پیتر آهی کشید و با دیدن قاب عکس بزرگ برادرش با خانواده ای دروغین و ثروتمند سعی کرد افکار پریشانش را که با دیدن آن عکس کذایی آشفته تر هم شده بود را متمرکز کند. چشمانش را بست و سعی کرد لبخند پرحرصش را...