امری طبیعی است یا یک عادت فردی، اما من همیشه دوست دارم آدمهای آشنایی که تا به حال ندیدمشان را بر اساس آنچه از آنها میدانم در ذهنم به تصویر بکشم. بازی جالبی است و برد و باخت دارد چون گاهی بافتههایت با واقعیت مو نمیزند و گاهی مقایسه آنچه هست به خندهات میاندازد. خواستم این بار هم شانسم را امتحان کنم پس همه اطلاعاتی که از مهسا خوشنما داشتم را مانند قطعات پازل کنار هم چیدم. همه دانستههایم از او به این ترتیب بود: ((مهسا رتبه ۷ کنکور ریاضی است که به خاطر علاقهاش در المپیادهای دانشآموزی ریاضی و کامپیوتر شرکت کرده و این موضوع نتوانسته صدم درصدی از نمره ۲۰ معدل سال سومش بکاهد. چون پدرش مهندس برق و مادرش کارشناس مامایی است، از همان کودکی در خانواده با رشتههای ریاضی و تجربی آشنا شده و سالهاست در اوقات فراغتش ویولن مینوازد. حالا هم که قصد دارد رشته تحصیلی پدرش را ادامه دهد.)) پازلم آرام آرام تکمیل شد و دختری بر پرده خیالم نقش بست که با جدیتی که زائیده تحصیل در دنیای منطقی ریاضی بود و با طمأنینه ذاتیاش، آرشه بر سیمهای ویولنش میکشید و موسیقی موفقیت را زمزمه میکرد. بعد از ملاقات با مهسا فهمیدم تا حدی به قدرت تجسم امیدوار باشم. شما هم یک بار امتحان کنید. ماه آخر برای من بهترین ماه بود چرا در دبیرستان رشته ریاضی را انتخاب کردی؟
گفتوگوی اختصاصی با مهسا خوشنما، رتبه ۷ کنکور ریاضی ۹۳
دلیل عمدهاش علاقهام به این رشته بود و اینکه استعداد بیشتری برای موفقیت در رشته ریاضی داشتم، مثلا بیشتر دوست داشتم مسألههای ریاضی که نیاز به استدلال دارد را حل کنم تا اینکه بخواهم مطلبی را حفظ کنم. در سالهای پایه چه رویهای داشتی؟
همیشه همزمان با سال تحصیلی درسها را یاد میگرفتم و در سالهای دوم و سوم دبیرستان برای همه درسها از کلاسهای مدرسه استفاده میکردم چون مناسبترین زمان برای فراگیری دروس دبیرستان و پیشدانشگاهی همان زمان مشخص و مقرر شدهاش در طول سال تحصیلی است. همچنین سالهای دوم و سوم دبیرستان در آزمونهای آزمایشی شرکت میکردم که البته تعداد مراحلش نسبت به آزمونهای پیشدانشگاهی کمتر بود. در سالهای پایه تست هم میزدی؟
سال دوم اصلا تست نزدم ولی سال سوم برای درسهای اختصاصی مانند حسابان، فیزیک و شیمی تا حدی تست زنی داشتم. کلا در دوران دبیرستان بیشتر سعی میکردم در مسابقات ریاضی و المپیاد شرکت کنم. به نظر من خیلی خوب است که دانشآموزان در فعالیتهای جانبی اینچنینی شرکت کنند. با هدف کسب مدال در المپیادها و مسابقه شرکت میکردی؟
نه. واقعیتش این است که مسائل المپیادی را دوست داشتم اما المپیاد خیلی برایم جدی نبود چون ریسک شرکت در این مسابقات برای کسب مدال خیلی بالاست. باید وقت زیادی برای آنها گذاشته شود طوری که ممکن است دانشآموز از درسهای مدرسه باز ماند و در نهایت، اگر آن مدالی که دوست دارد را نگیرد، مجبور است برای تحصیل در رشته دانشگاهی مورد نظرش باز هم کنکور بدهد. برای همین همیشه در المپیاد ریاضی و کامپیوتر شرکت میکردم و با اینکه در مرحله اول آنها قبول میشدم یا در مرحله دوم شرکت نمیکردم یا چون خیلی به صورت جدی مطالعه نداشتم، در همان مرحله متوقف میشدم. مطالعه برای کنکور را دقیقا از چه زمانی شروع کردی؟
طبق برنامهریزی که از قبل داشتم، دقیقا از اول تیر ماه ۹۲ شروع به مرور دروس پایه کردم و برای دیفرانسیل، هندسه تحلیلی و ریاضیات گسسته کلاس میرفتم. یعنی مدرسه فقط برای همین ۳ درس در تابستان کلاس برگزار میکرد؟
کلاس دیفرانسیل یک روز در هفته توسط مدرسه برگزار میشد اما برای هندسه تحلیلی و ریاضیات گسسته از کلاسهای آموزشگاهی استفاده میکردم. در تابستان کل کتابهای پایه را خواندی؟
نه، با اینکه بیشتر اختصاصیها را خواندم اما نتوانستم به مطالعه بخشی از کتابهای اختصاصی سال دوم مانند هندسه ۱ بپردازم. کتابهای سال سوم برای من خیلی مهم تر بود و مطالعه آنها، بخشی از مباحث سال دومم را هم پوشش میداد، مثلا کتاب حسابان، جامع ریاضی ۲ بود بنابراین من اصلا سراغ ریاضی ۲ نرفتم. همچنین به دلیل اینکه فیزیک پیشدانشگاهی به طور کامل مباحث فیزیک ۲ به جز ۲ فصل گرما و فشار را پوشش میداد، فقط همان ۲ فصل را خواندم. این موضوع برای مبحث احتمالات کتاب جبر و احتمال هم صادق بود چون این مباحث با مباحث کتاب ریاضیات گسسته همپوشانی داشت به همین دلیل فقط ۲ فصل اول جبر و احتمال را در تابستان خواندم اما کتاب شیمی۲ که مهم بود را در تابستان تمام کردم. در این فصل برای عمومیها وقت کمتری گذاشتم و فکر کنم فقط کتابهای ادبیات و عربی ۲ و ۳ را خواندم. استراحت تابستانه هم داشتی؟
اوایل مرداد ماه مسافرتی ۱۰ روزه به شمال داشتم. میزان ساعت مطالعه ات در ایام مختلف سال چقدر بود؟
در تابستان به طور میانگین روزی ۷ ساعت درس میخواندم و با شروع سال تحصیلی در روزهایی که به مدرسه میرفتم ۵ تا ۶ ساعت و در بقیه روزها ۹ تا ۱۰ ساعت مطالعه داشتم و بعد از عید ۶۰ تا ۶۵ ساعت در هفته درس میخواندم. آیا با برنامه بلند مدت خاصی پیش میرفتی؟
من از همان تابستان کاملا با برنامه آزمونها پیش میرفتم چون این اطمینان را به من میداد که تا کنکور همه درسها را به میزان لازم بخوانم و دوره کنم. اوایل با کمک مشاورم برنامه روزانه و هفتگیام را تنظیم میکردم اما بعد از مدتی نحوه برنامهریزی دستم آمد بنا براین دیگر خودم این کار را انجام میدادم. به نظر من خود آدم بهتر از هر شخص دیگری میتواند برای خودش برنامهریزی کند چون خودش میداند چه درسی را دوست دارد، چه زمانی باید درس بخواند و چقدر وقت باید روی هر درس بگذارد. دفتر برنامه ریزی هم داشتی؟
بله. دفتر برنامه ریزی هم داشتم و حتما آن را پر میکردم. دانستن اینکه هر درس را چقدر خوانده و چقدر تست زدهام، برایم مهم بود چون بر اساس این اطلاعات متوجه میشدم میزان ساعت مطالعه و تست زنیام از هر درس در آینده باید چقدر باشد. تصور بعضیها از برنامه ریزی فقط و فقط درس خواندن است. این طور افراد به همین دلیل خیلی زود از برنامههایشان زود خسته میشوند و دیگر علاقهای به پیشروی با برنامه را ندارند. به این دانشآموزان چه راهکاری را توصیه میکنی؟
بچهها اگر بخواهند خودشان را در خانه حبس کنند و از صبح تا شب و شب تا صبح درس بخوانند که تبدیل به روبات میشوند و از یک جایی به بعد دیگر نمیتوانند ادامه دهند. این افراد باید بدانند درس خواندن برای کنکور یک فرآیند طولانیمدت است و برای اینکه واقعا بتوانند آن یک سال را به خوبی و خوشی به پایان برسانند و به طور مداوم درس بخوانند، نیاز دارند از روحیه خوبی برخوردار باشند و یک فعالیت خارج از درس یا تفریحی مداوم داشته باشند. چه تفریحاتی در برنامهات داشتی؟
کار اصلی کنکوریها از صبح تا شب درس خواندن است برای همین به نظرم کاملا عادی است که هر چند وقت یک بار روحیه شان خسته شود و نیاز به یک تفریح خوب داشته باشند. من طرفدار پروپاقرص تلویزیون بودم ولی سال کنکور، تماشای تلویزیون را کمیمتعادلتر کردم، مثلا برنامههایی را که دوست داشتم ضبط میکردم تا در زمان صرف ناهار یا شام یا استراحت آنها را ببینم. همچنین به دلیل علاقهام به موسیقی از ۱۲ سالگی تا نیمسال اول پیشدانشگاهی کلاس ویولن میرفتم ولی بعد از آن به دلیل زیاد شدن حجم درسها کلاس نرفتم و خودم در خانه تمرین میکردم و در اوقات فراغتم ویولن میزدم. خواب بعد از ظهرم را هم ترک نکردم. هر روز بعد از ظهر حتما یکی، دو ساعت میخوابیدم و بعد دوباره شروع به درس خواندن میکردم و این موضوع خیلی کمکم میکرد. کلا آدم در سال کنکور گاهی خسته و ناامید میشود. من هر زمان که مشکلی داشتم با مادرم در میان میگذاشتم. پدر و مادرم خیلی به من روحیه میدادند و بیرون رفتن با خانواده بیشتر از هر چیز به من انرژی میبخشید. پس کمک خانواده نقش بسزایی در افزایش روحیه و آرامش تو داشته است، این طور نیست؟گفتی به نواختن موسیقی علاقه داری. این علاقه باعث شد در کنکور هنر شرکت کنی؟
خانواده در ایجاد حس اهمیتدادن به درس و فراهم کردن محیط مناسب برای درسخواندن خیلی نقش دارد. خیلی مهم است که پدر و مادرها به علاقه فرزندشان توجه کنند، مثلا خیلی دوست دارند فرزندشان پزشک شود. مادر من هم همینطور بود ولی وقتی گفتم به رشته ریاضی علاقه دارم، بدون هیچ مخالفتی قبول کرد و دوست داشت من در جهت علاقهام پیش بروم نه در جهت آنچه او دوست دارد. پدر و مادرم در سال کنکور مرا تشویق میکردند و به من روحیه میدادند و خدا را شکر مرا برای دستیابی به آنچه خودشان میخواستند تحت فشار قرار ندادند.
فقط برای کنکور زبان ثبتنام کرده بودم ولی بعد از کنکور ریاضی آنقدر خسته شدم که اصلا سر جلسه کنکور زبان هم نرفتم. معتقدم اگر کسی زبان انگلیسیاش خوب باشد میتواند رتبه خوبی در این گروه بیاورد ولی کنکور هنر خیلی مشکل است و واقعا نیاز به مطالعه زیادی دارد، منابعش خیلی گسترده و پراکنده است و داوطلبان باید علاوه بر کتابهای درسی کتابهای مختلف دیگری را هم بخوانند بنابراین موفقیت در آن واقعا نیاز به توجهی خاص دارد. کلا نمیخواهی موسیقی را هم به صورت آکادمیک ادامه دهی؟
دوست دارم موسیقی را بیشتر برای تفریح و آرامش ادامه دهم، نه به عنوان بخش اصلی تحصیلات و زندگیام. با هدف کسب رتبه در گروه ریاضی درس میخواندی؟
به نظرم رتبه کنکور هدف خیلی کوچکی است و باید هدفی بزرگتر داشت، مثلا من هدفم بیشتر رشته و دانشگاهی بود که میخواستم در آن ادامه تحصیل دهم به همین دلیل حدود رتبهای که باید به دست میآوردم را میدانستم اما هیچوقت روی یک رتبه خاص تمرکز نداشتم و تکرقمیشدن یا کسب هر رتبهای برایم هدف نبود. در واقع رتبه را وسیلهای میدیدم برای رسیدن به هدف بزرگتری که داشتم. آیا بعد از هر آزمون، به ارزیابی آن میپرداختی؟
آزمونهای سالهای دوم و سوم را تحلیل نمیکردم. از سال پیشدانشگاهی شروع به تحلیل و ارزیابی آزمونها کردم و دیدم این کار واقعا خیلی تاثیر گذار، مفید و به عبارتی مهمترین قسمت آزمون است زیرا با ارزیابی آزمون دلیل عدم پاسخگویی صحیح به تستهایی که غلط زده یا نزده بودم را متوجه میشدم و در نتیجه نقاط ضعفم را پیدا و روی آنها کار میکردم. همچنین با مطالعه دوباره بعضی از بخشها که هنوز در آنها مشکل داشتم خیلی مطالب جدید یاد میگرفتم. من حتما تستهایی که غلط پاسخ داده یا نزده رها کرده بودم و تستهای جالب یا جامعی که کلیت درس را برایم تداعی میکرد در دفتری برای خودم یادداشت میکردم. موفق شدی این دفتر را مرور کنی؟
گاهی نگاهی روی این دفتر میانداختم اما تستها و نکاتی که برای ریاضیات گسسته و هندسه نوشته بودم را به طور کامل مرور میکردم. به نظر من همین که یک بار با قلم خودت غلطها و نزدههای آزمون را بنویسی و راه حلها را یاد بگیری کافی است چون در ذهنت تثبیت میشود بنابراین حتما باید این کار را انجام داد. در نیمسال اول پیش دانشگاهی چه دروسی را خواندی؟
کاملا طبق برنامه آزمون به مطالعه دروس نیمسال اول پیشدانشگاهی و دروسی از سال دوم و سوم که از تابستان مانده بود، پرداختم. مرور دروس پایه در بازه زمانی امتحانات پیشدانشگاهی نیز ادامه داشت؟
نه فقط همان درسهای پیشدانشگاهی را میخواندم و تست میزدم چون به نظرم ایام امتحانات بهترین زمان برای مرور دروس پیشدانشگاهی و کسب تسلط بر مطالب خوانده شده قبلی است و نباید به آن بی توجه بود. اصراری برای تکمیل مطالعه بعضی از درسها تا قبل از عید نداشتی؟
به جز فیزیک که دبیرمان تدریس آن را تا قبل از عید تمام کرده بود، نه. چون نه درسهای مدرسه تا آن زمان تمام میشد، نه کلاسهایی که برای هندسه و گسسته میرفتم. از طرفی مناسبتر بود که با همان برنامه آزمونها پیش بروم. تعطیلات عید بهترین زمان برای مرور دروس نیمسال اول و جبران کم کاریهای گذشته است. شما چه برنامه ای برای استفاده بهینه از این تعطیلات داشتی؟
با احتساب هفتههای قبل و بعد از تعطیلات نوروز فکر میکنم ۲ هفته روی دروس پیشدانشگاهی نیمسال اول و ۲ هفته روی دروس پایه ای که در نیمسال اول خوانده بودم، زمان گذاشتم تا با آمادگی کامل در آزمونهای عید شرکت کنم. همچنین در تعطیلات عید هر روز یا ۲ روز در میان یکی از کنکورهای عمومیرشتههای دیگر یعنی تجربی، انسانی، هنر و زبان را میزدم. میانگین ساعت مطالعهات در این ایام چقدر بود؟
۴ روز اول عید کلا درس نخواندم اما در بقیه روزها هم درس میخواندم و هم در مهمانیها شرکت میکردم البته ما بزرگ فامیل یا خانواده پر جمعیتی نیستیم و خیلی مهمان برایمان نمیآید، همچنین خانهمان طوری است که در موقعی که مهمان داشتیم میتوانستم به طبقه پائین بروم و در آنجا درس بخوانم پس چون شرایط درس خواندن را در خانه داشتم به اردوهای نوروزی نرفتم. در این ایام برنامهام را از ساعت ۸ صبح یا حتی زودتر شروع میکردم و تقریبا به طور میانگین هفته ای ۵۷ ساعت درس میخواندم. در زمان شرکت در مهمانیها یا روزهایی که به طور کامل درس نمیخواندی، دغدغه رسیدن به برنامه را نداشتی؟
بعضی از بچههااگر وقتی را صرف تفریح کنند و درس نخوانند، استرس میگیرند ولی به نظر من در حال و هوای عید باید کمیبیشتر از زمانهای دیگر وقت برای تفریح در نظر گرفت چرا که اگر تفریحات خوب و متعادل باشد، داوطلب میتواند ان درسهایی را که میخواهد در عید تمام کند، به اتمام برساند. من این طور بودم یعنی اگر دوست داشتم جایی بروم و نمیرفتم، ناراحت میشدم، تمام فکرم آنجا بود و نمیتوانستم درس بخوانم برای همین سعی میکردم جاهایی که دوست دارم، بروم و تفریحاتی که دوست دارم را انجام دهم. مطالعه دروس پیش دانشگاهی دقیقا چه زمانی به اتمام رسید؟
مطالعه دروس نیمسال دوم پیشدانشگاهی اواسط اردیبهشت ماه تمام شد.این مرور تا روز قبل از کنکور هم ادامه داشت؟
بعد هم دوران جمعبندی را شروع کردی؟
بعد از امتحانات پایان سال و قبل از اینکه تستزنی کنکورها را شروع کنم، به مدت یک هفته درسهایی که احساس میکردم یادم رفته را مرور کرده و از اول خرداد شروع به تستزنی کنکورهای داخل و خارج از کشور سال ۸۷ به بعد کردم. هر دو روز در میان یک کنکور میزدم و بعد از کمیاستراحت و خواب بعد از ظهر به درصد گیری و بررسی کنکوری که صبح زده بودم،میپرداختم و اگر میدیدم در مبحثی دچار مشکل هستم همان موقع دوباره آن را دوره میکردم. زدن کنکورها را تا چه زمانی ادامه دادی؟
تا یک هفته قبل از کنکور. و هفته آخر چه کار کردی؟
فقط کتابها، جزوات و نکاتی که نوشته بودم را ورق میزدم تا در ذهنم بماند مخصوصا برای درسهایی مثل ادبیات.نیازی نیست که بچهها از سال دوم و سوم دبیرستان خیلی به خودشان سخت بگیرند، همین که با مدرسه پیش بروند و به فکر درس همان سالشان باشند و در آزمونهای آزمایشی شرکت کنند، کافی است. داوطلبان کنکور هم بهتر است به تستهای کنکور در همه درسها اهمیت دهند، به خصوص در دروس ریاضی و فیزیک. حتما سعی کنند ابتدا تستهای تالیفی بزنند و وقتی دستشان راه افتاد، سراغ تستهای کنکور بروند. در کل حتما تستهای کنکور چند سال اخیر را ببینند و آنها را بزنند.
روز قبل از کنکور تا ساعت ۱۲ ظهر ادبیات خواندم و بعد از آن به طور کامل استراحت کردم و به خانه مادربزرگم رفتم. شب هم فوتبال ایران و آرژانتین را دیدم و ساعت ۱۱:۳۰ به تختخواب رفتم اما متاسفانه تا ساعت یک و نیم خوابم نبرد. کلا به تماشای فوتبال علاقهمند هستی یا فقط بازیهای تیم ملی در جام جهانی را دنبال میکنی؟
کلا آدم فوتبالی هستم و با اینکه کنکور ما همزمان شده بود با مسابقات جام جهانی، سعی کردم همه بازیها را ببینم، اگر هم نمیشد آنها را ضبط میکردم و فقط بخشهای مهمش را تماشا میکردم. روز کنکور استرس داشتی؟
روز کنکور ساعت ۶:۳۰ صبح از خواب بیدار شدم و چون کلا عادت به صبحانه خوردن دارم و خیلی به آن اهمیت میدهم، صبحانهام را که همان نان، پنیر و چای شیرین شده با عسل بود، خوردم و با پدر و مادرم به حوزه آزمون رفتم. مسلما آدم روز کنکور استرس دارد به خصوص در ۱۰ دقیقه ابتدای آزمون. اما کم کم شرایط آزمون برایم عادی و استرس و هیجانم کمتر شد بنابراین با خیال راحتتربه سوالات پاسخ دادم. من به خدا توکل کرده بودم و این توکل خیلی به من آرامش داد. اعتقاد دارم هر موفقیتی که حاصل شود، خدا توفیقش را میدهد. بخشی از موفقیت نتیجه کارهای ماست و باقی اش چیزی است که خدا برای آدم میخواهد. به سوالات هر درس از دفترچه در زمان خودش پاسخ دادی؟
همیشه یک بار همه سوالهای هر درس را یک به یک میخواندم، به آنهایی که از پاسخشان مطمئن بودم جواب میدادم و سوالاتی که در انتخاب گزینه درستشان شک داشتم را علامت میزدم تا به انتهای دفترچه برسم. معمولا بعد از این کار حدود یک ربع در دفترچه عمومیو نیم ساعت در دفترچه اختصاصی زمان اضافه میآوردم سپس باز میگشتم و دوباره از اول، سوالهایی که قبلا علامت زده بودم را میزدم. در روز کنکور هم همین کار را انجام دادی؟
روز کنکور به دلیل اینکه هر چه جلوتر میرفتم سوالات ریاضی سختتر میشد، بیش از حد روی این درس وقت گذاشتم و نتوانستم به خیلی از سوالات گسسته جواب دهم بنابراین آنها را نزده رها کردم و سراغ فیزیک رفتم. سوالات فیزیک نسبتا آسان بود و باعث شد کمیاسترسم کاهش یابد اما هنگامیکه به درس شیمیرسیدم چون هم احساس میکردم برای پاسخگویی به سوالاتش وقت کمیدارم و هم نگران سوالات نزده ریاضی بودم، باز دچار استرس شدم و سوالاتی از شیمیکه محاسبات زیادی داشت را کنار گذاشتم و نزدم البته پس از اینکه همه سوالات دفترچه اختصاصی را زدم دوباره به سوالات نزده ریاضی و شیمیبازگشتم و تلاش کردم آنها را جواب بدهم. دلیل به وجود آمدن این مشکل سر جلسه کنکور را چه میدانی؟
با توجه به اینکه در دوران جمعبندی دروس اختصاصی کنکورهای سالهای قبل را بالای ۹۰ درصد میزدم، سر جلسه کنکور انتظار داشتم حداقل بتوانم به ۹۰ درصد سوالات هر درس هم پاسخ بدهم بنابراین مخصوصا در درس ریاضی و شیمیتلاش کردم به هر نحوی شده به سوالات جواب دهم که این کار اشتباه بود. چون با استرسی که آدم در آن زمان دارد تلاشهای این شکلی قطعا همراه با یک سری بیدقتی خواهد بود. اگر میگذاشتم تعداد نزدههایم همان قدر بماند، درصدهای بهتری میگرفتم. نحوه مطالعه ات در درس ادبیات به چه صورت بود؟
تا دی ماه ادبیات را به صورت درس به درس خواندم و تستهایش را از کتاب میکروطبقهبندی گاج زدم. ولی بعدا شروع به موضوعی خواندن این درس از کتاب ادبیات موضوعی گاج کردم. عربی را به صورت درس به درس میخواندی یا موضوعی؟
عربی را تابستان طبق بودجه آزمون به صورت درس به درس خواندم و تست زدم اما از مهر ماه به بعد سعی کردم در این درس به صورت موضوعی پیش بروم و برای قواعد و ترجمه دروسی که جزو سر فصل آزمون بود، به صورت مجزا تست بزنم. در درک مطلب عربی مشکلی نداشتی؟
هر قدر برای درک مطلب تست میزدم فایدهای نداشت. در واقع میزان پاسخگوییام به سوالات درک مطلب ارتباط مستقیمی با متن آن داشت ، طوری که اگر سخت بود، نمیتوانستم بزنم و اگر آسان بود، میتوانستم. برای همین احساس کردم وقت گذاشتن برای این مبحث ، بازده چندانی برایم در پی ندارد. با این حال در آزمونها یا هر چند وقت یکبار ۲ یا ۳ درک مطلب میزدم. برای اینکه بتوانی درصد خوبی در دین و زندگی کسب کنی، چه کار کردی؟
متن درسهای دینی را میخواندم زیرا این متنها نکات خیلی مهمیدارد که باید آنها را حفظ بود. همچنین تاکید زیادی روی حفظ کردن آیات داشتم. برای این درس فقط تستهای کنکور کتاب گاج نقرهای را زدم و نکات تستها را در کتابم یادداشت کردم. این کار در دوران جمع بندی خیلی به من کمک کرد چون مطمئن بودم تمام تستهای کنکور، داخل کتاب دینیام هست. وضعیتت در درس زبان انگلیسی به چه صورت بود؟
از بچگی تا سال سوم دبیرستان کلاس زبان میرفتم به همین دلیل زبان انگلیسیام قوی بود. کتابهای این درس هم تا سال سوم دبیرستان خیلی راحت بود اما در دوره پیشدانشگاهی که کتاب انگلیسی سطح بالاتری داشت، با مدرسه و کتاب پیش رفتم و هر جلسه تستهای کنکور سالهای قبل را که توسط دبیرمان گردآوری شده بود، سر کلاس میزدم. تا پیش از عید بیشتر روی گرامر و لغت کار میکردم اما بعد از عید بیشتر وقت این درس را به درک مطلب اختصاص دادم. بعد از اتمام زمان پاسخگویی به سوالات دفترچه عمومی و تحویل پاسخ برگ آن، چه احساسی داشتی؟
غیر از دینی، دیگر دروس عمومی خیلی سخت نبود برای همین راضی بودم. وقتی از جلسه کنکور خارج شدی کسب چه رتبهای را برای خودت پیشبینی میکردی؟
طبق درصدهایی که سالهای پیش از تکرقمیها دیده بودم، انتظارش را نداشتم تکرقمیشوم حتی زمانی که سازمان سنجش زنگ زد و درصدهایم را فهمیدم واقعا باورم نمیشد که با این درصدها توانسته باشم تک رقمیشوم. اگر ممکن است اقداماتی که برای موفقیت در درس ریاضی انجام دادی را به تفکیک کتابهای مختلف آن بازگو کن تا کمیبیشتر با سبک و سیاق درس خواندنت آشنا شویم.
برای ریاضیات سال دوم، حسابان و دیفرانسیل فقط تستهای کنکور را زدم و با دقت در تستهای کنکور دیفرانسیل و انتگرال متوجه شدم خیلی از تستهای این درس دقیقا تمرین کتاب است به همین دلیل برای دیفرانسیل بیشتر روی خود کتاب درسی تمرکز داشتم. هندسه تحلیلی از دروس مورد علاقه من بود و همواره تستهای کنکور آن را از روی کتاب میکروطبقهبندی گاج میزدم اما در ماههای آخر میزان تست زنیام از این درس خیلی بیشتر شده بود. چون مباحث و فرمولهای هندسه تحلیلی فرار است و احتمال فراموشکردنشان زیاد، در طول سال سعی کردم تعداد دفعات مطالعه این درس را بیشتر و ساعات مطاعهاش را کمتر کنم و به صورت منظم به مطالعه، تمرین و مرور آن بپردازم. برای هندسه ۱و۲ هم به صورت درس به درس تستهای تالیفی و کنکور را میزدم. ریاضیات گسسته تمرین زیادی میخواهد به همین دلیل سعی کردم از تستهای کتاب میکروطبقهبندی گاج سفید استفاده کنم. برای آمار و مدل سازی هم وقت گذاشتی؟
نه. این کتاب را فقط ماه آخر را خواندم و تستهای کنکورش را زدم. تا جایی که یادم هست تستهای کنکور این درس دقیقا تمرین کتاب بود بنابراین توصیهام به بچهها این است که تمرینات کتاب آمار و مدل سازی را دقیق نگاه کنند. کتابهای کمک آموزشیات را با چه ملاکی انتخاب میکردی؟
درباره کتابهای کمک آموزشی یا تست از دبیرانم سوال میکردم ولی این طور نبود که صرفا بر اساس نظر آنها از کتابی استفاده کنم و اصولا کتابهایی را انتخاب میکردم که از نظر خودم خوب بود، مثلا برای دیفرانسیل، ۳ یا ۴ تست از کتابی که به گفته دیگران خوب بود، زدم و دیدم سبک سوالاتش خیلی دور از سبک سوالات کنکور است، برای همین دیگر از آن کتاب استفاده نکردم. مشتاق هستیم راهکار یا توصیه خاص شما به مخاطبان مجله رتبه را بشنویم.
به نظرم نیازی نیست که بچهها از سال دوم و سوم دبیرستان خیلی به خودشان سخت بگیرند، همین که با مدرسه پیش بروند و به فکر درس همان سالشان باشند و در آزمونهای آزمایشی شرکت کنند، کافی است. داوطلبان کنکور هم بهتر است به تستهای کنکور در همه درسها اهمیت دهند، به خصوص در دروس ریاضی و فیزیک. حتما سعی کنند اولین تستهایی که برای این دو درس کار میکنند، تستهای کنکور باشد ولی برای درس شیمی بهتر است ابتدا تستهای تالیفی بزنند و وقتی دستشان راه افتاد، سراغ تستهای کنکور بروند. در کل حتما تستهای کنکور چند سال اخیر را ببینند و آنها را بزنند. تفاوت عمده دانشگاه و مدرسه از نظر شما چیست؟
شیوه تدریس در دبیرستان و دانشگاه کاملا متفاوت است. در دبیرستان و پیشدانشگاهی همه چیز خیلی کامل و جامع به آدم آموزش داده میشود ولی در دانشگاه وظیفه یادگیری بیشتر بر عهده خودمان است. استادها تقریبا به مطالب اشاره میکنند و ما خودمان باید آنها را یاد بگیریم. عادت کردن به محیط جدید و پذیرش این تفاوت برای کسانی که تازه وارد دانشگاه میشوند، کمیسخت است اما کم کم عادت میکنند، مثل من. آیا تصوراتی که از دانشگاه داشتی با واقعیت امروز آن تناسب دارد؟
من تصور جوی خیلی خیلی علمیتر از دانشگاه شریف در ذهنم داشتم،طوری که فکر میکردم در این دانشگاه همه دائما مشغول تحقیق و پژوهش هستند. در ترم اول خیلی شاهد چنین جوی نبودم اما هر چه پیش میروم میبینم تصور درستی از این دانشگاه داشتهام. خدا را شکر از رشته مهندسی برق که انتخاب کردهام راضی هستم و همیشه علاقه داشتم در این دانشگاه درس بخوانم.
منبع: مجله رتبه