هیچ وقت صفحه حوادث روزنامهها را دوست نداشتهام. دلیل اصلیاش هم تجمع بیش از حد اخبار منفی در یک صفحه بوده است که باعث سنگینتر شدن کفه ترازوی سیاهی در نگاه خواننده میشود.
اما اگر شما به اخبار و اتفاقات ناگواری که برای بسیاری از آدمها رخ داده دقت کنید، بهخصوص آن سری اخباری که فرد غافلگیر شده و به دلیل نداشتن آمادگی متحمل آسیب و زیان سختی شده است، شما هم با کمی دقت و تامل تایید خواهید کرد که علت عمده آسیبها و حوادث ناگواری که برای انسانهای پاک و صادق روزگار رخ میدهد، پیشفرضهای به ظاهر همیشه درستی بوده که آنها در ذهن خود داشتهاند و بر اساس آن پیشفرضها به هیچوجه گمان نمیکردهاند آن اتفاق ناخوشایند برایشان رخ دهد.
مثلا فردی یک ماشین کاملا نو را از یک شرکت خودروسازی میخرد و با خیال راحت همراه خانواده راهی مسافرت میشود. او اصلا گمان نمیکند که مثلا موتور ماشین از کار بیفتد و یا جعبهدنده خراب شود. چرا که پیشفرض او این است که ماشین نو الزاما باید کاملا سالم باشد و حداقل به مدت دو سال بدون نگرانی از خرابی میتوان از آن با خیال راحت استفاده کرد. علت اینکه خیلی از مسافران با ماشین نو در طول جادهها سرگرداناند و با حالتی حیرتزده از خرابی ماشین خود تعجب میکنند نیز همین پیشفرض غلط اما در باور آنها حتما درست بوده است.
راه سوم این شماره به نکته بسیار مهمی در زندگی اشاره میکند و آن مواظب پیشفرضهای همیشه درست بودن است.
اگر شما لببام بروید و سنگی از آن بالا به روی زمین بیندازید طبق قانون جاذبه سنگ مستقیم و با سرعت و شتابی مشخص و قابل پیشبینی به سمت زمین سقوط میکند و محکم بر کف زمین کوبیده میشود. این یک پیشفرض همیشه درست است که اگر انسانی از بالای بلندی خود را به پایین پرتاب کند مانند آن سنگ محکم با سطح زمین برخورد میکند و آسیب میبیند. اما این تنها پیشفرض همیشه درستی نیست که ما در زندگی به آن باور داریم.
خیلیها بر این باورند که اگر کسی روزی هفت ساعت درس خواند و معدل سالهای دبیرستان او همگی بیست بودند به طور حتم در کنکور سراسری فورا قبول میشود، اما همه ما میدانیم که تعداد زیادی معدل بیست هستند که بلافاصله در کنکور قبول نمیشوند و سالهای بعد، وقتی پیشفرضهای همیشه درستشان را اصلاح کردند، در آزمون پذیرفته میشوند.
همینطور خیلیها گمان میکنند اگر یک نفر خوشتیپ و خوشلباس و خوشقیافه بود، پس بر اساس یک پیشفرض همیشه درست حتما دارای اخلاق عالی، وضع مالی فوقالعاده و تحصیلات دانشگاهی و شغلی آبرومند است. اما همه آنها که کمی در جامعه حضور دارند خوب میدانند که این پیشفرض، همیشه درست نیست و خیلیها اگر با این گمان کورکورانه به ازدواج با این اشخاص تن دردهند بلافاصله در همان روزهای اول میفهمند که بین پیشفرض ذهنی آنها و واقعیت تفاوتی بسیار عظیم وجود دارد و این فرد خوشلباس و خوشچهره هرگز آن صفات خوب و متعالی باطنی را ندارد و اساسا با آن صفات بیگانه است.
آن مثال افتادن سنگ از پشتبام به خاطرتان هست. این اتفاق با قوانین تاییدشده و تستشده فیزیک منطبق است و در نتیجه میتواند به عنوان یک پیشفرض همیشه درست و مستند پذیرفته شود.
اما همه پیشفرضهای ذهنی انسان با قوانین فیزیک و شیمی و ریاضی قابل اثبات نیستند. بهخصوص آن دسته از پیشفرضهایی که با نتیجهگیریهای عقلی و منطقی درون مغز انسان حاصل میشوند. راه سوم این شماره میگوید در همیشه درست بودن پیشفرضهایت همواره جایی برای اندکی شک و تردید قرار بده، چرا که خیلی مواقع از همین همیشه درستهاست که ضربههای خطا و رفتارهای غلط بروز میکنند.
برای اینکه متوجه شویم چه ضررها و زیانهای سنگینی که به خاطر اعتماد بیش از حد به "پیشفرضهای همیشه درست زندگیمان" نصیبمان شده و میشود، بد نیست به اتفاقات ناگوار و پرضرری که در طول یک ماه برای ما و بقیه اعضای خانواده و آشنایان رخ میدهد دقت کنید.
ـ فردی مبلغ زیادی بدون هیچ مدرک معتبری به دوستش داده تا به جایی برساند و بعد متوجه شده که دوستش غیب شده و هیچ خبری از او نیست. غیبت این دوست با پیشفرض همیشه درستی که به او میگفته خیانت او غیرممکن است، همخوانی ندارد. اما حقیقت این است که این اتفاق افتاده است و این فرد مال باخته دستش به هیچ جا بند نیست.
ـ کودکی سر جلسه امتحان در جواب سوالی طولانی فقط به نوشتن یک کلمه ساده "بلی" یا "خیر" اکتفا کرده است، چون گمان میکرده نباید توضیح بیشتری بنویسد، در حالی که گمان و فرض اولیه درست نبوده و او با وجودی که توضیح کامل سوال را میدانست از داشتن نمره کامل محروم میشود.
ـ فردی با ظاهری موجه وارد شرکتی میشود و درخواست کار میکند. مدیر شرکت به خاطر قیافه و ظاهر موجه و کاملا جا افتادهاش از استخدام او استقبال میکند و در همان روز اول پست و مقامی مهم را به او میدهد. اما در همان ماه اول کاری این فرد ناتوان و نااهل از آب درمیآید و آبرو و اعتبار شرکت را به باد میدهد. وقتی از مدیر شرکت در این مورد سوال میشود او با تعجب میگوید: "اصلا به قیافه این آدم نمیآمد که اینقدر بد باشد!؟" و همه با این توضیح متوجه میشوند جناب مدیر به خاطر اطمینان بیش از حد به پیشفرضهای ذهنی همیشه درستش، فرد مناسبی برای جایگاه مدیریت نیست. چون پیشفرضهای همیشه درست ذهن مدیر دقیقا همان روزنه و منفذی هستند که افراد فریبکار میتوانند با استفاده از آن به شرکت آسیب برسانند.
آیا متوجه ضرر و آسیب سنگینی که انسانها به خاطر پیشفرضهای همیشه صحیح ذهن خود متحمل میشوند شدهاید؟
در اینجا سوالی پیش میآید و آن این است که اگر ما در ذهن خود یک سری پیشفرض و گمان اولیه همیشه درست نداشته باشیم، پس چگونه میتوانیم وارد جامعه شویم و با انسانها ارتباط برقرار کنیم؟ در واقع پیشفرضهای همیشه درست شبیه نردبانی هستند که ما روی آن میایستیم و بالا میرویم و اگر این نردبان محکم نباشد و نتوانیم به آن یقین داشته باشیم، پس هیچ صعودی هرگز امکانپذیر نخواهد بود و همه ارتباطها در هالهای از شک و تردید از بین خواهند رفت.
در جواب باید گفت که پیشفرضها همیشه لازم و ضروریاند. در حقیقت قوانین بزرگ هستی بر اساس پیشفرضهایی ساده و همیشه درست شکل میگیرند و در این رابطه هیچ شک و تردیدی وجود ندارد. اما نکته روی بودن و یا نبودن پیشفرض نیست. روی درست بودن یا درست نبودن آن هم نیست. بلکه خطا روی تصور "همیشه درست بودن" پیشفرضهای ذهنی است که باعث بروز مشکلات و آسیبهای جدی میشود و غافلگیری و زیانهای بزرگ و جبرانناپذیری را برای بسیاری افراد به ارمغان میآورد.
در مورد مثال خودروی نو و جدیدی که از شرکت خودروسازی میگیریم، پیشفرض احتمال سالم بودن ماشین برای حداقل دو سال چندان هم غلط نیست. اما اگر قرار است به سفر دوری برویم عقل حکم میکند که حتی ماشین سالم را هم بررسی و چکآپ کلی کنیم تا احیانا در حین سفر به خاطر در نظر نگرفتن بعضی موارد ساده غافلگیر نشویم.
کودکی که میخواهد در جواب یک سوال طولانی به دادن یک جواب کوتاه اکتفا کند، باید قبلا توجیه شده باشد که جوابهای کوتاه همیشه مدنظر طراح سوال نیست و گاهی لازم است در کنار جواب کوتاه توضیحات تکمیلی بیشتری هم داده شود.
کسی که میخواهد پول و یا چیز ارزشمندی را در اختیار یک دوست یا آشنا قرار دهد، میتواند به خاطر احتیاط رسید تایید معتبری را هم از او درخواست کند و این محکمکاری و قانونمند شدن امور هیچ ربطی به بیاعتمادی و بیصداقتی طرفین ندارد.
راه سوم این شماره میگوید پیشفرضهای همیشه درست شاید در زندگی لازم باشند اما در عین حال، همواره باید حق زیر سوال بردن "همیشه درستی" این پیشفرضها را هم برای خودمان حفظ کنیم و محض اطمینان بیشتر، به راهکارهای احتیاطی و تکمیلی نیز فکر کنیم.
وقتی پای صحبت بسیاری از کسانی مینشینید که دچار بدبیاریهای اتفاقی میشوند و یا در حوزهای از زندگی خود شکست را تجربه میکنند و یا در آزمونی غافلگیر میشوند، میبینید همه این افراد به اتفاق یک جمله را تکرار میکنند و آن این که اصلا فکر نمیکردیم این طوری شود و در واقع به هیچوجه انتظار نداشتیم که این اتفاق به این شکل رخ دهد. طبیعی است که اگر میدانستیم قرار است از این جبهه مورد حمله قرار بگیریم، پیشاپیش خود را آماده میکردیم و یا از صحنه حادثه فاصله میگرفتیم.
این انتظار نداشتن، این غافلگیر شدن و توقع وقوع حادثه در آن لحظه و آن مکان خاص به آن شکل ویژه را نداشتن، همه اینها بیان دیگری از داشتن یک سری پیشفرضهای به ظاهر همیشه درست بوده که اتفاقا در این مواقع درست عمل نکرده است.
تمام اشخاصی که گمان میکردهاند بر اساس یک سری پیشفرض ذهنی کاملا درست زندگی خود و حوادث آن را در کنترل کامل خود دارند و با این وجود دچار بدبیاری و حوادث ناخوشایند شدهاند، همه این اشخاص در یک اصل یعنی اصل غافلگیر شدن و آمادگی نداشتن با همدیگر وجه اشتراک دارند.
راه سوم این شماره به زبان خیلی ساده میگوید اگر میخواهید در مقابل اتفاقات ناخوشایند زندگی غافلگیر نشوید و در موقع بروز حوادث ناخوش در صحنه حادثه نباشید، کافی است به طور دایم و مستمر پیشفرضهای همیشه درست خود را بهروز کنید و میزان صحت و درستی آنها را به طور پیوسته ارزیابی کنید.
از سوی دیگر دقت هم داشته باشید که وقتی میخواهند شخصی را فریب بدهند و به حیطه و قلمرو شخصی او نفوذ کنند و اعتماد او را به سوی خود جلب کنند، اولین کاری که میکنند این است که پیشفرضهای همیشه درست ذهنی او را شناسایی میکنند و از آن مسیر به دنیای درون شخص قدم میگذارند.
از قدیم میگفتند بدی وقتی میخواهد به درون انسانهای خوب نفوذ کند، لباس و جامه خوبی بر تن میکند. چرا که اگر در همان لباس و هیبت زشتی و بدی ظاهر شود بلافاصله شناسایی شده ، پس زده میشود. لباس و جامه خوبی، یعنی به شکل مورد قبول پیشفرضهای همیشه درست درآمدن و این عینا همان کاری است که فریبکاران برای نفوذ در ذهن و دل اشخاص انجام میدهند.
علت اینکه ماهیگیران میتوانند با قلاب ماهی بگیرند طعمهای است که به سر قلاب میبندند. این طعمه ماهی را گول میزند و او بر اساس یک پیشفرض همیشه درست حک شده در مغزش گمان میکند یک موجود دریایی خوراکی کوچکتر از خودش را پیدا کرده است. اگر ماهی میدانست که آنچه مقابلش هست یک قلاب تیز است که اصلا به سمت آن نمیرفت و حتی اگر گرسنه هم بود قید طعمه را میزد.
راه سوم این شماره میگوید اگر پیشفرضهای همیشه درست ذهن خود را به طور دایم و پیوسته مورد بازبینی و ارزیابی قرار ندهی و میزان درستی آنها را به شکل مستمر راستآزمایی نکنی، باید منتظر بمانی که از همین روزنه و منفذ مورد هجوم اشخاص و افراد مهاجم قرار بگیری و بخشهای بسیار ارزشمندی از زندگی خود را از دست بدهی.
در واقع ضرورت درستسنجی دایمی "باورهای به ظاهر همیشه درست"، نه به خاطر افزایش ضمانت احتمال موفقیت بیشتر در کارها و فاصله گرفتن از حوادث نامطلوب است بلکه به خاطر محافظت از امکانات و منابع ارزشمند خویش در مقابل مهاجمان و سودجویان نیز هست.
راه سوم این شماره میگوید مواظب پیشفرضهای همیشه درست زندگی خود باش، تا هم در مقابل اتفاقات ناخوشایند غیرقابل پیشبینی زندگی غافلگیر نشوی و هم سادهلوح پنداشته نشوی و ندانسته بازی نخوری و اسباب بازیچه دیگران قرار نگیری.