اسرارآمیز، معمای حل نشده، راز سر به مهر … انسان ها به خاطر ذات کنجکاوشان علاقه بسیاری به حل معماها دارند. در این میان افراد بسیاری از محققان و باستان شناسان هستند که تمام عمرشان را صرف کشف یک راز و گشودن یک معما می کنند ولی با این حال با آنکه سال ها از تلاش این افراد می گذرد ولی در برخی از موارد هیچگاه این رازها فاش نمی شوند، اینها تعدادی از مهمترین اسرار تاریخ هستند.
سرنوشت ثروت دزدیده شده هیتلر
پس از جنگ جهانی دوم، گنجینه باورنکردنی از شمش های طلا، جواهرات، پول های رایج کشورهای دیگر که در مجموع ارزش آنها به چهار میلیارد دلار می رسید و همگی این ثروت متعلق به هیتلر بود، از بانک رایش آلمان ها ناپدید شد.
گفته می شود اشیای قیمتی از این گنجینه در کشورهایی مانند پرتغال، سوئیس، ترکیه، اسپانیا و سوئد یافت شده است اما مقدار آنها اصلا قابل مقایسه با گنج گمشده هیلتر نیست. هنوز هم با وجود گذشت سال ها از جنگ جهانی دوم، بسیاری به دنبال به دست آوردن این گنجینه با ارزش هستند و این در حالی است که محل وجود این ثروت عظیم به صورت یک راز باقی مانده است.

درباره محل گنجینه هیتلر، نظریات گوناگونی وجود دارد، براساس یکی از مشهورترین نظریه ها، همه طلا و جواهرات در جایی مخفی همراه با جسد هیتلر در آلمان به خاک سپرده شده اند. بعضی از شکارچیان گنجینه ها معتقدند که این گنجینه در زیر دریاچه «تاپلیتز» اتریش پنهان شده است و عده ای دیگر می گویند که همه پول ها به همراه شمش های طلا و جواهرات در بانک های مختلف جهان سپرده شده اند. از آنجا که محل دقیق گنج هیتلر مشخص نیست این ثروت چهار میلیارد دلاری به صورت یک راز اسرارآمیز باقی مانده است.

کریستوف کلمب کجاست؟
بدون شک کریستوف کلمب، مشهورترین کاشف همه دوران هاست، همه جنبه های زندگی این کاشف بزرگ روشن است، به غیر از یک نکته که به صورت راز باقی مانده است. بعد از مرگ کلمب در سال ۱۵۰۹، بقایای جسد او سفری را آغاز کرد که هیچکس نمی داند این سفر در کجا به پایان رسید.
وقتی کریستوف کلمب از دنیا رفت، جسد او را در شهر «ویجیادولید» اسپانیا به خاک سپردند. سال ۱۵۳۷، طبق وصیت این کاشف، استخوان های کلمب به جزیره هیسپانیولا در کارائیب فرستاده شد اما وقتی اسپانیا مالکیت این جزیره را در سال ۱۷۹۵ به دست فرانسوی ها سپرد بقایای جسد به کوبا فرستاده شد. آنچه از کریستوف کلمب به جا مانده بود، تا آغاز جنگ اسپانیا و آمریکا، در کوبا باقی ماند و سال ۱۸۹۸ دوباره به سویل اسپانیا برگردانده شد.

این در حالی است که مقامات جمهوری دومنیکن ادعا می کنند بقایای جسد کلمب هیچ وقت از هیسپانیولا خارج نشد. سال ۱۸۷۷ در کلیسای جامع سانتو دومینگو جعبه ای پیدا شد که روی آن نوشته شده بود «بقایای کاشف بزرگ کریستوف کلمب در جعبه وجود دارد». برای همین، روی استخوان هایی که در سویل به خاک سپرده شده بود آزمایش دی ان ای صورت گرفت و نتیجه آزمایش نشان داد که استخوان ها متعلق به کلمب است.
سال ۲۰۰۶ این نتیجه اعلام شد اما جمهوری دومنیکن همچنان بر ادعای خود پابرجاست و آزمایش دی ان ای را حقیقی نمی داند. این کشور خواستار این است که روی استخوان های موجود در هیسپانیولا نیز آزمایش دی ان ای صورت گیرد و همین مسئله بسیاری را در شک و تردید فرو برده است.

ناپدیدشدن کشتی «یو اس اس سایکلوپ»
بسیاری از کشتی ها و هواپیماها در محدوده مثلث برمودا ناپدید شده اند. اگرچه امروزه دانشمندان توضیح علمی برای علت ناپدید شدن اشیا در این محدوده دارند اما برای بعضی از ماجراها مانند ناپدید شدن «یو اس اس سایکلوپ» – ناوگان جنگی آمریکا – هیچ توجیه قانع کننده ای وجود ندارد. در طول جنگ جهانی اولی و اس اس سایکلوپ به برزیل فرستاده شد تا به کشتی های انگلیسی که در جنوب اقیانوس اطلس لنگر گرفته بودند، سوخت رسانی کند. این کشتی پس از انجام ماموریت از ریودوژانیرو برگشت و در جزیره باربادوس توقف کوتاهی داشت.

سپس در چهارم مارس ۱۹۱۸ باربادوس را به مقصد بالتیمور ترک کرد، از آن موقع به بعد هیچ کس سایکلوپ را ندید، خدمه و ۳۶ مسافر آن به طرز اسرارآمیزی ناپدید شدند و هیچ وقت اثری از کشتی پیدا نشد. پس از ناپدید شدن سایکلوپ، مقامات نیروی دریایی آمریکا، بارها برای یافتن یک توجیه منطقی برای این حادثه تلاش کردند اما نه تنها اثری از سایکلوپ نبود بلکه ناپدید شدن آن برای همیشه به صورت یک راز باقی ماند.

حقیقت جاده بیمینی
سال ۱۹۶۸ در بستر ساحل جزیره بیمینی در باهاوا، غواص ها، بلوک های عظیم سنگی را که شبیه یک بزرگراه تا کیلومترها بر روی زمین چیده شده بودند پیدا کردند. بسیاری معتقدند که این سنگ ها بقایای یک تمدن نابود شده است و در مقابل عده ای دیگر معتقدند که سنگ های کنار هم چیده شده یک پدیده طبیعی است.

نکته عجیب درباره جاده بیمینی این است که «ادگار کایسی» سال ۱۹۳۸ اینطور پیش بینی کرد که «بخشی از ویرانه های شهر آتلانتیس در دریا و اطراف جزیره بیمینی کشف خواهد شد که این اتفاق در سال های ۱۹۶۸ یا ۱۹۶۹ خواهد افتاد.» این پیشگویی بسیار عجیب، محققان را بیش از پیش درباره تحقیق راجع به جاده بیمینی مصمم کرده است.

هویت لیدی بابوشکا
در فیلم و عکس هایی که سال ۱۹۶۳ از ترور جان اف کندی گرفته شده است زن ناشناسی در میان جمعیت دیده می شود که کنار لیموزینی که کندی سوار آن شده ایستاده است. او کت قهوه ای رنگی پوشیده و روسری به سر دارد و برای همین به او لقب «لیدی بوشکا» داده اند.

در فیلم ترور کندی، لیدی بابوشکا دوربین فیلمبرداری در دست دارد و پس از ترور در حالی که بیشتر مردم فرار می کنند، لیدی بابوشکا همچنان آرام در جای خود ایستاده و حوادث را ضبط می کند. طولی نمی کشد که لیدی بابوشکا در میان جمعیت ناپدید می شود.
با وجود اینکه پس از حادثه ترور، اف بی آی در روزنامه ها اطلاعیه داد که این زن، فیلمی که ضبط کرده را هر چه زودتر به پلیس تحویل دهد اما او هیچ وقت نزد پلیس نرفت. سال ۱۹۷۰ زنی به نام بورلی اولیور ادعا کرد که همان لیدی بابوشکا است اما ادعاهای او ضد و نقیض بود و برای همین از نظر پلیس متقلبی بیش نبود. راز لیدی بابوشکا هیچ وقت حل نشده و هویت او شناسایی نشد.

محل دفن چنگیزخان
سال ۱۲۰۶، چنگیزخان، قبایل جنگجوی منطقه ای که در آن زندگی می کرد را متحد کرده و فرمانروای مغولستان شد. او امپراتوری را تشکیل داد که از چین تا مجارستان را دربر می گرفت اما از زمان مرگ چنگیزخان در سال ۱۲۲۷، محل دفن او به صورت یک راز باقی مانده است.

طبق افسانه ها گروهی از طرفداران باوفایش پس از خاکسپاری چنگیزخان همه شاهدان را کشتند. همه سربازان و بردگانی که در زمان خاکسپاری حضور داشتند به قتل رسیدند و سپس اسب ها را روی زمینی که چنگیزخان در آن خاک شده بود، به حرکت درآوردند تا همه شواهد را از بین ببرند. حتی بعضی ها می گویند که از روی قبر چنگیزخان رودخانه ای را عبور دادند تا هیچ وقت محل دفن او پیدا نشود.
گفته می شود چنگیزخان در نزدیکی محل تولدش یعنی شره خنتی آیماگ مغولستان به خاک سپرده شده است. سال ۲۰۰۴ گروهی از باستان شناسان کاخی را کشف کردند که متعلق به چنگیزخان بود و انتظار می رفت که قبر او نیز در همان نزدیکی باشد اما پس از ۱۰ سال جستجو، باستانشناسان به هیچ نتیجه ای نرسیدند.

«الدورادو» کجاست؟
«الدورادو» یا سرزمین طلایی کجاست و چرا هیچکس نمی تواند آن را کشف کند؟ این سئوالی است که هنوز هم جوابی برای آن یافت نشده است؟ در تمامی قرون، ملیت ها و اقوام مختلف، علاقه زیادی برای به دست آوردن حتی مقدار کمی از طلا داشتند که این شور و اشتیاق یا بهتر است بگوییم این حرص سبب شد که افسانه شهر طلا یا به عبارت دیگر «الدورادو» روز به روز جاودانه تر شده و به تدریج به یک باور تبدیل شود.

در طی قرون ۱۶ و ۱۷، اروپایی ها بر این باور بودند که در نقطه ای از جهان، گنجی فناناپذیر وجود دارد که آن را با عنوان «الدورادو» می شناختند. افراد زیادی زندگی خود را در پی جستجوی این گنج بزرگ از دست دادند، از جمله مردی که از غم و اندوه نرسیدن به این گنج، خودکشی کرد یا مردی که در پی این گنج سرش را از دست داد.
«الدورادو» نقاط جغرافیایی بیشماری را به خود اختصاص داد اما هیچکدام از آنها نتوانستند به رویای طلایی رنگ جستجوگران طلا رنگی از واقعیت بدهند. در نهایت «جیم گریفس» محققی که در آریزونای آمریکا زندگی می کرد مدعی شد که سرچشمه این ثروت در نقطه ای از آمریکاست اما اینکه در کجای آمریکا قرار دارد معلوم نشد.

اما افسانه «الدورادو» از کجا سرچشمه می گیرد؟
در اوایل قرن ۱۶ که اسپانیایی ها، آمریکای جنوبی را کشف کردند، در مورد قبیله های بومی که در بالای کوه های آند یعنی کلمبیای کنونی زندگی می کردند داستان های زیادی شنیدند. یکی از این افسانه ها مربوط می شد به پادشاه «میوایسکا» که بدنش را از گرد طلا می پوشاند و سوار بر قایق در جشن های مختلف بر روی رود «گاتاویتا» شرکت می کرد.
این افسانه ها می گویند که او هر بار مقدار زیادی طلا و جواهرات گرانبها را برای راضی کردن رب النوعی که قومش می پرستیدند و معتقد بودند که در قلب دریاچه زندگی می کند از قایق به نقاط مختلف دریاچه پرتاب می کرد.
اسپانیایی ها بنا به داستان های شنیده شده، به پادشاه طلاپوش «الدورادو» لقب «مرد طلایی» دادند. داستان مرد طلایی و جشن فرمانروایی فوق العاده اش ظاهرا تا اواخر قرن ۱۵ که «الدورادو» و اتباع آن به دست قبیله ای دیگر فتح شد ادامه یافت.

اما اسپانیایی ها و دیگر اروپایی ها که در قسمت شمالی قاره آمریکای جنوبی در ساحل دریا زندگی می کردند، در این زمان مقدار قابل توجهی طلا در دریا پیدا کردند و همین مسئله آنها را بر این باور داشت که حتما باید سرزمینی با ثروتی فناناپذیر دور از کرانه ها وجود داشته باشد که همین مسئله باعث شد که اسپانیایی ها تلاش گسترده ای را برای یافتن آن آغاز کنند اما آنها موفق به کشف «الدورادو» نشدند ولی با اینحال در سال ۱۵۴۵ میلادی دریاچه مشهور گاتاویتا را که ظاهرا ثروتی عظیم در قلب خود داشت پیدا کردند و به دنبال کشف طلا تصمیم به خشکاندن آن گرفتند اما حتی با این کار هم نتوانستند به طلای قابل توجهی دست پیدا کنند.
در اوایل قرن ۱۷ میلادی، یک درباری انگلیسی به نام «سِر والتر رالی» به دنبال کشف «الدورادو» تصمیم به انجام دو سفر به گویان در آمریکای جنوبی گرفت. او در طی دومین سفرش در سال ۱۶۱۷، پسر خود وات رالی را با یک گروه به کناره رودخانه آرینُوکو اعزام کرد و خودش که دیگر مردی سالخورده بود در اردوگاهی که در جزیره ترینیداد ایجاد کرده بودند ماند اما پسرش وات رالی در جنگ با اسپانیایی ها کشته شد. بعد از این حادثه والتر رالی به انگلیس برگشت و این در حالی بود که پادشاه انگلیس، دستور داده بود به جرم سرپیچی از دستور پادشاه مبنی بر دوری از هرگونه جنگ با اسپانیایی ها، گردنش را بزنند. به این ترتیب والتر رالی سرش را به خاطر رسیدن به «الدورادو» از دست داد.
در طول تاریخ همواره این سوال وجود داشته است که اگر سرزمین طلا واقعیت دارد، پس چرا نمی توان آن را کشف کرد؟ چرا این افسانه اینقدر زنده و قابل باور است. اگر این داستان، افسانه نباشد و واقعیت داشته باشد چه؟ این سوالی است که ذهن بسیاری از مردم دنیا را به خود مشغول کرده است.