میخوای سرنوشتتو عوض کنی؟

[Mr_ES]

درس ششم - چطور تغییر کنیم؟

تا حالا خواستی چیزی رو درون خودت تغییر بدی؟
اول باید بدونی چه چیزی رو میخوای تغییر بدی. بنابراین اون چیزی که درباره خودت دوست نداری یا برات دردسرسازه پیدا کن. مورد انتخابی باید چیزی باشه که برای تو نسبت به بقیه موارد حیاتی تره. شاید آدمی هستی که بیش از حد از دیگران انتقاد میکنی یا ممکنه خیلی آدم منفعلی باشی و نتونی به بقیه نه بگی یا جواب رد بدی. شاید از ورزش کردن دوری میکنی یا خیلی کار میکنی و نمیتونی آروم بشینی

وقتی فهمیدی چه چیزی رو میخوای تغییر بدی، خودت رو طی یه روز عادی مورد مشاهده قرار بده. مشاهده کردن، یه نوع درون نگریه. درون نگری یعنی به تماشا نشستن کارهایی که انجام دادی و از خودت پرسیدن که چرا اونو انجام دادم؟ درون نگری یعنی فکر کردن درباره خودت و به اصطلاح در حین انجام عمل مچ خودتو گرفتن. این فرایند میتونه خطرناک باشه! ممکنه خیلی بیشتر از اونچه میخواستی، درباره خودت بفهمی. باید چیزهایی رو درباره خودت یاد بگیری که استرس زا و ناراحت کنندن. وقتی درباره خودت به بینشی دست پیدا کردی، رها کردنش خیلی دشواره. شناخت و بینش به دست اومده تغییر دادن تو رو آغاز میکنه. توماس مان (نویسنده بزرگ آلمانی) معتقده اولین گام برای تغییر و دگرگونی اساسی درون نگریه...بعد از شناخت خود، هیچکس نمیتونه همونی که بوده باقی بمونه

بنابراین هر روز برای تغییر رفتاری رو انتخاب کن و بعد به نظاره خودت بشین. خیلی زود صدایی باهات حرف میزنه، یعنی صدای وجدانتو میشنوی که یه چیزی شبیه اینو میگه: ببین، دوباره اون رفتارو انجام دادی. چی شد؟! همین الان از خودت انتقاد کردی! وقتی باید میگفتی نه، گفتی آره. میتونستی از پله ها بالا بری ولی با آسانسور رفتی. میتونستی درس بخونی ولی رفتی دور دور و...
شنیدن گفت و گویی مشابه، خبر خوبیه و باید اون رو به فال نیک گرفت؛ چون نشون میده در حال پیشرفت هستی. قبل از این همیشه کار یکسانی رو تکرار میکردی چون فکر میکردی اشکالی نداره. اون موقع حتی تشخیص هم نمی‌دادی که این رفتار میتونه یه مشکل باشه. حالا بعد از انجام عمل، مچ خودتو میگیری. آگاهیت نسبت به خودت بیشتر شده
به مشاهده خودت ادامه بده. خیلی زود صدایی میشنوی که میگه دوباره داری انجامش میدی. خودت رو حین انجام عمل، غافلگیر میکنی، اما نه به موقع که اساسا انجامشو متوقف کنی. هنوز به طور خودکار عمل میکنی، اما پیشرفت داری
هرچه بیشتر به مشاهده و نظارت به خودت بپردازی، صدای درونیت رو بهتر میشنوی که میگه مراقب باش، داری اون رفتارو انجام میدی و دوباره انجامش میدی. در عمل خیلی سریع تر مچ خودتو میگیری. نسبت به اونچه انجام میدی آگاه تر شدی و برای تعییر نیرویی روزافزون به کار میبری

آخرش صدا میگه داری اون رفتارو انجام میدی و تو این کارو نمیکنی! تو به انتخاب دیگه ای دست میزنی. به قدر کافی یاد گرفتی که قبل از انجام عمل، مچ خودتو بگیری. مدت طولانی ایه که به طور خودکار پاسخ میدی، اما میتونی برای اونچه میخوای تو این موقعیت خاص انجام بدی، دست به انتخابی معنادار بزنی. کنترل بیشتری روی خودت داری و میتونی رفتار مشکل ساز رو کنار بزاری. به محض اینکه خودت و رفتارهات رو درک کنی، میتونی رشد کنی و به فردی پخته تر تبدیل بشی که به الگو های کهنه برنمیگرده. هر وقت تغییری رو به طور موفقیت آمیز ایجاد کردی، دنبال مسئله جدیدی باش و دوباره تو یه روز عادی خودتو مورد مشاهده قرار بده. خیلی زود دوباره اون صدا رو میشنوی که تو رو به سمت تغییر بیشتر راهنمایی میکنه

مختصر و مفید
می‌تونید از همین الان تغییر رو شروع کنید!

درسته مقوله تغییر کلا اشتباهه و انسان رشد میکنه نه تغییر ولی دلایل خوبی از رشد آوردی، خوشم اومد.

[NimaHdp]

درسته مقوله تغییر کلا اشتباهه و انسان رشد میکنه نه تغییر ولی دلایل خوبی از رشد آوردی، خوشم اومد.

مرسی از نظرت
خب ، حالا چرا مقوله تغییر اشتباهه؟
هر رشدی یه نوع تغییره ولی هر تغییری رشد نیست
یه مثال ساده میزنم. مثلا من آشپزیم خوب نیست. غذا هایی که درست میکنم خوب درنمیاد. حالا اگه یه روز جای ماکارونی، قرمه سبزی درست کنم بازم خوب درنمیاد. تصمیممو عوض کردم. تغییر ایجاد شده ولی رشد نیست! چیزی بهتر نشده
یا مثلا من درسم خوب نیست به هر دلیلی. تو مدرسه ضعیفم کلا. حالا جای امتحان زیست، امتحان شیمی بدم بازم همون آش و همون کاسه میشه. هر دو رو خراب میکنم. چرا؟ چون درسم خوب نیست. چکار کنم؟ به چی نیاز دارم؟ رشد، نه صرفا هر جور تغییری. بهتر درس بخونم و...
تغییری خوبه که به دنبالش رشد بیاد. از اونجا که خیلی اوقات نمیدونیم چه تغییری نتیجه خوبی داره (از آینده که خبر نداریم)، انتخاب های مختلفی می‌کنیم. ممکنه آخرش یکی یا چند تاش منجر به رشد بشه، شایدم نشه. درباره اولی، من چند تا کتاب آشپزی میگیرم (دست به انتخاب زدم. میخوام تغییر کنم، بهتر شم و رشد کنم). ممکنه یکی یا بیشتر از اونا کمک کنه، ممکنه هم هیچکدوم به کارم نیاد
بنابراین تغییر هم شدنیه و با رشد فرق داره

[Mr_ES]

مرسی از نظرت
خب ، حالا چرا مقوله تغییر اشتباهه؟

تغییر رو برای کلیات به کار میبرن، انسان تغییر نمیکنه، اگه تغییر کنه باید بتونه حافظه خودشو حذف یا اضافه کنه ،یا بتونه کل گذشتشو از ذهنش حذف کنه،یا تمام افکار قبلیش عوض کنه ولی کلمه رشد خیلی بهتره ،البته این بحث خیلی زیاد پیچیده است که من حوصله ندارم توضیح بدم ،خوابم میاد .

[NimaHdp]

تغییر رو برای کلیات به کار میبرن، انسان تغییر نمیکنه، اگه تغییر کنه باید بتونه حافظه خودشو حذف یا اضافه کنه ،یا بتونه کل گذشتشو از ذهنش حذف کنه،یا تمام افکار قبلیش عوض کنه ولی کلمه رشد خیلی بهتره ،البته این بحث خیلی زیاد پیچیده است که من حوصله ندارم توضیح بدم ،خوابم میاد .

پست قبلی رو ویرایش کردم. بخونید لطفا
ضمنا ما که نمیخوایم انسانو از بیخ و بن تغییر بدیم! هدفمونم این نیست
تغییری که ما میگیم هر تغییری میتونه باشه، از کوچیکش تا بزرگش. برای اینکه اخلاقمون بهتر بشه نیازی نیست حتما شست و شوی مغزی داده بشیم مثلا. گاهی اوقات یه تلنگر کوچیک خیلی موثره

[Mr_ES]

پست قبلی رو ویرایش کردم. بخونید لطفا
ضمنا ما که نمیخوایم انسانو از بیخ و بن تغییر بدیم! هدفمونم این نیست
تغییری که ما میگیم هر تغییری میتونه باشه، از کوچیکش تا بزرگش. برای اینکه اخلاقمون بهتر بشه نیازی نیست حتما شست و شوی مغزی داده بشیم مثلا. گاهی اوقات یه تلنگر کوچیک خیلی موثره

رشد این نیست که توی یه کاری خوب بشی ،رشد یعنی کمال،یعنی افکارت روز به روز بالغ تر بشن ،مغز انسان مثل غذا و کار های روز مره نیست ،مغز انسان مثل یه کامپیوتری میمونه که هیچی حذف نمیکنه درسته یادش میره ولی ضمیر ناخودآگاه رو تحت تاثیر قرار میده، تغییر حتی کوچکترین عقیده به سال ها زمان نیازه، چه برسه به تغییر زندگی،مغز مانند یه دیکتاتور میمونه،چیزی که داره رو سریع از دست نمیده ، تشکیل افکار و عوض کردن سریع هم همون رشده، چون افکارت رشد کرده قدرت انتخابت زیاد شده ،نمیدونی بگی تغییر کرده، چون تغییر کلیه، خودم هزاران بار توی زندگیم خواستم تغییر کنم،ولی همیشه شکست خوردم،چون میخواستم خود واقعی خودمو عوض کنم ولی بعد از مطالعه و شناخت خودم متوجه شدم که باید رشد کنم نه تغییر ،چون تغییر یعنی چیزی رو حذف کردن و این خیلی خیلی سخته.

[NimaHdp]

رشد این نیست که توی یه کاری خوب بشی ،رشد یعنی کمال،یعنی افکارت روز به روز بالغ تر بشن ،مغز انسان مثل غذا و کار های روز مره نیست ،مغز انسان مثل یه کامپیوتری میمونه که هیچی حذف نمیکنه درسته یادش میره ولی ضمیر ناخودآگاه رو تحت تاثیر قرار میده، تغییر حتی کوچکترین عقیده به سال ها زمان نیازه، چه برسه به تغییر زندگی،مغز مانند یه دیکتاتور میمونه،چیزی که داره رو سریع از دست نمیده ، تشکیل افکار و عوض کردن سریع هم همون رشده، چون افکارت رشد کرده قدرت انتخابت زیاد شده ،نمیدونی بگی تغییر کرده، چون تغییر کلیه، خودم هزاران بار توی زندگیم خواستم تغییر کنم،ولی همیشه شکست خوردم،چون میخواستم خود واقعی خودمو عوض کنم ولی بعد از مطالعه و شناخت خودم متوجه شدم که باید رشد کنم نه تغییر ،چون تغییر یعنی چیزی رو حذف کردن و این خیلی خیلی سخته.

رشد یعنی کمال،یعنی افکارت روز به روز بالغ تر بشن و... : اینا یعنی تو یه کاری بهتر شدن و رشد و تغییر. تو تصمیم گیری مثلا
برای تغییر قرار نیست حتما چیزی رو حذف کنید. می‌تونید همونو ارتقا بدین (رشد) یا راه های دیگه ای رو امتحان کنید (تغییر انتخاب) یا اصلا جایگزینش کنید با یه چیز دیگه (حذف و جانشینی) و...
همه اینا تغییره ولی بازم هر تغییری رشد نیست
جوری که شما تغییر رو تفسیر می‌کنید یه دگرگونی عظیم و بنیادی میشه. منم موافقم که اونم یه نوع تغییره ولی تغییر میتونه خیلی کوچیک تر از اون هم باشه. مثلا هر روز از یه مسیر معین برای رسیدن به خونه رد بشید و یه روز تصمیم بگیرید از یه خیابون دیگه برید هم تغییره
به هر حال نظر شما هم محترمه
موفق باشید

[Mahsa0]

عالییییییییییییی مرسیییییییی

[NimaHdp]

مهمان های عزیز که عضو نیستن خوشحال میشم نظر شما رو هم بدونم درباره مطالب تاپیک
می‌تونید عضو شید و انتقاد، پیشنهاد و نظراتتون رو همینجا بگید یا با پیام خصوصی بفرستید برام
اگه بحث یا موضوعی هم هست که دوست داشته باشین دربارش پست بزارم و حرف بزنیم بگید لطفا

[NimaHdp]

درس هشتم - بهبودی

درس امروز درباره بهبودیه. گاهی بخش های مختلف زندگی از هم می‌پاشن و مجبور میشیم تکه های از هم جدا شده رو دوباره کنار هم قرار بدیم. وقتی زندگی آسیب می‌بینه، می‌خوایم به حالت قبل برش گردونیم. تو چنین شرایطی، اغلب به دنبال مداوا هستیم. مداوا یعنی ریشه کن کردن مشکل به طوری که دیگه وجود نداشته باشه. در واقع گاهی اوقات می‌تونیم مشکلاتمون رو به طور قطعی مداوا کنیم و گاهی هم نمی‌تونیم. اگه به طور قطعی نتونیم مشکلاتمون رو مداوا کنیم، شاید بتونیم به بهبودی برسیم. مداوا و بهبودی متفاوتن. بهبودی یا التیام یافتن یه امر کلی هست و اساسا فرایندی روان‌شناختی و معنوی محسوب میشه. بهبودی زمانی رخ میده که واقعیت موجود رو بپذیریم و زندگی رو با تمام ظرفیتش تجربه کنیم. برخی از افراد هستن که با درد و عذاب جسمی زیادی زندگی می‌کنن ولی ادعا می‌کنن از زمانی که یاد گرفتن چطور با سعه صدر و به طور محبت آمیز با خودشون و بقیه رفتار کنن، زندگیشون به طور مثبتی تغییر کرده. اونا با این نگرش جدید، در شخصیت و سبک زندگیشون تغییرات اساسی ایجاد و به سمت یکپارچگی حرکت کردن

بهبودی در چهار قلمرو اتفاق می‌افته. یکی از اونا قلمرو جسمانی هست. ما معمولا به این سطح بیشتر توجه می‌کنیم و در جست و جوی وضعیت مناسب جسمانی، سلامت بدنی و سیکس پک هستیم! سه قلمرو دیگه بهبودی عبارتند از قلمرو هیجانی، قلمرو روانی و قلمرو معنوی

در سطح قلمرو هیجانی، توانایی پذیرش تمامی احساسات بدون قضاوت و پیش‌داوری و بیان و بروز دادن صریح و روشن اونا به دیگران، بهبودیه. بهبودی هیجانی، حبس هیجانات در خود و ایجاد عقده درونی نیست، انفجار احساسات نیست، خودداری از ابراز عطوفت و عشق نیست، بلکه آگاه بودن از اونچه احساس می‌کنی و توانایی تعامل عاطفیه. این بهبودی، فرصت یه زندگی غنی و عمیق رو برای ما فراهم می‌کنه

قلمروی روانیِ بهبودی، به تفکر ما اشاره می‌کنه. بهبودی روانی، اصلاح نگرش ها (طرز تلقی)، باورها و ارزش های ماست. به معنی چشم‌انداز درست و مناسب داشتن در هنگام تجربه زندگیه؛ یعنی درک درست اونچه اتفاق می‌افته و با نگرشی مثبت و واقع‌نگر باهاش روبه‌رو شدن؛ یعنی اجتناب از ابهام و خیال بافی های پیچیده و نگران کننده در خصوص مشکلاتی که ممکنه به وجود بیاد. بهبودی روانی، توجه شما رو بر لحظه کنونی و حال متمرکز می‌کنه و دانش و خرد مورد نیاز زندگی روزمره رو براتون فراهم می‌کنه

بهبودی معنوی درک عمیقی از معنا و هدف رو براتون به ارمغان میاره. بهبودی معنوی احساس پیوند رو با هر آنچه وجود داره فراهم می‌کنه. تو رو به اون چیزی که از تو بزرگتره - به قدرتی برتر - وصل می‌کنه. این بهبودی توانایی اینو بهت میده که به ساده ترین رویداد های زندگی با تعجب و شگفتی نگاه کنی و از زیبایی کوتاه ترین لحظه زندگی قدردانی کنی (پیشنهاد می‌کنم در این زمینه کتاب معجزه شکرگزاری رو مطالعه کنید - نوشته راندا برن). وقتی دیگه احساس انزوا نکنی، با چشم هایی عاشق به دنیا نگاه می‌کنی و از خودت می‌پرسی چه کاری می‌تونم برای دیگران انجام بدم؟

ما نیاز داریم هر روز برای بهبودی کار کنیم
* امروز برای سلامت جسمت چه کاری انجام میدی؟
* هیجانات خودت رو چطور رها و آزادانه بیانشون می‌کنی؟
* امروز ذهنت رو چطور آروم و متمرکز می‌کنی؟
* فعالیت معنوی امروزت چیه؟ چطور زندگیت رو احیا می‌کنی و بهش دوباره جون میدی؟
هر روز یکم به این چهار قلمرو بپرداز، اونوقت به سمت بهبودی خودت قدم برمی‌داری

یادت باشه بعضی چیزا قابل مداوا نیستن
بیکار نشین. بهبودشون بده!

پ.ن: معنی سعه صدر

[Matean]

واقعن عالی بود.همینطور ادامه بده.دمت گرم

[NimaHdp]

سلام
یه گریز بزنم به یه مسئله دیگه

دو تا کتاب بالایی با دو تا کتاب پایینی یکی هستن :/
اگه خواستین کتاب بخرید دقت کنید انتشارات مختلف ممکنه حتی عنوان کتاب رو جور دیگه ای ترجمه کنن. حتما به عنوان انگلیسی، سال و سایر شناسه های کتاب توجه کنید. می‌تونید بخشی از متن کتاب ها رو هم با هم مقایسه کنید تا مطمئن بشید تکراری نیستن

[NimaHdp]

درس نهم - خود اصلاحی

معنای این جمله چیه که میگن بعضی از مشکلات راه حل های ساده ای دارن؟ به این معناست که به احتمال قریب به یقین میدونی که باید چکار کنی یا میتونی به راحتی راه حلشو پیدا کنی؛ یعنی به جواب پیچیده ای نیاز نداری
مثلا راه حل کاهش وزن، سادست. کافیه دو چیز رو بدونی که اغلب مردم هم می‌دونن: کمتر بخور و بیشتر ورزش کن. ساده تر از اینم می‌تونه باشه؟ تا حالا سعی کردی این دو مورد رو انجام بدی؟ سعی کردی از این راه حل ساده برای کاهش وزن استفاده کنی؟ اگه اینطور باشه، احتمالا متوجه شدی که عمل کردن بهش خیلی سخته!

پس مشخصه مونطور که تو درسای قبل گفتم ساده و آسون شبیه هم نیستن. سادگی به آسونی فهمیده میشه اما به آسونی نمیشه انجامش داد. حقیقتا زندگی راه حل های سادۀ بسیاری درون خودش داره. نیاز داری سیگارو ترک کنی؟ سادست. بعدی رو روشن نکن. به ورزش بیشتری نیاز داری، اونم سادست، همیشه از پله ها برو. به آرامش نیاز داری، بشین و نفس عمیق بکش

حل مسائل زندگی این پیام رو داره که تو نیازمند تغییر هستی و مشکل اساسی در تغییر، ندونستن نیست بلکه انجام ندادنه. برای تغییر باید عمل کنی و کار متفاوتی انجام بدی. فهمیدن به تنهایی کافی نیست. بخش سخت کار، عمل کردنه و جایی خودش رو نشون میده که باید رو نظم رفتار کنی. همونطور که تو تبلیغ نایک میگن فقط عمل کن!

به چه چیزی نیاز داری؟ تلاش روزانه هدفمند. یه روز صبح وقتی بیدار شدی، روی هدفت تمرکز کن و برای تغییر قدم اولو بردار. بعد در تمام طول روز انجامش بده؛ هر روز، تا هدف مورد نظرت بدست بیاد. این تلاش باید آگاهانه باشه. به این معنا که باید در طی فرایند خودتو مشاهده کنی و زمانی که از تکلیف دور شدی (اونطور که مد نظرته) تنها کاری که انجام میدی اینه که به عقب برگردی و خودت رو مجددا در فرایند و مسیر تغییر قرار بدی. اگه از هدفت دور بشی ولی برگشت مناسبی داشته باشی آخرش بهش میرسی
این فرایند خیلی شبیه به به هدایت هواپیمای بدون خلبان عمل می‌کنه. هدایتگر خودکار هواپیما به سمت هدفی برنامه ریزی شده. حالا اگه هواپیما در حین پرواز به سمت راست متمایل بشه، هدایتگر خیلی سریع خود اصلاحی انجام میده و به مسیر تعریف شده برمی‌گرده و اگه تا حد زیادی به سمت چپ انحراف پیدا کنه، دوباره خود اصلاحی انجام میده. در طی فرایند پیوستۀ برگشت به سمت هدف، آخرش هواپیما به هدفش میرسه؛ حتی اگه نود درصد از زمان رو خارج از مسیر قرار گرفته باشه. شما هم می‌تونید به هدفتون برسید اگرچه به طور مکرر از مسیر خارج بشید، به این شرط که خودتون رو ارزیابی کنید و خود اصلاحی انجام بدین
حل مسائل زندگی مستلزم تلاش در کنار خود اصلاحیه. توجه داشته باشید که این روند در جهت اصلاح خودتونه، نه خودانتقادنگری یا عیب‌جویی. خود اصلاحی اطلاعات رو در راستای کمک به شما برای تمرکز مجدد و شروع دوباره به کار می‌بره اما خودانتقادنگری اطلاعات رو برای ربودن انرژی شما و توقف فرایند تغییر به کار می‌بره

بنابراین دفعه بعد که از هدفت دور شدی، شیرینی و کیک خوردی یا سیگار روشن کردی، تو دام خودانتقادنگری منفی گرفتار نشو، این کار فقط تو رو آشفته و بی‌رغبت می‌کنه. به جاش دوباره با خیال خیلی راحت، روی هدفت تمرکز کن و دوباره شروع کن. به دفعات کافی شروع کن؛ اونوقت موفق میشی
همیشه زمانی که تو زندگی با مشکلی روبرو میشی، دقت کن که راه حل سادست، میدونی باید چکار کنی. پس فقط عمل کن

تقریبا نصف درسامون تموم شد
درس بعدی تو راهه!

[NimaHdp]

درس دهم - راحتی فلاکت بار

تا حالا راحتی فلاکت بار رو تجربه کردین؟ مثلا مکان زندگیت کوچیک باشه. خب، فضای آپارتمانت تنگه؟ ناراحتی و شکوه می‌کنی و می‌نالی که چقدر شرایطت طاقت فرساست، اما کاری نمی‌کنی. نمیخوای تغییر کنی. احساس می‌کنی گیر افتادی. اگه اینطوره به راحتی فلاکت بار مبتلا شدی
موقعیتی که در اون هستی رو دوست نداری اما بهش عادت کردی. این موقعیت رو میشه به کفش های کهنۀ راحتی که دوستشون داری تشبیه کرد. اونا دیگه قشنگی ندارن و بر حسب عادت به پوشیدنشون ادامه میدی. اگه کفش جدید بری ازش استفاده میکنی ولی با خودت میگی: «اگه پامو درد بیارن چی؟ اگه خوشم نیاد ازشون چی، باید چکار کنم؟بهتر نیست با همین هایی که دارم سر کنم؟» ولی چرا امتحان نمی‌کنی؟

راحتی فلاکت بار زمانیه که خیلی مأیوسی، اما در عین حال به وضعیتت خو گرفتی. محدودیت ها و قید و بند های فلاکتت رو میدونی. میدونی چنین موقعیتی رو تحمل می‌کنی به خاطر اینکه هر روز انجامش میدی. موضوع اینه که تلاش در جهت راحتی فلاکت بار ترسناکه! فکر میکنی...: «میشه تغییری ایجاد کرد اما چه اتفاقی می‌افته؟ اگه بدتر شه میتونی تحمل کنی؟ اگه فلاکت و بدبختیت بیشتر بشه چی؟ اونوقت باید از یه موقعیت بد به یه موقعیت بدتر فرو بری. شاید بهتره همین جا که هستی بمونی و حرکتی نکنی. حداقلش اینه که میدونی میتونی تحملش کنی»

این یه نوع راه حله که از پیشرفت ما جلوگیری و گرفتارمون می‌کنه. تو چنین شرایطی، تو مفلوک و بیچاره ای اما نه اونقدر که برای تغییر کافی باشه. چقدر مفلوک و بیچاره ای؟ میتونی منتظر بمونی تا این حالت تبدیل به بحران بشه و اونوقت مجبور به عمل بشی اما این بهترین راه تغییر نیست. بهتره مسئولیت پذیر باشی و نوع واکنشت رو خودت طراحی کنی. اطرافتو نگاه کن. گزینه های تو کدومن؟ چه کاری میتونی بکنی؟ واقع نگر باش. دربارۀ مشکلاتی که ممکنه پیش بیاد دست به پیش‌بینی بزن و خودت رو آماده کن. قبول کن با دنبال کردن فرایند تغییر، اوایل ممکنه تا حدی مأیوس تر بشی اما خوش بین باش و صبر داشته باش تا وضعیت بهبود پیدا کنه

خب حالا چه چیزی بهتره؟ سریع و فشرده عمل کردن یا آهسته و پیوسته رفتار کردن؟ فرض کن تو یه مسابقۀ دویِ چند صد متری کوهستانی شرکت کردی و به افرادی که مسیر مسابقه رو زیر دو دقیقه طی کنن جایزه میدن. مسیر پر از چاله چوله و فراز و نشیبه. میدونی اگه بخوای تند بری زمین میخوری، ممکنه زخمی بشی و حتی به چُخ بری! ولی باز بلند میشی و ادامه میدی. چرا؟ چون هدفت اینه که مسیر مسابقه رو زیر دو دقیقه بری و اگه بیشتر بشه میبازی. میتونی آهسته و پیوسته حرکت کنی ولی غیرممکنه بتونی جایزه مسابقه رو ببری. شرط برنده شدن اینه شرایط و سختیش رو بپذیری و با تمام وجودت تلاش کنی
راحتی فلاکت بار مثل یه مسابقه زمان دار میمونه. هر چه زمانش بیشتر بشه، بیشتر از برنده شدن (تغییر و بهتر کردن شرایط) دور میشی. واکنش سریع میتونه تو رو از راحتی فلاکت بار نجات بده. شاید واکنش سریع در زمانی که میخوای تغییر کنی ناخوشایند باشه اما زندگی وضعیت بهتری پیدا می‌کنه و طول مدت رنج و گرفتاریت هم کمتر میشه

میتونی درد شدید کوتاه مدت رو غنیمت بشماری و آسیب جزئی رو بپذیری و با عبور از اون، به فرصت تازه و امکان جدید دست پیدا کنی اما دقت کن انتخابت راحتی فلاکت بار نباشه. امتحان کردن رو انتخاب کن. عمل کن و ببین چه اتفاقی می‌افته

خلاصه درس میشه اینکه هر عادتی خوب نیست
گاهی اوقات برای تغییر عادت ها باید ریسک کرد!
مَردِش هستی یا نه؟

[NimaHdp]

واقعن عالی بود.همینطور ادامه بده.دمت گرم

عالییییییییییییی مرسیییییییی

سلام. پیرو صحبت های مفیدتون یاد مطلبی افتادم که به صورت پاورپوینت نوشته شده بود و چندسال پیش خونده بودم. حیفم اومد که با شما و دوستان به اشتراک نذارم. بی ارتباط با موضوعی که زحمتشو کشیدید، نیست. لطفا از لینک زیر فایل پاورپوینت رو دانلود کنید.
http://8beheshtgroup.com/upload/cont...ok12-10-90.pps
برای حفظ حقوق دوستانی که این فایل رو تهیه کردند و همچنین علاقه مندان اینو میگم که این کار اثر گروه هشت بهشت است و این هم سایتشون می باشد:
www.8beheshtgroup.com
امیدوارم خوشتون بیاد.

عرض سلام و خسته نباشید. لطفا ادامه بدید، این بهترین کلاس درس مجازی تو این مدت هست. خدا قوت!

سلام دوست عزیز
خیلی خوبه،ادامه بده خواهشا

سلام و خسته نباشید! هر دو درس 4 و 5 فوق العاده بود، مخصوصا اینکه برای رفع این ناراحتی ها چنین کارهایی انجام بدیم. از زحماتتون به شخصه خیلی ممنونم. لطفا ادامه بدید.

سلام دوستان خواهش میکنم سوالی پیشنهادی انتقادی چیزی دارید پ.خ نیما بفرستید یا توی متن تایپ کنید بفرستید از یه سری دوستان گوله نمک خواهش میکنم سعی کنید حرفی چیزی دارید خصوصی بنده بگید این تاپیک رو بزارید خوب جلو بره من نیما قراره یه سری چیزای جدید اضافه کنیم
و اینکه خیلی از دوستان ک این تاپیک رو مطالعه میکنن قراره مسیر زندگیشون به امید خدا به دست خودشون تغییر پیدا کنه بلکه بتونن توی زندگیشون سربلندبشن به موفقیتای زیادی دست پیدا کنن.
یاعلی

مرسی از نظراتتون

[be_quick]

سلام این چندمین باره هی میام این تایپک و بعدش جلو خودمو میگیرم چون من عاشق اینجور بحث های روانشناسی هستم ممکنه چن ساعت پشت لپ تاپ بشینو بخونمو بخونم و تحلیل کنم... و هی میگفتم نباید از درسم بزنم ولی یکم که توجه کردم من که روزهامو با *صبح جادویی* شروع میکنم و چند دقیقه ای تایم واسه مطالعه کتابی برای رشد فردی هست ( یکی از 6 تا کار تو صبح جادویی)و چه متن و کتابی بهتر از تایپک شما!! هم علاقه دارم و هم خیلی مفید هست و اینجوری تعادل هم میتونم داشته باشم . و من هرصبح چن دقیقه ای به عنوان کاربر مهمان تو تایپک شما صبحمو آغاز میکنم از همین 10 خرداد. خیلی خیلی عاااالیه و اختصاصی ازتون تشکر میکنم