خواستم بگویم، فاطمه دختر خدیجهٔ بزرگ است، دیدم فاطمه نیست.
خواستم بگویم، که فاطمه دختر محمد است. دیدم که فاطمه نیست.
خواستم بگویم، که فاطمه همسر علی است. دیدم که فاطمه نیست.
خواستم بگویم، که فاطمه مادر حسین است. دیدم که فاطمه نیست.
خواستم بگویم، که فاطمه مادر زینب است. باز دیدم که فاطمه نیست.
نه، اینها همه هست و این همه فاطمه نیست. فاطمه، فاطمه است ( دکتر علی شریعتی )
ای زینت آسمان هستی
ای عمر جهان و جان هستیای نوگل شرمگین عصمتای رونق بوستان هستیای آینه جمال یزدانای درّ گران کان هستیای قبله حق نمای توحیدای قائمه جان هستیای جان گران بهای احمدای هستی کاروان هستیای صبح امید تیره بختانای مادر مهربان هستیای چشمه فیض بی نهایتپیوند نبوت و ولایتای جلوه آیه های قرآنای چهره دلگشای قرآنزد بوسه به دست تو محمد(ص)زیرا که تویی لقای قرآنلبخد تو آیتی است از نورصوت تو بود صدای قرآندردانه نازنین احمدآینه قد نمای قرآنای شاخه نور بخش طوبیای گوهر پربهای قرآنکردی چو به مصطفی شکایتلغزید به چهره اشکهایتهر کس که به مهرت آشنا نیستآگاه ز رحمت خدا نیستبی نور تو قلب هاست تاریکبی مهر تو روح را صفا نیستهر منظری از بهشت زیباجز نقش محبت شما نیستغیز از تو که آیت جمالیهمتای علی مرتضی نیستمانند تو ای ملیکه حسنبا قلب علی کس آشنا نیستافسوس که دشمنت ندانستبا چون تو گلی ستم روا نیستبرخاست به ناله چون صدایتعالم بگریست از برایتافسوس که حرمتت شکستندافسوس که خاطر تو خستندافسوس ره نفاق شد بازافسوس که باب علم بستندهنگام دفاع از حریمتیک عده به خانه ها نشستندیک عده دیگر از ره کینبر ضد خدای عهد بستندبر خانه تو هجوم بردندباب حرم خدا شکستندآداب حرم چگونه دانندآنان که ز حب جاه مستندآتش چو زدند بر سرایتکردی تو خود از علی حمایتای شاهد بارگاه اسرارای تخت نشین کاخ انوارای راز حریم لن ترانیای پرده نشین جمال دادارتا بود پدر، عزیز بودیدر سایه لطف خیر الابرارافسوس پس از رسول اکرمگستاخ شد آن عدوی مکاردر خانه وحی، آتش افروختبا دست جماعتی ز اشرارشد محسن چند ماهه تومقتول میان درب و دیوارای وای شکست دنده هایتای کاش نمی شد این جنایتافسوس بس گناه کردیعمری به هوس تباه کردیمدر پیش تو جمله شرمساریمچون نامه خود سیاه کردیمبا این همه روسیاهی امامهر تو چراغ راه کردیمسوی کرم تو چون گدایانبا چشم طمع نگاه کردیمهرگز نشویم از تو نومیدهر چند بسی گناه کردیمزیرا ز مودت حسینتجبران هر اشتباه کردیمای جان حسان شود فدایتبنمای به بندگان عنایت-----------------------------------------------------
حبیب الله چایچیان(حسان)