خانه شیمی

X
  • آخرین ارسالات انجمن

  •  

    نمایش نتایج: از 1 به 7 از 7
    1. Top | #1
      کاربر انجمن

      نمایش مشخصات

      چطوری با حس خیلی شدید ناکافی بودن و راضی نبودن از خودم کنار بیام؟

      چهار پنج سال گذشته خیلی روزهای بدی بود درگیری
      بدی با مدرسه داشتم و تقریبا انگار تو خلا بودم این مدت
      هیچ کاری نکردم هیچی یاد نگرفتم هیچ تفریحی نکردم هیچی ...
      از خودم یه جورایی متنفر شدم و اصلن نمی دونم چکار کنم
      تراپیستم کار خاصی انجام نداد فقط درد دل کردم
      و هزینه اش خیلی زیاده و دیگه نرفتم ولی حالمو بهتر نکرد
      واقعا در حقم ناعدالتی بدی شد و حس بدی دارم که نتونستم
      از خودم درست دفاع کنم.....
      ویرایش توسط Kianazgoli : 25 مهر 1402 در ساعت 18:09

    2. Top | #2
      کاربر انجمن

      نمایش مشخصات
      نقل قول نوشته اصلی توسط Kianazgoli نمایش پست ها
      چهار پنج سال گذشته خیلی روزهای بدی بود درگیری
      بدی با مدرسه داشتم و تقریبا انگار تو خلا بودم این مدت
      هیچ کاری نکردم هیچی یاد نگرفتم هیچ تفریحی نکردم هیچی ...
      از خودم یه جورایی متنفر شدم و اصلن نمی دونم چکار کنم
      تراپیستم کار خاصی انجام نداد فقط درد دل کردم
      و هزینه اش خیلی زیاده و دیگه نرفتم ولی حالمو بهتر نکرد
      واقعا در حقم ناعدالتی بدی شد و حس بدی دارم که نتونستم
      از خودم درست دفاع کنم.....
      قبل از هرچیزی باید بگم یکی از اصلی ترین ریشه های عزت نفس پایین چسبیدن به گذشته و عدم پذیرش اونه
      باید بپذیری اتفاقی در گذشته افتاده حالا هر اتفاقی که من برخلاف تراپیستت نمیخوام برام بازگوش کنی و فقط ازت میخوام بپذیری اون اتفاق برات افتاده و تموم شده اتفاق بدی که شاید تو کنترلی روش نداشتی
      اما اینکه اتفاق گذشته رو بزاری رو شونت با خودت حمل کنی بگی در حقم ظلم شد یا تو مدرسه رفتار بدی شد و من چقد بی عرضم و از این حرفا همش تو حوزه انتخاب توئه
      گذشته هرچیز بود تموم شد رفت مدرسه فرضا برات کاری نکرد تو میخوای برا خودت چیکار کنی الان؟
      مسئولیت گذشته تو ممکنه برعهده تو نباشه ولی مسئولیت الان و آیندت کاملا برعهده خودته میتونی این قضیه رو ادامه بدی و از خودت بد بگی و لحظه حالت رو بسوزونی و برا ایندت بی برنامه باشی میتونی هم با خودت بگی بسه اون موقع تموم شد رفت من از زندگی چی میخوام الان؟ من به چی علاقه دارم؟ من تو چیا توانمندی دارم؟ من میخوام چجور انسانی باشم؟ ارزشای من چیه؟
      علت اینکه خودتو توانمند نمیبینی تصویر نادرستیه که از خودت برحسب گذشته ات دیدی اگه میخوای تصویر بهتری از خودت ببینی باید برا خودت برحسب تواناییت برنامه بچینی و پیشرفت کنی. وضعیت الان ما بخاطر کاراییه که تو گذشته کردیم حالا اگه اینده خوب میخوای باید الان کارای متفاوت از قبل کنی تا ایندت فرق کنه
      ما ادما ده ها ناتوانمندی داریم ولی در مقابلش هزاران توانمندی داریم
      بیشتر هزاران چیز دارن که بهش افتخار کنن ولی تمرکز میکنن رو چندتا ناتوانی که دارن و بخاطر همینه حالشون بده اگه میخوای مث بیشتر ادما نباشی با خودت صادقانه فک کن تو چی خوبی

    3. Top | #3
      کاربر نیمه فعال

      نمایش مشخصات
      نقل قول نوشته اصلی توسط Kianazgoli نمایش پست ها
      چهار پنج سال گذشته خیلی روزهای بدی بود درگیری
      بدی با مدرسه داشتم و تقریبا انگار تو خلا بودم این مدت
      هیچ کاری نکردم هیچی یاد نگرفتم هیچ تفریحی نکردم هیچی ...
      از خودم یه جورایی متنفر شدم و اصلن نمی دونم چکار کنم
      تراپیستم کار خاصی انجام نداد فقط درد دل کردم
      و هزینه اش خیلی زیاده و دیگه نرفتم ولی حالمو بهتر نکرد
      واقعا در حقم ناعدالتی بدی شد و حس بدی دارم که نتونستم
      از خودم درست دفاع کنم.....
      پادکست های صلح درون و دکتر شکوری رو گوش بده
      خیلی خیلی بهت کمک میکنه

    4. Top | #4
      کاربر انجمن

      نمایش مشخصات
      نقل قول نوشته اصلی توسط Masomi نمایش پست ها

      قبل از هرچیزی باید بگم یکی از اصلی ترین ریشه های عزت نفس پایین چسبیدن به گذشته و عدم پذیرش اونه
      باید بپذیری اتفاقی در گذشته افتاده حالا هر اتفاقی که من برخلاف تراپیستت نمیخوام برام بازگوش کنی و فقط ازت میخوام بپذیری اون اتفاق برات افتاده و تموم شده اتفاق بدی که شاید تو کنترلی روش نداشتی
      اما اینکه اتفاق گذشته رو بزاری رو شونت با خودت حمل کنی بگی در حقم ظلم شد یا تو مدرسه رفتار بدی شد و من چقد بی عرضم و از این حرفا همش تو حوزه انتخاب توئه
      گذشته هرچیز بود تموم شد رفت مدرسه فرضا برات کاری نکرد تو میخوای برا خودت چیکار کنی الان؟
      مسئولیت گذشته تو ممکنه برعهده تو نباشه ولی مسئولیت الان و آیندت کاملا برعهده خودته میتونی این قضیه رو ادامه بدی و از خودت بد بگی و لحظه حالت رو بسوزونی و برا ایندت بی برنامه باشی میتونی هم با خودت بگی بسه اون موقع تموم شد رفت من از زندگی چی میخوام الان؟ من به چی علاقه دارم؟ من تو چیا توانمندی دارم؟ من میخوام چجور انسانی باشم؟ ارزشای من چیه؟
      علت اینکه خودتو توانمند نمیبینی تصویر نادرستیه که از خودت برحسب گذشته ات دیدی اگه میخوای تصویر بهتری از خودت ببینی باید برا خودت برحسب تواناییت برنامه بچینی و پیشرفت کنی. وضعیت الان ما بخاطر کاراییه که تو گذشته کردیم حالا اگه اینده خوب میخوای باید الان کارای متفاوت از قبل کنی تا ایندت فرق کنه
      ما ادما ده ها ناتوانمندی داریم ولی در مقابلش هزاران توانمندی داریم
      بیشتر هزاران چیز دارن که بهش افتخار کنن ولی تمرکز میکنن رو چندتا ناتوانی که دارن و بخاطر همینه حالشون بده اگه میخوای مث بیشتر ادما نباشی با خودت صادقانه فک کن تو چی خوبی
      ممنون انقد وقت گذاشتی دقیقا درسته ولی موضوع اینکه نمی تونم رهاش کنم هر کاری می خوام انجام بدم می گم اگه اونجوری شده بود ...
      سقوط کردم و انگار توش اسیر شدم هرکاری شروع میکنم فکرم
      رو‌نمی تونم کنترل کنم میرم سراغش گاهی چند ساعت

    5. Top | #5
      کاربر انجمن

      نمایش مشخصات
      نقل قول نوشته اصلی توسط Kianazgoli نمایش پست ها
      ممنون انقد وقت گذاشتی دقیقا درسته ولی موضوع اینکه نمی تونم رهاش کنم هر کاری می خوام انجام بدم می گم اگه اونجوری شده بود ...
      سقوط کردم و انگار توش اسیر شدم هرکاری شروع میکنم فکرم
      رو‌نمی تونم کنترل کنم میرم سراغش گاهی چند ساعت
      سقوط نکردی انتخاب کردی
      کسی مجبورت نمیکنه بلکه انتخاب خودته
      میخوای بهت اثبات کنم؟ فرض کن یه نفر به عزیزترین موجود زندگیت اسلحه گرفته و میگه دفعه بعد اگه یه کار خواستی شروع کنی بگی اگه اونجور بودم و ... و بهانه بیاری من بهش شلیک میکنم
      آیا باز غرق افکارت میشی؟
      همه کارهای ما تحت اراده خودمونه حتی آمیختگی با افکار
      ببین مغزما روزانه تقریبا هزار فکر تولید میکنه و بسته به اینکه مغزتو تو چه شرایطی بزاری و چطور تعلمیش بدی افکار متفاوته ولی این قاعده همیشه هست که تو افکارت نیستی فکر میاد رد میشه میره و این تویی که میتونی بهش بچسبی یا بزاری بره مثلا برای یه کارافرین حدود 60 تا 70 درصد افکارش مربوط به ایده های کسب و کاره برای و برای یه قاتل بیشتر افکار مربوط به نحوه کشتن ادماس. ولی همه این ادما حتی موفق ترین ادما هم هرروز بین 20 تا 30 درصد افکار منفی میاد سراغشون ولی تفاوتی که یه آدم برنده با آدم بازنده داره اینه آدم برنده میدونه افکارش خودش نیس
      تو روانشناسی ACT که تازه ترین و پویاترین و مفیدترین متد روانشناسیه و به روانشناسی پذیرش و تعهد مشهوره برای رهاشدن از افکار یه تکنیک معروفه به اسم دفیوژن یا گسلش افکار و مطمئنم بهت خیلی کمک میکنه
      این سایت پایین رو ببین که در مورد دفیوژن نوشته و اگه این خوب توضیح نداده بود تو اینترنت سرچ کن تکنیک گسلش افکار کلی مطلب خوب برات میاد
      https://iranacttherapy.com/%D8%B1%D9...-%DA%AF%D8%B3/
      ویرایش توسط Masomi : 25 مهر 1402 در ساعت 20:23

    6. Top | #6
      همکار سابق انجمن
      کاربر برتر
      کاربر حرفه ای

      نمایش مشخصات
      نقل قول نوشته اصلی توسط Kianazgoli نمایش پست ها
      چهار پنج سال گذشته خیلی روزهای بدی بود درگیری
      بدی با مدرسه داشتم و تقریبا انگار تو خلا بودم این مدت
      هیچ کاری نکردم هیچی یاد نگرفتم هیچ تفریحی نکردم هیچی ...
      از خودم یه جورایی متنفر شدم و اصلن نمی دونم چکار کنم
      تراپیستم کار خاصی انجام نداد فقط درد دل کردم
      و هزینه اش خیلی زیاده و دیگه نرفتم ولی حالمو بهتر نکرد
      واقعا در حقم ناعدالتی بدی شد و حس بدی دارم که نتونستم
      از خودم درست دفاع کنم.....
      خودتو از عادت ب این شرایط خارج کن
      یک شبه میسر نیست
      ب مرور..
      فکر نکن همچی همینجا تموم شده
      ب حقت برگرد
      پاشو دوباره از نو بساز و نزار بیش ازین هدر بره

    7. Top | #7
      کاربر نیمه فعال

      نمایش مشخصات
      میدونمم جمله ام کلیشه ای اما به سعی کن به چیزای مثبت بیشتر فکر کنی و به چیزهای منفی هم خیلی کم فکر کنی ( نمیگم اصلا فکر نکنی چون محاله فکر نکردن به این نوع افکار)...

    افراد آنلاین در تاپیک

    کاربرانی که در حال مشاهده این موضوع هستند

    در حال حاضر 1 کاربر در حال مشاهده این موضوع است. (0 کاربر و 1 مهمان)




    آخرین مطالب سایت کنکور

  • تبلیغات متنی انجمن