مرا عمری به دنبالت کشاندی
سرانجامم به خاکستر نشاندی
ربودی دفتر دل را و افسوس
که سطری هم از این دفتر نخواندی
مرا عمری به دنبالت کشاندی
سرانجامم به خاکستر نشاندی
ربودی دفتر دل را و افسوس
که سطری هم از این دفتر نخواندی
یک نعرهی مستانه ز جایی نشنیدیم
ویران شود این شهر که میخانه ندارد ...
.Well, here I am
?What are your other two wishes
دوست داشتن
گاهی وقت ها
سنگین است
به سان
سنگینیِ لیاقت دوست داشته شدن
و بعضی وقت ها
دوست داشتن
حیاتی دیگر است
زنده نگه داشتن
کسی درون ات
حتی
با وجود این فاصله های دور
من به غمگین ترین حالت ممکن شادم !
رفتهای، اما خیالت تخت، تنها نیستم
پیش رویم جای تو، غم چای مینوشد عزیز ...
.Well, here I am
?What are your other two wishes
زور بازو چاره ی این گرگ نیست
صاحب اندیشه داند چاره چیست
ای بسا انسان رنجور پریش
سخت پیچیده گلوی گرگ خویش
وی بسا زور آفرین مرد دلیر
هست در چنگال گرگ خود اسیر
هر که گرگش را در اندازد به خاک
رفته رفته می شود انسان پاک
کوچه با غربت خود بعدِ تو یادم داده
دل سپردن به قدمهای مسافر سخت است ...
.Well, here I am
?What are your other two wishes
کتابهایم را بر هم می نهم
تا از آنها تختگاهی بیافرینم
و در این پست آباد، بر آن بایستم
تا تو
تنها تو
مرا ببینی
من به غمگین ترین حالت ممکن شادم !
تو سبز ماندی و من برگ برگ خشکیدم
که داغ سینه ی من را درخت کاج نداشت
_ خط رو خط شدیم _ شرمنده
من به غمگین ترین حالت ممکن شادم !
دست برگ را در دست باد
دست ساحل را در دست آب
میبینم
و دست هایم در جیب
به تو فکر میکنم
من به غمگین ترین حالت ممکن شادم !
مستیم و ندانیم شب از چند گذشتهست
پُر کن قدحی دیگر و بی چون و چرا باش ...
.Well, here I am
?What are your other two wishes
دل را چنان به مهر تو بستم که بعد از این
دیگر هوای دلبر دیگر نمیکنم ...
.Well, here I am
?What are your other two wishes
در حال حاضر 10 کاربر در حال مشاهده این موضوع است. (0 کاربر و 10 مهمان)