سلام دوستان یه سالی میشه که پیشتون نبودم. به بهانه مثلا عالی خوندن برای کنکور...
واقعا پشیمونم که یه سال خودمو درگیر کنکور کردم و تنها کاری که نکردم درس خوندن بود.
بچه ها خیلی دلم گرفته.
حالم از خودم بهم میخوره. امسال دومین سالی بود که کنکور دادم و واقعا گند زدم.
واقعا تو سال 93 نمیدونم چیکار کردم. نه درس خوندم و نه تفریح کردم. خیلی سال بدی بود. پدر و مادرم رو نا امید کردم.
تمام فامیل ازم توقع پزشک شدن داشتن ولی نهایتا رتبه ام 20000 بشه که حتی پرستاری هم قبول نمیشم.
الان یادمه که تو محرم پارسال اومدم و تسلیت گفتم و بهتون گفتم که به خاطر کنکور نمیتونم شب های محرم رو هیئت برم. و یکی از بچه ها بهم گفت کنکور همیشه هست ولی عشق به امام حسین یه چیز دیگه است ولی اصلا به حرفش توجه نکردم.
الان تصمیم دارم برای کنکور 95 درس بخونم. بچه ها من مطمئنم که میتونم پزشکی قبول بشم و خانواده ام هم مشکلی ندارن. اما همش افسوس گذشته ام رو میخورم که چرا سهل انگاری کردم. که هم سن و سالای من تو فامیل الان دو ساله که دانشجو هستند و من تازه باید مهر 95 برم دانشگاه که تا اون موقع 21 سالم میشه. و همش باید سرکوفت و متلک های اعضای فامیل رو تحمل کنم.
بچه ها نمیخوام یه رشته الکی بخونم و آخرش هیچی به هیچی. میخوام یه رشته خوب تو دانشگاه شهرمون قبول بشم و به پدر و مادرم کمک کنم که خونه بخرن. به برادرم که بیکاره کمک کنم که یه کار و کاسبی برای خودش دست و پا کنه تا چند وقت دیگه که دخترش مدرسه میره جلوی دوستاش خجالت نکشه.
دوست دارم وقتی یه نیازمندی دستشو به طرفم میگیره دست خالی پسش نزنم و بهش نشون بدم خدای من چه قدر بزرگه.
به خدا توکل کردم و میخوام با جدیت درس بخونم. انشالله تابستون سال 95 بعد از کنکور مادرمو میبرم مشهد. میخوام از فردا برای نماز برم مسجد محلمون. ماه رمضون رو هم کلا روزه میگیرم. دیگه از خدا دور شدن به بهانه ی فشار کنکور بسه. برام خدا از هر چیزی با ارزش تره.

رای همتون دعا میکنم که انشالله همتون موفق باشید و به آرزوهاتون برسید. شما هم برای من دعا کنید. سال طولانی رو باهاتون پیش رو دارم.
فقط بچه ها فکر گذشته داره دیوونم میکنه به کمکتون احتیاج دارم . بیشتر مشکلم سرکوفت اعضای فامیله . با وجود اینکه سربازی هم معاف شدم . منتظر نظراتتون هستم.