تو این دنیای آشفته

که آدم ها گرفتارن
که مردم واسه فرداشون
همیشه دغدغه دارن
به فکر بچه هایی باش

که پشت بی کسی خوابن
همون گلهایی کوچیکی
که تو پاییز بی تابن
همونایی که رویاشون
گل و نور وعروسک بود
تو قلب بچگی هاشون
فقط غم های کوچک بود
ولی حالا تو دستاشون
پره از گلهای پرپر
نشستن زیر ابر درد
به جای سایه مادر
همیشه شهر واسه اونا
پر از راهای مسدوده
خیال خونه ای خوشبخت
فقط یک خواب خوش بوده

بیا ای مهربون باهم
پناه دستشون باشیم
تو راه زندگی گاهی
با اونها یار و همراشیم
نذاریم برف تنهایی
بشینه روی قلباشون
کمک کن فصل تنهایی
بره از ذهن دنیاشون...