کنکوری ها جواب دهند (اگه به یک سال پیش برمیگشتی...)

[Aragorn]

سلام به دوستان کنکوری
اگر فرصت داشتید که یک سال به عقب برگردید و دوباره به همین جایی که هستید برسید،چه کارهایی را انجام میدادید و چه کارهایی رو انجام نمیدادید؟چه برنامه ای را اجرا میکردید،و یا بیشتر روی چه درسهایی تمرکز میکردید؟
لطفا کلیشه ای جواب ندید فقط.
من خودم سوم هستم میخوام از تجربیات دیگران استفاده کنم

[Yek.Doost]

سلام عزیزم
تاپیک قشنگی روباز کردی
من دیپلم ریاضی رو به زور گرفتم - پیش دانشگاهی رو ول کردم - خدمت رفتم - یه کاردانی هم ازدانشگاه ازاد گرفتم - تو این پنج سال کوله باری از تجربیات رو کسب کردم - الان هم اصلا نیاز به مشاور ندارم - چنان سرم به سنگ خورده - چنان تجربه هایی کسب کردم که نگو و نپرس - الان دارم مجددا دیپلم تجربی میگیرم و پیش بخونم و کنکور بدم
الان نمی دونم چطور این حس درس خوندن و پیشرفتم رو بهت منتقل کنم
با اینکه زمان خودمون همه بزرگترها و معلم ها و تحصیل کرده ها توی همه شرایط بهمون میگفتم درس درس درس - ولی متاسفانه هیچ کسی به حرف اونا گوش نمیکرد - دقیقا با گذشت زمان تازه میفهمم چه خبره و چرا میگفتن درس درس درس
اتفاقا دیروز با مدیر یه مدرسه ای هم کلام شدم - بهش گفتم اینقدر دوس دارم این انرژی و پختگی الان رو توی پنج سال پیش داشتم - یعنی قیامت به پا میکردم
مدیر هم گفت متاسفانه بچه های دبیرستانی همشون این طورین حواسشون به همه جا هست الی درس خوندن
واقعا هم راس میگه - توی زمان دبیرستان کار کردم - پول درمی اوردم - ول خرجی میکردم - کلی عشق و حال میکردم - تخصص های زیادی مثل مربی گری شنا وکامپیوتر کسب کردم-تراشکار شدم - خدمت رفتم - چون اینا رو بیشتر از درس دوس داشتم و اصلا هم حواسم به درس و پیشرفت نبود
خلاصه اگه الان جات بودم - با عشق درس میخوندم- از درس خوندن لذت میبردم - به جای حفظ کردن درس اون رو بیشتر درک میکردم و خودم رو از همه چی محروم میکردم تا خوده کنکور
با همه این تفاسیر تا تجربه ماها رو کسب نکنی نمیتونی به اون حسی که ما داریم برسی - الان شما کافیه یک اتفاق تو زندگیت بیافته میزنی همه چی رو خراب میکنی - شاید هم اصلا کنکور ندی - ولی من یه تجربه هایی کسب کردم و اینقدر سرم خورده به سنگ که اگه آخر الزمان هم بشه باز از درس خودن و حل کردن ریاضی و فیزیک دست بر نمی دارم

[Aragorn]

سلام عزیزم
تاپیک قشنگی روباز کردی
من دیپلم ریاضی رو به زور گرفتم - پیش دانشگاهی رو ول کردم - خدمت رفتم - یه کاردانی هم ازدانشگاه ازاد گرفتم - تو این پنج سال کوله باری از تجربیات رو کسب کردم - الان هم اصلا نیاز به مشاور ندارم - چنان سرم به سنگ خورده - چنان تجربه هایی کسب کردم که نگو و نپرس - الان میخام دارم مجددا دیپلم تجربی میگیرم و پیش بخونم و کنکور بدم
الان نمی دونم چطور این حس درس خوندن و پیشرفتم رو بهت منتقل کنم
با اینکه زمان خودمون همه بزرگترها و معلم ها و تحصیل کرده ها توی همه شرایط بهمون میگفتم درس درس درس - ولی متاسفانه هیچ کسی به حرف اونا گوش نمیکرد - دقیقا با گذشت زمان تازه میفهمم چه خبره و چرا میگفتن درس درس درس
اتفاقا دیروز با مدیر یه مدرسه ای هم کلام شدم - بهش گفتم اینقدر دوس دارم این انرژی و پختگی الان رو توی پنج سال پیش داشتم - یعنی قیامت به پا میکردم
مدیر هم گفت متاسفانه بچه های دبیرستانی همشون این طورین حواسشون به همه جا هست الی درس خوندن
واقعا هم راس میگه - توی زمان دبیرستان کار کردم - پول درمی اوردم - ول خرجی میکردم - کلی عشق و حال میکردم - تخصص های زیادی مثل مربی گری شنا وکامپیوتر کسب کردم-تراشکار شدم - خدمت رفتم - چون اینا رو بیشتر از درس دوس داشتم و اصلا هم حواسم به درس و پیشرفت نبود
خلاصه اگه الان جات بودم - با عشق درس میخوندم- از درس خوندن لذت میبردم - به جای حفظ کردن درس اون رو بیشتر درک میکردم و خودم رو از همه چی محروم میکردم تا خوده کنکور
با همه این تفاسیر تا تجربه ماها رو کسب نکنی نمیتونی به اون حسی که ما داریم برسی - الان شما کافیه یک اتفاق تو زندگیت بیافته میزنی همه چی رو خراب میکنی - شاید هم اصلا کنکور ندی - ولی من یه تجربه هایی کسب کردم و اینقدر سرم خورده به سنگ که اگه آخر الزمان هم بشه باز از درس خودن و حل کردن ریاضی و فیزیک دست بر نمی دارم

ممنون از اینکه تجربیات با ارزشتون رو در اختیار گذاشتید
این که آدم شوق درس خوندن داشته باشه خیلی خوبه
امیدوارم بتونم همچین شوقی رو در خودم افزایش بدم

[Yek.Doost]

حالا که پسند کردی بذار یه چیز دیگه بت بگم
کلا خیلی بازیگوش و اهل عمل و فنی بودم تا درس خوندن - اگه میبینی تونستم برم دانشگاه همش به خاطر یه دوست خوب بود
خیلی کمکم کرد - زندگیم رو از این رو به اون رو کرد - شدم الگوی زندگیم- من 22 سالم بود ولی اون 17 سالش بود 17 هم که 16 و خورده ای سال - خدا میدونست چقدرقوی بود - چه زندگی هدف داری داشت - از کارهاش تعجب میکردم - همش 16 سالش بود ولی واسه من و خیلی از نوجوانان یه الگوی بسیار قشنگی بود
من فقط یکی از خصلت هاش رو برات میگم دیگه خودت بدون چی به چیه و چطور شخصیتی داشت . وقتی حوصلش سر میرفت یا با کسی بحث میکرد یا از کسی ناراحت میشد میرفت درس میخوند - خودش رو توی درس خالی میکرد
اعجوبه ای بود
حالا از یه دیدگاه دیگه بت میگم تا یه جور دیگه قضاوت بکنی - اگه خوب دقت کنی اکثر دوستی های دختر و پسر نارضایت بخش تموم میشن - هم ضرر میبنینند و ضربه - هم س ک س - هم شکست - و ده ها نکته منفی دیگه - الان هم هر دختر و پسری رو میبینی یه خاطره خوش از این رفاقت ها ندارن و کلا فاز و دیدگاه منفی به این طور دوستی ها دارن - ولی من کسی بودم که یه دوست خوب و یه دوستی بسیار خوب و پاک رو تجربه کردم - یه دوستی که سرشار از پیشرفت و نکات مثبت بود - بازم میگم اون دختر الگوم بود
حالا نمیخام وارد جزییات بشم - الان شش ماهه که مهاجرت کردن امریکا - هر جا باشه خدا حفظش بکنه - یک سال ازبهترین سال های زندگیم رو با اون سپری کردم - تا آخر عمربهش مدیونم
-------------
توی تاپیک اول از تجربه برات گفتم
این تایپک دو تا نکته دیگه داشت - یکی داشتن دوست خوب که دستت رو بگیره و کمکت بکنه و همیشه یه حس رقابت باهاش داشته باشه - نه اینکه وقتت رو بکشه و تو را به احساسات فناپذیر بکشونه
نکته دوم - که زیاد بهش اشاره نکردم - داشتن هدف بزرگه - ببین اون دوستم (m) یه هدف های خیلی بزرگی داشت -وقتی خودم رو در مقابل هدف هاش میدیدم اصلا از خودم خجالت میکشیدم - اینقدر قوی و محکم بود که هیچ کس و هیچ چیزی حریفش نمیشد
من حکم یه برگ درخت رو داشتم - یه ادم بی هدف - هر جا باد می اومد من رو با خودش میبرد - یعنی هر روز یه زندگی بی اساس و بی هدف - ولی دوستم (m) حکم یه درخت قوی رو داشت - که باعث شد بهش تکیه کنم - بدترین طوفان ها سر راهش می اومدن اصلا ذره ای بهش اسیب وارد نمیکردن
خداوند این طور دوستی رو انشاالله نصیبت بکنه

[sheida_asa]

اگه به عقب بر ميگشتم از همون اول آدمای بازنده رو از زندگيم حذف ميكردم تا اينقدر بهم انرژی منفی ندن !
- الان حدف كردم

[Yek.Doost]

اگه به عقب بر ميگشتم از همون اول آدمای بازنده رو از زندگيم حذف ميكردم تا اينقدر بهم انرژی منفی ندن !
- الان حدف كردم

سلام جانم
میشه یکم بیشتر شفاف سازی کنی

[SilentHeart]

up

[Ahmad-Rp]

اگه به یه سال پیش بر گردم خیلی کارار میکنم اولیش اینه که غیر حضوری میخوندمدوم اینکه حرف هر کسی رو گوش نمیدادمسوم شروع به مراقبه میکردم برای افزایش تمرکزمچچهارم اینکه به هرکسی اعتماد نمیکردم

[Parloo]

اگه به 8 تیر 93 برمیگشتم کاری رو میکردم که امروز کردم ؛

همه کتاب و جزوه هامو جمع میکردم میچپوندمشون تو کارتون پفک چیتوز !

سال کنکور 94 ، 35 روز دیگه تموم میشه ؛ البته واسه بقیه !

واسه ما امشب تموم شــــــــــــــــــــــــ ـــــــــــــــــــــــــ ــد !

کنکور که تموم بشه ، انجمنشم تموم میشه !

خدافظ

[comet97]

غیر حضوری درس میخوندم.مدرسه و جو کلاس و سطح پایین معلما و دانش اموزا بهم فوق العاده ضربه زد امسال.زیست رو بهتر میخوندم.تابستون خیلی درس خوندم همه درسا رو خوب خوندم بجز زیست.روش زیست خوندن من اشتباه بود.مشکل این بود سوالای کنکورهای جدید زیستو با دقت بررسی نکرده بودم که بفهمم چیکار باید بکنم واسه این درس.چندتا دوست داشتم که خیلی حسود بودن و تو کارم فوضولی میکردن الان که تا روز کنکور دیگه باهاشون در ارتباط نیستم ولی اگه برمیگشتم عقب رابطمو باهاشون کم میکردم

[MAHSA]

والا نمیخام حتی یه لحطه هم به گذشته برگردم همین یه ماه که مونده به خیر و خوشی تموم شه و راحت شم به امید خدا

[shaahin]

اگه قرار بود برگردم به سال پیش دانشگاهی هرچی در توانم بود میزاشتم ، به خدا همین... حتی اگه به نتیجه دلخواه خودمم نمیرسیدم ، بعد با خیال راحت یه سال دیگه هم زحمت ام رو میکشیدم و هر رشته ای که قبول میشدم میرفتم دانشگاه ، من امسال سومین سال و ایشالله آخرین سالی هست که میخوام کنکور بدم ولی هر چی تو این مدت سختی کشیدم چوب کم کاری هام در پیش دانشگاهی بود ، باور کن...

[Saeed735]

میخوندم....خیلی بیشتر از این....همین

[Black Swan]

والا ...

اگه عقل الانمو داشتم حسابی سوم درس میخوندم .. چون من کلا شبِ امتحانی هم نه .. روزه امتحانی بودم !!!!

درست و به جا تو طول سال درسارو میخوندم کنارش تست میزدم .. یکی 2تا کلاس تقویتی میرفتم که پایم همونجا قوی شه به مشکل نخورم سال بعدش ..

وقت تلف نمیکردم خلاصه ..

گرچه من اگه بخوام برگردم به سال پیش برمیگردم به چهارم ..

واسه اونم .......
من هنوز اعتقاد دارم به شخصه نمیتونستم سال چهارم نتیجه خوبی بگیرم بخاطر وقتی که تو کلاس و مدرسه تلف میشد..

اما 100% خیلی بهتر میخوندم که کارم امسال راحت تر شه ...

یعنی قشنگ 3سال سرمایه گذاری میکردم رو کنکور ... که پدرم تو یه سال یهو در نیاد

[_Rasul_]

من امسال به خاطر مدرسه خیلی درگیر شدم

شاید کلا 60 روز هم نرفته باشم از این طرف فشار پدر و مادر برا رفتن به مدرسه از اون جو بد مدرسه ! که همش بگو بخنده ! از این ور معاون هر روز زنگ میزد !

با 700 ت میرفتم غیر حضوری!!


2- توی انتخاب کلاس کنکور دقت میکردم ! دیف و هندسه رو استاد خوبی انتخاب نکردم و اتباه کردم عربی نرفتم کلاس و نخوندم کلا |

3- قدر وقتتونو بدونید از روز اول یه هدف انتخاب کنید تا روز اخر برای بدست اوردنش بجنگید نه مثل من که تا قبل عید اصلا هیچ شناختی از رشته های مهندسی نداشتم

4- انتخاب کتاب خیلی مهمه !

5- تعیین زمان خوب از روز اول که درس مخیونید تا روز قبل کنکور

6- برنامه ریزی ساعت به ساعت و دقیق ! برنامه بلند مدت همیشه گند میزنه به برنامه های ادم !

7- سر فصل های ازمون رو عقب نیوفتید !!!

8- اصطحاک های درس خوندنتون ( دوست / بازی / .... ) رو بذارید کنار

انشالله که همه موفق باشن !