گاهی آدمها عجیب نیاز دارند باد شدیدی بِوَزد و گرد و خاک و آت و آشغالهای توی آسمان را با خودش بیاورد توی تخم چشمشان. حالا گرد و خاک هم نبود، آلایندههای جوی و دود و سربی که از اگزوز ماشین بیرون میآید. حتا آدمها گاهی پیاز لازم میشوند. خلاصه یک چیزی باید باشد آدم بهانهی اشکهایش بکند. همین جوری که نمی شود زد زیر گریه! پس تکلیف غرور آدم چه میشود؟ غرور را نباید شکست ولی یک وقتهایی میشود پشت یک پیاز رنده اش کرد. کسی هم نمی فهمد.
در حال حاضر 1 کاربر در حال مشاهده این موضوع است. (0 کاربر و 1 مهمان)