و چقدر دیر میفهمیم که "زندگی" همین روزهاییست که منتظر " گذشتنش "هستیم
در حال حاضر دارم غذا میخورم و حس هضم غذا رو دارم
" God is that infinite All of which man knows himself to be a finite part "
|خداوند ، آن بی نهایتی است که هر انسانی خودش را یک بخش محدود از آن میداند|
حمیدرضا ( نابغه ی شیمی پلیمر ) امروز میگفت :
میدونی فرق منو تو چیه ؟
من : نه
حمیدرضا : تو برای شکست هات هم برنامه ریزی میکنی ولی ما فقط برای موفقیت برنامه ریزی میکنیم
فک کنم همین جمله برای امروزم کافی باشه !
یبارم که شده بیاید رو نزارید شکست سنگین بخورید
برنامه ریزی کنید که چجوری کمتر مغلوب به نظر بیاید
بشینید روی کاغذ بنویسید که من نباید 100 درصد شکست بخورم
90 درصد شکست به همراه 10 درصد موفقیت باز هم موفقیت به حساب میاد وقتی همه بهت میگن نمیتونی
ما کل پروژه رو داریم با 5 درصد شانس جلو میبریم ^_^
خیلییییییی موفق باشید
دوستتون دارم ^_^
پ.ن : فیلم about time رو ببینید ! عالییییییههههههه
پیشنهاد حمیدرضا اس
از دستش ندین
ویرایش توسط heavymakeup : 26 اردیبهشت 1400 در ساعت 16:52
همه میگن تهش که چی؟هممون هرچی باشیم تهش مردنه دیگه میخوای به چی برسی تهش؟من دلم میخواد فقط یه روز اونی باشم که رویاشو داشتم بعد بمیرم یعنی دلم میخواد اون حسرتی که تو دلم هست رو خفه ش کنم.
باران زد ولی کم
آسمان آشفته بود
باد سردی وزید
آسمان لرزید
آفتاب گرمی اش را تقدیم به نیستی کرد
باد سرد شدت گرفت
چشمان پرنده سیاهی رفت
آسمان همچنان می لرزید
باد بیرحم شاخه های تنها را نوازش کرد و شکست
درخت پیر شاخه تنها نداشت
تن بی جان درخت کهن لانه امن پرنده
پرنده در میان فریاد های بی امان باد ویرانگر نشانی از خانه ندید
آسمان به تیرگی فضا افزود
چنگال باد سرد بال پرنده را نشانه رفت
با ندای باد صخره آماده در آغوش گرفتن جان پرنده
پرنده نفس های آخر را کشید
آسمان غرید
باران زد ولی کم
م.آ
لامصب روزنامه هم گرون شده اونم روزنامه چندماه پیش ، دیگه بوی روزنامه هم نمیده
کلا همه چی اصالتش رو از دست داده
#پاک_کردن_شیشه_خونه_با_روزنا مه_کیهان
⬜⬜⬜⬜⬜⬜⬜
⬜⬛⬛⬛⬜⬛⬜
⬜⬜⬜⬛⬜⬛⬜
⬜⬛⬛⬛⬛⬛⬜
⬜⬛⬜⬛⬜⬜⬜
⬜⬛⬜⬛⬛⬛⬜
⬜⬜⬜⬜⬜⬜⬜
از فردا میرم پانسیون :/
این مدت تو خونه که بودم افتضاح خوندم. افتضاح به معنای واقعی خیلی روزا زیر 4 ساعت :/
همون روزی که گفتم تصمیم دارم نرم پانسیون بهم گفتی اشتباه میکنی و تا کرونات خوب شد برو .. @Sinus@
چقد بم گفتی برو پانسیون @Zero_Horizon@
ناراحتم که از هیچکس حرف شنوی ندارم و خیلی وقتا ضرر کردم ...زنگ زدم به فاطمه مسئول کمپ .. باهم حرف زدیم گفت اتفاقا کمپ ظرفیت داره و از فردا میتونی بیای، بش گفتم تو کدوم اتاق میخوای منو بذاری؟ گفت اتاق شیدا اینا که پره، گفتم من خودمم نمیخواستم برم اونجا دیگه.
بعد گفت فلان اتاق(یه اتاق دیگس که بچه هاشون بچه های مدرسه خودمون بودن و یکیشم باش چن بار رفتم سوپرمارکتی باهم دوستیم با یکی دیگشم یه بار دعوا کردم ازم خوشش نمیاد ولی اوکیش میکنم )خوبه؟ گفتم اتفاقا خودمم میخواستم بگم منو بذار همین خوشحالم که جام جور شده .. خیلی بچه های ارومی داره و سرشون به کار خودشونه ...
نه مرا حسرت به رگ ها می دوانید آرزویی خوش/نه خیال رفته ها میداد آزارم ...
خدایا فقط ازت یه ماه بیشتر میخوام چی میشد کنکور به جای 45 روز دیگه 80 روز دیگه بود
تا من عین ادم جمع بندی میکردم
نه مرا حسرت به رگ ها می دوانید آرزویی خوش/نه خیال رفته ها میداد آزارم ...
سکوت عمیق و نگاهی خیره.
درمانده و حیران میان امکان های بعید.
گذشته مزخرف. حال مزخرف. آینده مزخرف.
حرف ها مزخرف. عمل ها مزخرف.
انسان مزخرف. غیر انسان مزخرف.
همه چیز رنگ باخته.
به رنگ نیاز است. به عینکی رنگی. به یک نقاش.
به سختی نوشتم، دیگر نمیتوانم...
اول سلام ^_^
مدتها بود که نیومده بودم فروم و امروز یادم افتاد چقد درگیر زندگی و درس و خودم بودم : (
ااین روزا روزای اخر کنکوریای عزیز اینجاست و همش به یادیه چیزایی میوفتم که چقددد بچه ها تو تب و تاب تعویق بودن و اما من چون فقط س ماه بود ک شروع کرده بود ب درست حسابی خوندن اعتنا نمیکردم و فقط و فقط درس میخوندم ^_^
میخام بگم به هیچی توجه نکنین
فقط درس بخونین ^_^ ادامه بدین برای یک ماه و نیم با همه ادما غریبه بشین و گمنام ادم
^_^
اگر کسی مسیر زندگیشو رو درس قرار داده
باید بدونه این مسیر و این یک وماه نیم براش حکم اسایش و راحتی چندین ساله داره ^_^
برای همتون ارزوی موفقیت میکنم : )
+
استرس بیمارستان رو دارم ^_^
کاش بهترین نمره رو بگیرم ^_^ استاد خیلی سخت گیر و ضایع کنیه اما میشه مقابلش براومد ^_^ هوففف چقد درسای این ترم ی جورین ^_^ همش علوم پایه و دو سه تا اختصاصی ^_^
+
این روزا کارم شده پیاده روی و وزن کم کردن و با دوستا بیرون رفتن ، یکی از پر استرس ترین شب هام بازی دربی بود که تا ساعت ۱۱ تو خیابون گیر افتادم با دوستم و اصن نمیشد حرکت کرد
ولی این روزا رو دوس دارم دارم به ایده الم نزدیک میشم خدارو شکر ۱۲ کیلو کم کردم
و فقط ۱۰ کیلو دیگ تا ایده الم مونده ^_^
به تلاشم ادامه میدم *_* میدونم که همه چی به مرور زمان ینی چیزایی کع من میخام به مرور زمان اوکی میشه ^_^
گاهی خسته میشم ااما ادامه میدم واقعا استادامون سخت گیرن ^_^ ولی خب تهش نتیجه رو میبینیم ^_^
حال این روزاتون به دور از استرس!*_*
25 : 32 : 13 : 00
هروقت شروع میکنم درس خوندن و لپ تاپو باز میکنم بعد از لود کردن سایت نوید اینجارم لود میکنم، نمیدونم چرا و چیکار دارم. ولی انگار فروم اومدن موقع درس خوندن از عادات قدیمی ایه ک روم میمونه یه حس فرار از درس خاصی داره
یه لحظه یاد دو سال پیش افتادم
اواخر اردیبهشت خیلی وضعیتم داغون شده بود. از تراز 7200 بهو سقوط کردم رو 6200 و اطرافیان همگی ناامید بودن
حالا مهمم نیست دیگه خیلی اون روزا گذشت
بعد خوندن گیاهان دارویی تصمیم گرفتم وارد دنیای گیاهانم بشم . کلا همیشه از گیاه و ... بدم میومده ولی جدیدا خیلی علاقمند شدم. به این باور رسیدم که Knowledge = Power حالا درمورد هرچیم که میخواد باشه.
واسه اینکه از این شاخه به اون شاخه نپرم هم تا وقتی یه مسئله رو تموم نکردم دنبال بعدی نمیرم. اگه شروع کردی اطلاعات جمع کنی راجب گیاهان، دیگه نرو سمت یه علم دیگه
میدونم مشکل خیلیاست و باید بهش غلبه کنین. سطحی یاد گرفتن مسائل مختلف میتونه باعث اعتماد به نفس کاذب بشه و این اصلا خوب نیست.
نمیدونم سری بعد که میام اینجا مینویسم کی ئه ولی
امیدوارم هرسری همینقد شاد باشم و تو زندگیم آرامش داشته باشم، Amen.
00.2.27
ویرایش توسط Ellie.79 : 27 اردیبهشت 1400 در ساعت 22:07 دلیل: چرا نوشتم 99 ؟ :|
مامانم دو تا پیام فرستاده و دو تا سوال پرسیده
نمیدونم در پاسخ باید چی بگم !
هیچ ایدهای ندارم.
stars can't shine without darkness
در حال حاضر 10 کاربر در حال مشاهده این موضوع است. (0 کاربر و 10 مهمان)