رخشان بني اعتماد: سيمين، بعد از سالها زندگي به اين نتيجه رسيده كه نادر، مرد روياهاي او نيست اگرچه هنگام گوجه چيدن عاشقش شده بود اما حالا نه از روسري آبي خبري است و نه از شلوار كردي! سيمين كه اسم و فاميلش را مثل گونه و لب و بيني اش عمل كرده، از سنگاپور دعوتنامه دارد و مي‌خواهد نادر پير و از كار افتاده را كه علاوه بر مزرعه گوجه، حالا يك كارخانه رب گوجه هم دارد كه دست بر قضا در دولت نهم به خاك سياه نشسته و تعطيل شده را تنها بگذارد و برود. اين وسط فكر تغيير كاربري مزرعه گوجه به گوجه سبز، سيمين را وسوسه مي كند و... در اين فيلم فاطمه معتمد آريا و عزت الله انتظامي بازي مي كنند. *
مسعود ده نمكي
نادر همان مجيد سوزوكي است كه به خاطر فرار از امور اداري بنياد شهيد و بنياد جانبازان، تغيير اسم داده تا در خلوت زندگي كند. او در جريان خريد گوجه فرنگي ارزان از محله نارمك، دچار حمله تنفسي مي شود و بعد از آزمايش هاي متعدد متوجه مي‌شود كه شيميايي است. براي همين درخواست طلاق از سيمين را به دادگاه برده است تا او ديگر درگير اين بيماري نشود. قاضي دادگاه كه محمدرضا شريفي نيا ست، در يكساعت و 23 دقيقه خاطرات حضورشان در جنگ را براي سيمين تعريف مي كند و از رشادت هاي نادر مي‌گويد. اكبر عبدي در اين فيلم حتما حضور دارد. نيوشا ضيغمي و نيما شاهرخشاهي بازيگران اصلي اين فيلم هستند. *
عباس كيارستمي نادر يك نقاش تنهاست، سيمين هم يك شاعر تنهاست. اينها در يك بعد از ظهر سگي به طور اتفاقي با هم آشنا شده اند و حالا سالهاست زير يك سقف هستند و ظاهر باهم زندگي مي كنند اما باطنا رابطه اي با هم ندارند. در يك صبح طولاني كه هر دو از اتاق هاي خود به خيابان نگاه مي كنند و دائم سيگار مي كشند و 34 دقيقه طول مي‌كشد، ناگهان تابلوي دفتر ازدواج و طلاق هردو را به خود مي‌آورد...سيمين قلم برمي‌دارد و نادر قلم‌مو و دوربين به طور شگفتي 46 دقيقه در اتاق اين دو ساكن مي ماند و فيلم تمام مي شود. بازيگران اين فيلم خارجي هستند. *
مسعود كيميايي زخم كهنه اي سرباز كرده و خون جلوي چشم نادر را گرفته است. نادر با چاقو نامزد سابق سيمين را كاردي كرده و حالا شام آخر را در خانه سيمين مي خورد. آنها تا صبح از خاطرات 13 سال زندگي شان مي گويند و فيلم و موسيقي و چاي و سيگار و...صبح، نادر به كلانتري زنگ مي‌زند و سيمين هم به زور چاقويي كه خون سياوش - نامزد سابقش - روي آن ريخته، درخواست طلاق توافقي را امضا مي‌كند تا بعد از دستگيري نادر، سيمين با خيال راحت برود پي زندگي اش و سفيد بخت شود. در اين فيلم نقش سيمين را مهناز افشار بازي مي كند و نقش نادر را پولاد كيميايي. نقش نامزد نگون بخت را هم محمدرضا فروتن. *
تهمينه ميلاني سيمين به تازگي عضو گروه وايبري «مردها همه حمال هستند» شده است و بعد از آنكه عكس نادر را با يكي از زنان همكارش در فيس بوك مي بيند، تصميم مي گيرد از نادر جدا شود اما قبل از آن بايد به نادر حالي كند كه شكر اضافه خورده است. او با دوستانش نقشه يك آدم ربايي را طراحي مي كند كه هم نادر را تلكه كنند هم پدرش را دربياورند كه در هردو موفق مي شوند.
در اين ميان هم رضايت طلاق را از او بگيرند هم سه برابر مهريه و حق و حقوق سيمين را ...تمام دوستان سيمين هم مفتخر به زندگي مجردي هستند كه همه به همين شكل از شوهرانشان جدا شده‌اند. شنيده ها حاكي است نام اوليه فيلم «جدايي نادرها از سيمين‌ها» بوده كه وزارت ارشاد به دليل سياه نمايي بالا در اين نام، با آن مخالفت ورزيده است! ضمن اينكه اسم اين فيلم «جدايي سيمين از نادر» است. در اين فيلم، محمدرضا شريفي نيا نقش نادر را بازی می کند و سيمين هم ميترا حجار است. *
داريوش مهرجويي نادر خيلي غير قابل تحمل شده و دائم با سيمين دعوا مي كند. او آدم حسابي بوده و حالا به اين روز افتاده. سيمين بارها او را به دكتر برده و حتي براي معالجه نادر را به سوئد هم برده اما هنوز متوجه علت بي اخلاقي هاي او نشده است. نادر بالاخره به زبان مي آيد و اعتراف مي كند كه نابودي محيط زيست آنقدر اعصابش را داغان كرده كه حوصله زندگي كردن را ندارد. او همه مشكلات بشر را از بي توجهي به محيط زيست بويژه بي خانماني مورچه ها مي داند كه مجبورند در روز و شب اينقدر راه بروند براي يك لقمه نان! نادر بعد از كلي فكركردن به اين نتيجه مي‌رسد كه براي نجات زمين و همچنين نجات مورچه ها، مردها بايد از زن هايشان جدا شوند. او درخواست طلاق خود را به دادگاه ارائه مي دهد و كمپين نجات زمين را راه اندازي مي‌كند. نادر در اين فيلم كسي نيست جز حامد بهداد. *
حسينعلي ليالستاني نادر و سيمين براي فرار از زندگي شهري در كوهپايه هاي زاگرس زندگي مي كنند، در طبيعتي بكر و سرشار از هوا و مه و باران و رنگين كمان و صداي بلبل و آبشار و... آنها به اين نتيجه رسيده اند كه براي افزايش عشق و طول عمر بايد به جدايي فلسفي بيانديشند؛ در اين نوع جدايي شما هر صبح از هم جدا مي شويد و شب عاشقانه گويي براي نخستين بار يكديگر را ديده‌ايد به هم مي رسيد و زندگي از نو. از همين رو آنها دائم در حال تفلسف و گشت و گذار در كوه و جنگل و دشت و دريا هستند...همين! يك وارسته سالخورده اي هم آنها را در اين جدايي معنوي همراهي مي كند. داريوش ارجمند، مهران رجبي و مريم بوباني در اين فيلم بازي درخشاني از خود بر جاي گذاشته اند.