آن روزها دروازه شهادت داشتیم و حالا معبری تنگ ..
برای شهید شدن هنوز هم فرصت هست
دل را باید صاف کرد!
مقام معظم رهبری(مدظله العالی)
آن روزها دروازه شهادت داشتیم و حالا معبری تنگ ..
برای شهید شدن هنوز هم فرصت هست
دل را باید صاف کرد!
مقام معظم رهبری(مدظله العالی)
همه دوست دارند که به بهشت بروند
امــا کسـی دوســـــت نــدارد که بــمیــــــــــــــــرد
بهشت رفتن جرأت مردن می خواهد...
و شهدا چه زیبا تفسیر کردند جرأت را...
مگر شما در آن دور دست ها چه دیدید که هر چه می سوختید
نورتان بیشتر می شد
و من هر چه می سوزم دودم بیشتر !!
عشق یعنی معامله میان عاشق ومعشوق
عشق یعنی جنگ تن به تن بانفس
عشق یعنی وداع شب عملیات،وصیت نامه نوشتن،دنیاراسه طلاقه کردن
عشق یعنی تشنگی به هنگام نبرد
عشق یعنی تشنگی وخستگی بسیجی هادرخیبر
عشق یعنی کانال کمیل
عشق یعنی آرام گرفتن بر روی سیم خاردارها
عشق یعنی بدنهای پاره پاره شهدا
عشق یعنی تکه دستهای لهیده از تن جدا
عشق یعنی ذکرحسین به هنگام جان دادن
عشق یعنی دانسته روی مین رفتن،یعنی سبقت برای شهادت
عشق یعنی پاوه،طلائیه،شلمچه،فکه،مجن ون،اروند،دجله،چزابه و...
عشق یعنی غروب مناطق جنگی
عشق یعنی شهادت.
اللهم ارزقنی شهادت فی سبیلک
چمران جان کجایی؟دیگه کسی نیست جواب این باصواد هارو بده
زيباكلام: اسرائيل را به رسميت ميشناسم
A SONG OF ICE AND FIRE
ویرایش توسط namkarbary : 08 اسفند 1392 در ساعت 14:49
شهید ...
شهید ...
شهید دفاع مقدس. همان شیرمردانی که جان دیگران را بر جان خویش مقدم دانستند و گوش به فرمان علم دار ایران ، دیدار حق را لبیک گفتند.
شهید دفاع مقدس ، همان ها که حالا فقط از آن ها یادی مانده و بس
شهید دفاع مقدس ، آن ها بودند که برای ایرانی خوب جنگیدند اما...
نمیدونم چقدر از بچه های این انجمن داستان و قصه های واقعی جنگ رو شنیدن ، ولی به شما قول میدم اگه قصه جنگ رو میدونستید ، الان وقتی اسم شهید میومد ، همون طور که اسم امام حسین که میاد ، بغض ها جمع میشه ، باید وقتی اسم شهیدان 8 سال دفاع مقدس ایران که میاد ، بعض ها بترکه.
چقدر از جنگ خبر دارید ؟ چقدر بعضی تصاویر و نوشته ها رو که نمیخان کسی ببینه رو دیدید و شنیدین ؟
و من چقدر بی مرامم. چقدر بی مرام.
میدونم چی شده ولی به قول یک شعر قشنگ
روبه روی عکس شهید ، عکس شهیدان
به امید موفقیت...
فَعَلَی اللهِ تَوَکَّلتُ فَاَجمِعُوا اَمرَکُم وَ شُرَکائَکُم ثُمَّ لا یَکُن اَمرُکُم عَلَیکُم عُمَّهً
ايراني يعنــــي اون کسي که شب عمليات از فرط تشنگي تموم بدنش رعشه گرفته بود
ولي تا مطمئن نميشد همه بچه هاي گردانش آب خوردندست به قمقمه ي آبش نميزد.
قمقمه ام هنوز آب داشت؛سر جمع چهار پنج قُلپ. يک زخمي افتاده بود زمين. رفتم تا بهش آب بدم.لب هاش بدجوري قاچ خورده بود. نگاهم کرد. گفت: «من تشنه ام نيست. بده به اون. خيلي تشنه شه.» پا شدم رفتم طرف آن که نشانم داده بود. قمقمه را گذاشتم رو لب هاش. قمقمه خوني شد. با دست بي رمقش دستم را کنار زد. يکي ديگر را نشان داد. رفتم طرف سومي. چند قطره آب ريختم توي دهنش. تمـــــــــــــــــــــــ ـــــــــــــــــــــام کرده بود. آمدم ســــــــراغ دوتاي قبلي.آنها هم رفتـــــــه بودند.
دخترک دو سه باری آمده بود مغازه
ولی محمود حرفش یک کلام بود.
حتی وقتی از پدرِ دختر کتک خورد، باز هم از حرفش کوتاه نیامد:
«ما به شما بی حجاب ها، چیزی نمی فروشیم»
شهید محمود کاوه
در حال حاضر 1 کاربر در حال مشاهده این موضوع است. (0 کاربر و 1 مهمان)