همیشه به بهترینها فکر میکردم
دوره تمام شده بود.حالا ما باید مهارتمان در نجات انسانها را به رخ هم میکشیدیم.به زعم خودمان این قدر کاربلد و حرفه ای شده بودیم و این قدر مانورهای مختلف را با موفقیت گذرانده بودیم که بتوانیم از اولین صحنه رویاروییمان با مصدومان واقعی سربلند بیرون بیائیم. اما همه ما در مواجهه با اولین مصدوم مثل یک مجسمه خشکمان زد و کلا دست و پایمان را گم کردیم.انگار نه انگار که دوره دیده ایم! دلیلش هم بیتوجهی همهمان به عبارت کوتاهی بود که مربی آن را به عنوان یکی از وظایف امدادگر در مواجهه با هر نوع مصدومیتی در همه کلاسهای کمکهای اولیه تکرار میکرد و آن عبارت کلیشهای چیزی نبود جز ((حفظ خونسردی)). از اینجا میشد به اهمیت آرامش پی برد و فهمید وقتی آرامش میتواند به انسانی دیگر عمری دوباره ببخشد پس هر لحظه حضورش در وجود خودمان چقدر میتواند معجزه گر باشد. مهسان این اعجاز را در سایه ارتباط با خدا و مطالعه اشعار عرفانی در سال کنکور تجربه کرده بود، وقتی که گفت: تا یک هفته قبل از کنکور باورم نمیشد که کنکوری هستم از بس که خیالم راحت بود.
گفتوگوی اختصاصی با مهسان صمدی، رتبه ۵ کنکور تجربی ۹۳ مهسان خانم !در سالهای پایه دبیرستان چه موضوعی بیشتر برایت اولویت داشت؟
با اینکه بعضی از دوستانم در همان سالها خیلی به دنبال جمع آوری نکات کنکوری بودند، اولویت من این بود که مطالب را به طور کامل متوجه شوم. واقعا این موضوع که هنوز خود مطلب را متوجه نشده، بخواهم همه فکر و ذهنم را متمرکز کنم و به یک سری نکات حاشیه ای بپردازم، اذیتم میکرد. برای همین دوست داشتم خود مطلب را خیلی خوب بفهمم و اگر بخشی از کتاب را متوجه نشدم، با کمک کتابهای دیگر یا پرسیدن سوال از معلم و دوستانم آن را بفهمم. در واقع ذهنم خیلی جهتگیری کنکوری نداشت و بیشتر سعی میکردم درسهایم را خیلی خوب بخوانم حتی هدفم از شرکت در المپیاد زیست با اینکه باعث شده بود فقط بتوانم در کلاسهای دروس اختصاصی شرکت کنم، بیشتر یادگیری و لذت بردن از دانستن مطالب تازه بود نه کسب مدال. واقعا دلت نمیخواست مدال بگیری؟
میدانستم درس خواندن برای المپیاد خیلی دشوار است و معمولا کسانی مدال میآورند که چند سال تلاش کرده باشند بنابراین انتظار نداشتم با یک سال درس خواندن، آن هم خیلی دست و پا شکسته نتیجه خوبی بگیرم. همیشه سعی میکنم به بهترین چیزهایی که آدم میتواند به آنها برسد، فکر کنم. برای همین به جای فکر کردن به رشته پزشکی دانشگاه تهران به رتبه یک کنکور فکر میکردم حتی با اینکه گاهی احتمال تکرقمیشدن را هم نمیدادم اما سعی میکردم همیشه بهترین تلاشی که میشود انجام داد را انجام دهم و این انگیزه خیلی محکمی بود. |
چه سالی در المپیاد زیست شرکت کردی؟
سال سوم دبیرستان. تا چه مرحلهای پیش رفتی؟
مرحله اول را قبول شدم ولی مرحله دوم را نه. معدل نهایی سال سومت چند شد؟
۱۹/۹۳. در سالهای دوم و سوم تستزنی هم داشتی؟
یادم میآید گاهیاوقات برای حل تمرین در درسهایی مثل ریاضی و فیزیک سراغ کتابهای تست آنها میرفتم چون فرق زیادی نداشت و باید آن تست را هم به صورت تشریحی حل میکردم و به جواب میرسیدم. از چه زمانی به طور جدی مطالعه برای کنکور را شروع کردی؟
امتحاناتم که تمام شد یک هفته به طور کامل استراحت کردم و از اول تیر ماه تمرکزم را روی درسهای سال دوم و سوم گذاشتم و فقط همان ها را خواندم در حالی که بعضی از دوستانم در کلاسهای گروه پیشدانشگاهی شرکت میکردند و دروس سال بعد را میخواندند. پس شما در تابستان مدرسه نمیرفتی؟
نه. از اول مهر سر کلاس رفتم. توانستی همه دروس پایه را در تابستان مرور کنی؟
یک دور همه کتابهای سال دوم و سوم به جز کتاب ادبیات فارسی ۲ و نیمیاز کتاب دینی ۲ را خواندم البته نتوانستم همه تستهای دروسی که خواندم را بزنم و بیشتر میخواستم همه تستهای دروسی که خواندم را بزنم و بیشتر میخواستم کلیت مطالب یادم بیاید. آن موقع ساعت مطالعه روزانهات چقدر بود؟
متغیر بود و حداکثر به ۵ ساعت در روز میرسید. چون خیلی به درس خواندن در تابستان عادت نداشتم ساعت مطالعهام کم بود به طوری که فقط میرسیدم مروری کلی از سرفصلهای آزمون داشته باشم و از هر مبحث تعداد محدودی تست بزنم. بقیه ساعات روز را صرف چه اموری میکردی؟
به همان زندگی عادیام ادامه میدادم، تلویزیون میدیدم، پارک و مهمانی میرفتم حتی در سال کنکور هم سعی میکردم ساعت مطالعهام را بالا ببرم اما این تفریحات را هم در برنامهام داشته باشم که نقش برنامهریزی در این زمینه خیلی پر رنگ بود. برنامه ریزی توسط خودت انجام میشد؟
الگوی من همیشه خواهرم بود که ۳ سال از من بزرگتر است. او رتبه ۱۷ کشور در کنکور سراسری شده و حالا در رشته پزشکی دانشگاه علوم پزشکی اصفهان تحصیل میکند. خواهرم برایم برنامه مینوشت اما نظر نهایی با خودم بود و بعضی وقتها خودم برنامه بعضی از درسها را با هم جابه جا میکردم. با شروع سال تحصیلی ساعت مطالعهات افزایش یافت؟
در ۴ روزی که به مدرسه میرفتم، ۴ تا ۵ ساعت و در روزهایی که به مدرسه نمیرفتم ۷ تا ۸ ساعت مطالعه داشتم، البته ساعاتی که میگویم واقعا خالص شده است چون عادت داشتم فرضا اگر ۲ ساعت درسی را خواندم، میزان مطالعهاش را در دفتر برنامهریزیام یک ساعت و نیم وارد کنم تا مطمئن باشم حداقل آن را خوانده ام. کلا ساعت مطالعهام خیلی زیاد نبود و بیشتر سعی میکردم کیفیت مطالعهام را بالا ببرم، مثلا وقتی حوصله درسخواندن نداشتم و میدیدم کیفیت مطالعهام پائین آمده مطالعه آن درس را رها میکردم. نیمسال اول چه درسهایی را خواندی؟
من مطابق با برنامه آزمونها پیش میرفتم و درسهای نیم سال اول پیشدانشگاهی را همراه یک سری درسهای سال دوم و سوم میخواندم، البته عموما بین زوج کتابها دروس سال دوم را انتخاب کرده و از کتابهای سال سوم فقط زیست را مرور میکردم. در بازه زمانی امتحانات نیمسال اول بیشتر وقتت را به مطالعه چه دروسی اختصاص دادی؟
قبل از شروع امتحانات نیمسال اول تصمیم داشتم لا به لای مطالعه دروس امتحانی پیش (۱) درسهای پایه را هم بخوانم ولی وقتی وارد امتحانات شدم دیدم واقعا نمیشود و اگر بخواهم درسهای پایه را هم بخوانم، کیفیت مطالعهام در دروس پیشدانشگاهی پائین میآید بنابراین از خواندن دروس پایه در زمان امتحانات صرف نظر کردم و به همین دلیل تراز و رتبهام در آزمون دروس پایه خیلی خوب نشد. در بازه زمانی امتحانات بیشتر تاکیدم روی امتحانات مدرسه بود و میخواستم دروس نیمسال اول پیشدانشگاهی را خیلی خوب دوره و جمعبندی کنم و بتوانم تستهایی که در نیمسال اول موفق به زدنشان نشده بودم را بزنم. آیا به تحلیل آزمونها هم میپرداختی؟
بله. خیلی تاکید داشتم که عصر روز آزمون به تحلیل آن بپردازم ولی گاهی اوقات که نمیشد سعی میکردم حداقل در طول هفته بعد از آزمون این کار را انجام دهم. همه سوالات آزمون را تحلیل میکردی یا فقط سراغ سوالاتی میرفتی که غلط زده یا به آنها پاسخ نداده بودی؟
میدانستم یک سری از سوالات آزمون قویتر است و بعضی از درسها مثل زیست و شیمی اهمیت بیشتری دارند بنابراین تک تک سوالات این دروس که نکات خیلی خوبی هم داشت را همراه پاسخ تشریحیشان میخواندم و اگر نکتهای بود که بلد نبودم، حتما آن را کنار کتابم یادداشت کرده یا کلمات کلیدی را در متن کتاب هایلایت میکردم اما در بقیه دروس فقط سوالهایی که غلط داشتم، نزده بودم یا با شک و تردید به آنها پاسخ داده بودم را بررسی میکردم و دیگر بقیه سوالها را نگاه نمیکردم. این کار چقدر در بهبود وضعیتت در دروس مختلف موثر بود؟
خیلی. اما شاید تاثیرش آن طور که باید و شاید به چشم نیاید، یعنی فرد گاهی متوجه تغییراتی که بر اثر تحلیل آزمون به وجود آمده، نشود، مثلا من بعد از هر بار تحلیل سوالات زیست و نوشتن نکات آن در حاشیه کتاب به صورت ناخودآگاه روش خواندن زیستم متفاوت میشد و هر بار با یک دید متفاوت به کتاب توجه میکردم، یک بار با تاکید بر قیدها، یک بار با تاکید بر شکلها و ... که این تفاوت را بیشتر آخر سال فهمیدم چون کاملا متوجه شده بودم چطور درس بخوانم. وقتی سوالی را نمیزدم دلیلش را از خودم میپرسیدم که آیا مطلب را خواندهام اما هنوز روی آن تسلط پیدا نکردهام یا به دلیل بی دقتی نتوانستهام به آن درست جواب دهم یا اصلا آن را درست و حسابی نخوانده ام؟ همچنین غلط زدن چند باره تستهای یک مبحث در آزمونها یک هشدار بود برای اینکه هنوز آن مبحث را خوب یاد نگرفتهام پس میرفتم و تستهای بیشتری از آن مبحث میزدم. تحلیل آزمون از این نظرها خیلی خوب بود، فایدههای زیادی داشت و خیلی کمکم کرد. اگر نتیجه آزمون چیزی نبود که میخواستی نا امید میشدی؟
بله، به ویژه وقتی میدیدم مطالبی که خواندهام را فراموش کردهام. برخورد خانواده در این مواقع با شما چگونه بود؟
خانوادهام در این مواقع خیلی عادی با من رفتار میکردند و میگفتند: ((این مسائل طبیعی است. اگر این شکستها وجود نداشته باشد بعدا نمیتوانی موفقیت و پیروزی بزرگی به دست بیاوری. اگر همیشه ترازت بالا باشد ممکن است انگیزهات را از دست بدهی.)) و اصلا از من انتظارات بالایی نداشتند به همین دلیل هیچوقت از سوی خانواده تحت فشار نبودم و آنها همیشه به من آرامش و دلگرمی میدادند. در نیمسال دوم چه دروسی را خواندی؟
دروس پیش (۲) همراه دروس پایهای که در نیمسال اول نخوانده بودم مانند فیزیک ۳، شیمی۳، زیست ۱ و .... را در این نیمسال خواندم. کتاب یا کتابهایی بود که مطالعهشان تا قبل از عید به اتمام برسد؟
نه. متاسفانه در اسفند ماه سرعت تدریس دروس در مدرسه خیلی زیاد شده بود بنابراین همان اواخر اردیبهشت ماه و با اتمام امتحانات نیمسال دوم مطالعه کتابها تمام شد.
برنامه مطالعاتیات در تعطیلات عید به چه صورت بود؟
فقط روز اول فروردین ماه را به طور کامل استراحت کردم اما در روزهای بقیه عید درس خواندم، البته لابه لای برنامههایم استراحت هم داشتم و بعضی وقتها در مهمانیها شرکت میکردم. ساعت مطالعهام در ایام عید بین ۷ تا ۹ ساعت در روز بود و با برنامه آزمونها پیش میرفتم. بخشی از زمانم را به مرور دروس پایه و بخشی را به مرور مباحث پیشدانشگاهی که در نیمسال اول خوانده بودم اختصاص دادم. به علاوه در این مدت تا حدی دروس نیمسال دوم پیشدانشگاهی که در طول سال فرصت نشده بود آنها را خیلی خوب مطالعه کنم را خواندم و تست زدم. محیط خانه در ایام عید آرامش لازم برای مطالعه را داشت؟
بله.خانهمان خیلی آرام بود و رفتوآمدها نسبت به سالهای گذشته خیلی کمتر شده بود. مواقعی بود که خستگی بر تو غالب شود؟
بعد از امتحانات نیمسال اول خیلی خسته بودم، البته این موضوع طبیعی بود زیرا خیلی از رتبههای برتر سالهای قبل هم در مصاحبههایشان به این نکته اشاره کرده بودند که بیشترین خستگی شان مربوط به فصل زمستان مخصوصا بعد از امتحانات نیمسال اول بوده است اما سعی کردم که آن را خیلی سریع خاتمه دهم تا لطمه ای به کارم وارد نشود. چطوری؟
ابتدا چند روز خیلی کم درس خواندم و سعی کردم با بیرون رفتن خستگیام را برطرف کنم اما دیدم هر قدر هم بیرون بروم سیر نمیشوم و خیلی از درسخواندن فاصله میگیرم برای همین تصمیم گرفتم واقعا به این کار خاتمه داده و درس خواندنم را ادامه دهم. خانواده خیلی به من کمک میکردند به ویژه خواهرم خیلی به من امیدواری میداد. او وقتی میدید خسته هستم میگفت من هم همین طور بودم، باید این خستگی را تمام کنی و دیگر به آن فکر نکنی. در کل برای حفظ روحیه ات چه اقداماتی انجام میدادی؟
اصل ارتباط با خدا همیشگی است اما طبیعتا آدم در سختیها ارتباطش با خدا بیشتر میشود. من هم در سال کنکور نسبت به قبل ارتباط پررنگ تری با خدا داشتم و همین موضوع عامل آرامشم بود و خیلی کمکم کرد. همچنین مطالعات جانبیام را هم کنار نگذاشته بودم و همچنان به مطالعه شعرهای عرفانی و متون ادبی میپرداختم. این شعرها در مواقع خستگی خیلی به من انرژی میداد. دوران جمعبندیات را چطور پشت سر گذاشتی؟
امتحانات پیشدانشگاهی چهارم خرداد ماه تمام شد. بعد از آن ظرف مدت ۲،۳ روز آنچه از پایه نخوانده بودم را جمعبندی کرده و سپس شروع به شبیهسازی کنکورهای سالهای قبل کردم. سعی کردم هم فضای اطرافم مانند جلسه کنکورم باشد و هم با وارد کردن پاسخها در پاسخبرگ دقیقا شرایط کنکور را شبیهسازی کنم. با توجه به میزان سختی و آسانی کنکورها هر ۲ یا ۳ روز یکبار یکی از کنکورهای داخل و خارج از کشور ۸۶ به بعد را میزدم و بعد به تحلیل آن میپرداختم تا ببینم کدام مباحث را مشکل دارم و آنچه یادم رفته است را از روی کتابها بخوانم، البته هر شب یکی از دفترچههای عمومیرشتههای ریاضی، انسانی، هنر یا زبان سالهای قبل را میزدم. کلا چند کنکور در این دوران زدی؟
تا حدودا یک هفته مانده به کنکور به شبیه سازیها ادامه دادم و در کل ۱۵ کنکور از سالهای قبل زدم. درصدهایت در این کنکور تا چه حد به درصدهای کنکورت شباهت داشت؟
زدن کنکورهای سالهای قبل باعث شده بود اعتماد به نفسم بالا برود و روحیهام خیلی بهتر شود اما درصدهایی که در این آزمونها به دست میآوردم خیلی بالاتر از درصدهایم در کنکور بود. به نظرت دلیل این تفاوت چیست؟
به هر حال هر قدر هم که بخواهی کنکور را شبیه سازی کنی، باز استرس خود کنکور خیلی بیشتر است به همین خاطر اصلا انتظار نداشتم که درصدهایم در دوران جمعبندی دقیقا در کنکور تکرار شود. درصدهای خوبی که در دوران جمع بندی به دست آورده بودی، نوید بخش کسب رتبه تک رقمیدر کنکور بود؟
بله. تا قبل از دوران جمعبندی با اینکه میدانستم میتوانم رتبه لازم برای قبولی در رشته دلخواهم را بیاورم، خیلی به تکرقمیشدن فکر نمیکردم اما از خرداد ماه که کنکورهای سالهای قبل را زدم امیدوارتر شدم و توانستم روی تکرقمیشدنم حساب باز کنم. کلا بر خلاف دوستانم که خیلی استرس داشتند من طی سال کنکور هم هیچ استرسی نداشتم حتی تا یک هفته قبل از کنکور باورم نمیشد که کنکوری هستم از بس که خیالم راحت بود. |
برنامهات برای هفته آخر چه بود؟
در آن هفته فقط کتابها را ورق زدم و نکاتی که یادداشت کرده بودم را خواندم، بخشهایی از هر درس که ممکن بود یادم رفته باشد را مرور کردم ، نگاهی به مطالب حفظی مانند تاریخ ادبیاتها انداختم و به تستزنی مباحثی که فکر میکردم هنوز نیاز به تست زنی دارد، پرداختم. این مطالعات دقیقا تا چه زمانی ادامه داشت؟
تا ظهر روز قبل از کنکور مطالبی که مانده بود را خواندم و با اینکه هنوز مباحثی باقی مانده بود، از خواندن دست کشیدم و با پدر، مادر و خواهرم ابتدا سری به حوزه کنکور زدیم تا بهترین مسیر برای رسیدن به آنجا را پیدا کنیم و بعد به پارک رفتیم. بعد از بازگشت به منزل هم مثل بقیه شبهایی که آزمون داشتم، ساعت ۱۱ شب خوابیدم. استرس کنکور اختلالی در خوابت ایجاد نکرد؟
نه. خدا را شکر به دلیل آنکه بعد ازظهر نخوابیده بودم، شب کنکور زودتر خوابیدم و خواب خیلی خوبی داشتم. یعنی عادت به خواب نیمروزی داشتی؟
بله. اصولا عادت داشتم بعد ازظهرها حدود یکی دو ساعت بخوابم چون در غیر این صورت راندمان مطالعات عصرم خیلی پائین میآمد. روز کنکور استرس نداشتی؟
کلا بر خلاف دوستانم که خیلی استرس داشتند من طی سال کنکور هم هیچ استرسی نداشتم حتی تا یک هفته قبل از کنکور باورم نمیشد که کنکوری هستم از بس که خیالم راحت بود. روز کنکور هم بعد از خوردن صبحانه ، با خانوادهام سر حوزه رفتیم و چون آدرس را از قبل میدانستیم به موقع رسیدیم. تا قبل از توزیع دفترچههای اختصاصی همه چیز خیلی خوب بود و من آرامش عجیبی داشتم. از قرار معلوم، بعد از توزیع دفترچههای اختصاصی این آرامش دستخوش تغییراتی شده است.
سر آزمون مشکل بزرگی برایم به وجود آمد.من کنار داوطلبان اقلیتهای مذهبی نشسته بودم که دفترچه اقلیتهای مذهبی بین آنها توزیع نشده بود و آنها بعد از اینکه به همه سوالات دفترچههای عمومیشان به جز درس دینوزندگی جواب دادند شروع به اعتراض به دلیل نبود دفترچه اقلیت کردند که این کار سر و صدای زیادی در حوزه به وجود آورد. در آن موقع شما به همه سوالات دفترچه عمومیجواب داده بودی؟
بله. با اینکه همیشه با دفترچههای عمومیآزمونها مشکل داشتم اما سر کنکور از پاسخگوئیام به سوالات عمومیخیلی راضی بودم. ماجرای سر و صدا به کجا رسید؟
زمانی که شروع به زدن سوالات دفترچه اختصاصی کردم مراقبها در حال آمد و رفت و توزیع دفترچههای اقلیتها بودند و اصلا توجهی به رعایت آرامش حوزه نداشتند. خب در آزمونهایی که میدادم همیشه این طور بود که یک ربع از زمانم را صرف پاسخگوئی به سوالات درس زمینشناسی کرده و ۵ دقیقه از وقت تعیینشده برای این درس را ذخیره میکردم اما موضوعات پیش آمده باعث شد یک ربع از زمان دفترچه اختصاصی یعنی درست همان زمانی که اختصاص به زمین داشت، بگذرد و من حتی نتوانم به سوالات زمین پاسخ دهم، البته ناگفته نماند مسئولان حوزه به داوطلبان اقلیت یک ربع وقت اضافه دادند اما به ما نه. از قبل روی درصد زمینشناسی حساب کرده بودی؟
بله. با اینکه این درس را خیلی کمتر از بقیه دروس خوانده بودم اما تصمیم داشتم حتما به سوالات آن جواب بدهم چون در آزمونهای آزمایشی حتی با زدن تستهای زمینشناسی در وقت خودش، برای بقیه درسها وقت کم نمیآوردم. لطفا کمیبیشتر درباره نحوه مطالعه این درس توضیح بده.
طی سال سعی میکردم حداقل روخوانیای از سرفصلهای زمینشناسی هر آزمون داشته باشم یا برای امتحانات زمینشناسی مدرسه آماده باشم اما هیچوقت برایش تست نزدم. خب به دردسرهای سر جلسه کنکور بازگردیم. چطور توانستی در آن شرایط خودت را پیدا کرده و از این بحران به سلامت عبور کنی؟
حدودا ۱۵ دقیقه از توزیع دفترچههای اختصاصی گذشته بود و من نتوانسته بودم نصف سوالات زمینشناسی را جواب دهم حتی نرسیده بودم یک سری از سوالات را بخوانم. با این حال این درس را رها کردم و با اینکه سر و صدا همچنان ادامه داشت سراغ درس ریاضی رفتم. این قدر اعصابم خرد بود که نمیتوانستم روی سوالات ریاضی تمرکز کنم مثلا به دلیل بیدقتی و حواسپرتی جواب نهایی که در خیلی از سوالات به دست میآوردم اصلا در گزینهها نبود. همه این موارد باعث شد زمان زیادی را از دست بدهم و مجبور شوم این درس را هم با کلی سوال نزده رها کنم و سراغ درس بعدی بروم. معمولا موفق میشدم تا ساعت ۱۰ صبح به همه سوالات ریاضی آزمونهای شبیهسازی شده جواب دهم اما در روز کنکور ساعت ۱۰ و ۱۵ دقیقه شده بود و من هنوز نتوانسته بودم به نیمیاز سوالات زمین شناسی و حدودا ۱۰ تا از سوالات ریاضی پاسخ دهم و از این نظر استرس زیادی متحمل شدم. ترس از کم آوردن وقت باعث شد خیلی سریع و عجلهای به سوالات جواب دهم که این هم به نفعم بود و هم به ضررم. نفع و ضررش چه بود؟
به نفعم بود چون آخر کار وقت کم نیاوردم و به ضررم بود چون در خیلی از سوالها بی دقتی کردم و نتوانستم به بعضی از سوالاتی که مطمئن بودم میتوانم جواب دهم، آنطور که میخواهم پاسخ دهم، مثلا به تستهای زیست که همیشه آنها را در مدت ۳۵ دقیقه میزدم، خیلی سریع جواب دادم تا بتوانم به درس ریاضی که همیشه نتیجه خوبی از آن میگرفتم، باز گردم چون حیفم میآمد که درصد پائینی در این درس بگیرم و خدا را شکر به جز ۲ سوال، توانستم همه تستهای ریاضی را بزنم. اصرار داشتی حتما به همه سوالات پاسخ بدهی؟
اوایل روی بعضی از سوالات آزمون خیلیوقت میگذاشتم و آخرش هم نمیتوانستم به آنها جواب دهم ولی کم کم با بالا رفتن تعداد آزمونها این تجربه را به دست آوردم که اگر گاهی نتوانستم با صرف زمانی معقول برای یک سوال به جواب آن برسم، از خیر پاسخگوئی به آن سوال در دور اول بگذرم. گفتم این کار را برای درس ریاضی کنکور انجام دادم چون به این تجربه رسیده بودم که این طور سوالات را میتوانم در دور دوم خیلی سریعتر و بهتر جواب دهم. همیشه طبق ترتیب دفترچههای کنکور به سوالات دروس مختلف پاسخ میدادی؟
بله. از همان اول در آزمونهای آزمایشی هم ترتیب دفترچه را رعایت میکردم. خب، اگر اجازه بدهی کمیراجع به نحوه مطالعه، میزان تست زنی و منابع مطالعاتی ات در دروس مختلف صحبت کنیم و ابتدا سراغ درس شیرین ادبیات فارسی برویم.
تابستان ۹۲ تنها توانستم کتاب ادبیات سال سوم را بخوانم. از اول مهر ماه تا آخر سال هم به پیشنهاد معلم ان هر شب برای هر یک از موضوعات قرابت معنایی، آرایه ادبی و زبان فارسی، ۱۰ تست میزدم و لغات و املای کلمات را در وقتهایی که برنامه خاصی نداشتم، میخواندم. این کار باعث شده بود تسلط خوبی بر ادبیات داشته باشم. در سال پیشدانشگاهی زمانی را به مطالعه درس عربی اختصاص میدادی؟
در سالهای دوم و سوم همه تمرینهای کتاب را حل کرده و تک تک جملهها را تجزیه و ترکیب میکردم بنابراین مشکلی در فهم قواعد و مفاهیم عربی نداشتم و برای کنکور دیگر سراغ خواندن جزوههایم نرفتم و فقط طبق سر فصلهای آزمون به تستزنی مباحث پرداختم. ابتدا تستهای قواعد و بعد تستهای ترجمه کتاب گاج نقره ای را میزدم و بعد سراغ سوالات کنکورهای سالهای قبل میرفتم. توصیه ای برای مطالعه این درس نداری؟
برای کنکوریها نه اما به دانشآموزان سالهای دوم و سوم توصیه میکنم تک تک جملههای کتاب را تجزیه و ترکیب کنند. در درس دین و زندگی بیشتر روی چه چیزی تاکید داشتی؟
تا قبل از عید فقط کتابهای درسی دین و زندگی را میخواندم. این قدر آنها را خوانده بودم که متن کتاب و آیهها را به طور کامل حفظ شده بودم و برای این درس خیلی تست نمیزدم. زبان انگلیسیات خوب بود؟
بله. چون از قبل کلاس زبان میرفتم خیلی مشکلی با این درس نداشتمو فقط سوالات کنکورهای سالهای قبل را میزدم، مثلا هر هفته یک ربع زمان میگذاشتم و ۲۰ تا از این سوالات را میزدم. مهسان خانم! به چه دروسی بیشتر علاقه داشتی؟
درسهای تمرینی مانند ریاضی و فیزیک را خیلی دوست داشتم و بر عکس خیلیها، زمانهای استراحت و مواقعی که خیلی انرژی درسخواندن نداشتم را به این دروس اختصاص میدادم تا ذهنم باز شود و بتوانم درسهای حفظی را بخوانم. یعنی دیگر مروری از مباحث پایه ریاضی و فیزیک نداشتی؟
کلا برای یادآوری دروس، دوست نداشتم دوباره آنها را بخوانم بلکه ترجیح میدادم در خلال تستزنی، مباحث و فرمولها را به یاد آورم و اینطوری درسها را مرور کنم. به همین دلیل چون کتابهای ریاضی سال دوم و سوم و هندسه ۱ را در همان سال خودشان خوانده بودم، فقط تستهایشان را زدم، البته تمرینهای کتاب ریاضی پیشدانشگاهی را مطابق با برنامه مدرسه حل کردم و متن کتاب فیزیک پیشدانشگاهی و مبحث فشار کتاب فیزیک ۲ که از آنها سوالات حفظی مطرح میشود را چند دور خواندم. بیشتر روی چه درسی وقت میگذاشتی؟
بیشتر برای زیست و عمومیها وقت میگذاشتم و تقریبا هر روز به مرور و تستزنی زیست میپرداختم. چه توصیه ای برای آنهایی که میخواهند از درس زمین شناسی درصد قابل قبولی بگیرند، داری؟
با مدرسه پیش بروند و امتحانات مدرسه را جدی بگیرند، چون امتحانات فرصت خوبی برای کسب تسلط بر این درس است. همان طور که گفتم من برای زمین تست نزدم ولی فکر میکنم خیلی از سوالات آن در کنکورهای سالهای قبل تکرار شده و اگر کسی آنها را بزند میتواند درصد خیلی خوبی از زمین کسب کند. وضعیتت در درس شیمیچطور بود؟
تابستان و اوایل سال خیلی به شیمیاهمیت نمیدادم و بیشتر اوقات زمان اختصاص داده شده به این درس در برنامه را صرف دروس دیگر میکردم و فقط مطالعاتی از متن کتابهای شیمیداشتم اما وقتی دیدم نتایجی که میخواهم در آزمونها نمیگیرم توجه بیشتری به این درس کرده و تست زنی آنها را هم شروع کردم. از همان سال دوم که وارد رشته تجربی شدی، هدفت قبولی در رشته پزشکی بود؟
نه. به رشتههایی مثل فیزیولوژی، زیستشناسی سلولی، مولکولی و بیوتکنولوژی خیلی علاقه داشتم ولی وقتی نتایج کنکور آمد و با توجه به مشورتهایی که با خانواده و یک سری افرادی که در این زمینهها درس خوانده بودند داشتم، تصمیم گرفتم رشته پزشکی را انتخاب کنم. پشت هر تلاش انگیزهای نهفته است.تلاشهای شما از چه انگیزهای نشات میگرفت؟
همیشه سعی میکنم به بهترین چیزهایی که آدم میتواند به آنها برسد، فکر کنم. برای همین به جای فکر کردن به رشته پزشکی دانشگاه تهران به رتبه یک کنکور فکر میکردم حتی با اینکه گاهی احتمال تک رقمیشدن را هم نمیدادم اما سعی میکردم همیشه بهترین تلاشی که میشود انجام داد را انجام دهم و این انگیزه خیلی محکمیبود. چه فاکتورهایی برای انتخاب رشته پزشکی داشتی؟
خدا را شکر من به لطف تحصیل خواهرم در رشته پزشکی تا حدودی با این رشته و سختیهای زیاد آن آشنایی داشتم و بر خلاف خیلیها که فکر میکنند به محض ورود به رشته پزشکی به مسائل عملی خواهند پرداخت و وارد بیمارستان میشوند، میدانستم که برای رسیدن به این مراحل باید سالها درس خواند. در کل پزشکی رشتهای است که آدم باید با شناخت سراغش برود و شخص ببیند عشق و علاقه لازم برای درسخواندن و خدمت به مردم را دارد یا نه، تا در لحظاتی که احساس خستگی کرد بتواند با انگیزه به راهش ادامه دهد. اگر کسی فقط به خاطر موقعیت شغلی و سایر مزایای رشته پزشکی و بدون در نظر گرفتن همه جوانب، این رشته را انتخاب کند، انتخاب درستی انجام نداده است. حالا اگر بخواهی مانند خواهرت تجربیاتت را در اختیار دوستان رتبه قرار دهی، چه میگوئی؟
بچهها در سالهای اول تا سوم دبیرستان اگر درس را برای فهمیدن و افزایش دانششان بخوانند، میتوانند از پس هر آزمون یا هر روش گزینشی برای ورود به دانشگاه برآیند. همچنین بهتر است بر اساس نیازشان در کلاسهای آموزشگاهی شرکت کنند یعنی ابتدا نیاز خودشان را بسنجند و با چشم بسته و صرفا به دلیل اینکه دوستانشان در آن کلاسها شرکت میکنند، روی این طور مسائل وقت نگذارند چه بسا اگر این وقت را برای درسخواندن بگذارند نتیجه بهتری بگیرند. همچنین نقش آرامش و روحیه خوب در سال کنکور خیلی پررنگتر میشود که این آرامش هم توسط تلاش و پشتکار خود فرد و هم توسط ارتباط با خدا و ایجاد محیطی مناسب توسط خانواده تامین میشود.
منبع: مجله رتبه