیم پدرم مرا به کار برای خودش تشویق می کرد. میانگین ترازم از اول تا آخر5800 بود. هر طور که شده بود 2 کلاس برای کنکور ثبتنام کردم دیفرانسیل و فیزیک.
تهیه و تنظیم
ناهید منجمی