سر صبح یه نخ سیگار تا چشما باز شد ...
روی میز تیکت با پول نقد و پاسپورت
یه کبریت، یه بنزین، یه رویا، یه خونه
یه کوله خاطره که باید جا بمونه...
فو قالعاده بودن...من از اونی که تو ماداگاسکار بود خیلی خوشم اومد غیر طبیعی تر بود کاش یه روز بتونم ببینمشون
ویرایش شده توسط مدیریت
خلاف قوانین.
در حال حاضر 1 کاربر در حال مشاهده این موضوع است. (0 کاربر و 1 مهمان)