روحشون شاد
یعنی این بعثیا چقدر بی وجدان بودن ؟؟؟
وااااااای دلم به حال مادرشون میسوزه ....
یه سوال : چرا رو احمدی نژاد اینقده زوم کرده بودی ؟؟
در پشت چارچرخه فرسوده ای / كسی
خطی نوشته بود:
"من گشته ام نبود !
تو دیگر نگرد
نیست!"...گر خسته ای بمان و اگر خواستی بدان:
ما را تمام لذت هستی به جستجوست.
پویندگی تمامی معنای زندگی ست.
هرگز
"نگرد! نیست"
سزاوار مرد نیست... فریدون مشیری
فایل پیوست 31882
"غواصان"
برای غواصانی که دست بسته زنده به گور شدند
نه سودای مروارید به سرمان بود
نه صیدِ پریان دریایی
که می گفتند
بوسه هاشان،
انسان را
عمرِ جاودانی می دهد.
آماده ی مرُدن در دل دریا ها بودیم
بر صخره های فرش شده
با مرجان و صدف
و شالی از رنگین کمان ماهی ها
دورِ گردن هامان.
گرهِ این مُشت های استخوان شده
شهادتِ شهامتمانند
وقتی شانه به شانه ی هم
در گودالی بودیم
و زمینِ زیرِ پامان
از نزدیک شدنِ لودرها می لرزید.
ما را نمی شود
در این تابوت های کوچک چوبی
جا داد.
ما موج های زنده ی اَروندیم
که با هیچ قطعنامه ای
آرام نمی گیریم.
//یغما گلرویی
در پشت چارچرخه فرسوده ای / كسی
خطی نوشته بود:
"من گشته ام نبود !
تو دیگر نگرد
نیست!"...گر خسته ای بمان و اگر خواستی بدان:
ما را تمام لذت هستی به جستجوست.
پویندگی تمامی معنای زندگی ست.
هرگز
"نگرد! نیست"
سزاوار مرد نیست... فریدون مشیری
داعش هم از خود همین ایناست داعش هم از همون ********* هایی هستند که جلوی امام حسین وایستادن
این جمله رو باید با طلا نوشت
ما همان موج های زنده اروندیم که با هیچ قطع نامه ای ارام نمیگیرم
زندگی زیباست
زیبابینان زیبایی بینند
فایل پیوست 31920
تصورش هم زنده به گورم میکند...
هوایِ داغِ جنوب ...
لباسِ تنگ ، چسبان و پلاستیکیِ ، غواصی ....
درست تا زیر لبت را محکم پوشانده ......
دست و پاهای بسته....
دراز به دراز ، کنار رفقای جوان ، زخمی و ترسیده ات ....
نمیدانی چه میشود.....
تیر خلاص یا شکنجه در اردوگاه !؟؟
اما....
صدای بلدوزر ، وحشت را در نفست به بازی میگیرد...
ترس...
چشمهای مادر...
دستهای پدر...
آخ ...
خدایا به دادم برس ...
تنهای تنها...
بلدوزر ، پذیرائی اش را آغاز میکند...
خااااااک...خااااک...
نفست را حبس میکنی به یادِ زمان خریدن برای زندگی در زیر آب ....
صدای فریادهای خفه ی دوستان ، قلبت را تکه تکه میکند.....
بدنت روی زمین داغ ، زیر خاک سرد ، چسبیده به لباس غواصی، آتش میگیرد.....
دستهای بسته ات را تکان میدهی ....
دلت با تمام بزرگیش ، قربان صدقه های مادرت را طلب میکند...
هوا برای نفس کشیدن نیست.....
اکسیژن ذخیره شده ات را به یادگار از دریا میهمان ریه های خاکی میکنی...
عمیق...
اما خاک....
فقط خاک است که در ریه ات ، گِل میشود...
خدایا ...
کی تمام میشود...
صدای ترک خوردن استخوانهای قفسه ی سینه ات را میشنوی ......
دوست داری گریه کنی و مادر باشد تا بغلت کند.....
کاش دستانت را محکم نمی بست .....
حداقل تا دلت می خواست ، جان می دادی ....
نه نفس....
نه دستانی باز ، برای جان دادن .....
گرما و گرما و گرما...
خدایا دلم مُردن می خواهد....
مادر بمیرد ....
چندبار مردنت تکرار شد تا بمیری؟؟؟؟!!!!
خدا بیامورزتشون
فیلمشونو نشون میداد باهاشون مصاحبه می کردند همشون جوون هم سن و سال ما بودن
نشستم با خودم فک کردم یعنی منم میتونم اندازه شهدا شجاعت داشته باشم ؟
یعنی فردا پس فردا یه کشور تجاوز کرد به خاک کشورم میتونم مثل شهیدا باشم
میتونم جوونیمو ول کنم جونمو بزارم کف دستم برم برا خاک و ناموس کشورم بجنگم
خدا رحمتشون کنه همه اونایی که رفتن جنگیدن برا منو امثال من
که بتونیم زندگی کنیم
و ناموسمون دست اون بی همه چیزا نیوفته
خدا رحمتشون کنه شهدات کمترین حقشون بود
انشالله همین شهیدا امسال سال کنکور یه شفاعتی هم برا ما پیش خدا بکنن خدا کمکمون کنه
طمع به خاک فرو می برد حریصان را
ز حرص بر سر قارون رسید آنچه رسید
درود بر دل من باد کز ستم کیشان
ستم کشید ولی بار منتی نکشید
در حال حاضر 1 کاربر در حال مشاهده این موضوع است. (0 کاربر و 1 مهمان)