من تو مجازی این مشکلو خیلی دارم...واقعی ولی حله همه چی
نمایش نسخه قابل چاپ
اعتراف میکنم از ۱۰ تیر تا الان، امروز اولین باریه که انقددرر حوصلم سر رفته:y (598):
اعتراف میکنم که احساس میکنم هیچی نمیدونم
اعتراف میکنم در نابود ترین و مچاله ترین لحضه ی زندگیم وایستادم
روی لبه ی یه پرتگاه احساس میکنم
به نجات امیدی ندارم
اعتراف میکنم حتی اینا هم بیشتر از من توی تابستون تفریح کردن:|:yahoo (31)::troll (16):
فایل پیوست 101533
اعتراف میکنم از این وضعیت خستم
این روزها چه کسی دست به اعتراف میزند؟
هیچ کس!
مردم حتی انگیزه مواخذه خودشان را هم احساس نمیکنند.
برادران کاراماروف- داستایوفسکی
اعتراف میکنم دلیل اینکه دلم میخواد توی تنهایی فیلم ببینم (به جز فیلم های کمدی اینا)، اینه که با بعضی صحنه ها خیلی راحت گریه ام میگیره و دوست ندارم کسی گریه کردنم رو ببینه
اعتراف دوم، تا الان فقط خواهرم و مادرم گریه کردنم رو دیدن
اعتراف میکنم از تو بهداری زندان بارها دزدی کردم مخصوصا قرص آرامبخش
اعتراف میکنم
من بودم که گند زدم به همه چی
جوریم گند زدم که نمیشه درستش کرد
اعتراف میکنم فکر نمیکردم تا این حد آدم چیزی باشم ولی بودم و خودم خبر نداشتم
اعتراف میکنم که پول هدف اصلی منه بقیه چیزا الکیه. اعتراف میکنم که همیشه دوست داشتم ژاپنی باشم بهترین کشور دنباست خوش به سعادت مردمش. اعتراف میکنم توی بچگی دوست داشتم امپراطور یه سرزمین باشم و به مردم زور بگم
اعتراف میکنم وقتی بچه بودم یه بار به طور جدی نشستم به امار مورچه هایی که کشتم فکر کردم
اونقدر بهشون فکر کردم که زار زار گریه کردم با صدای بلند و از ته حلق و مدام به خودم میگفتم
قاااتل قاااتل تو قاتلی:|:|:yahoo (20)::yahoo (20): و حس اون مجرم تو سریال هوش سیاه بهم دس میداد
چرا وقعا؟ چرا اینقدر نابود بودم من؟
هم از سادگیم خندم میگیره هم پوکر فیس میشم:|
اعتراف می کنم که همه فک می کنن من الا درس میخونم ولی دارم شام می پزم اعتراف میکنم زر میزنم روی فعلانی اصلا کراش درارم برعکس حالم ازش بهم میخوم اعتراف می کنم ک زررررررررررررر میزنم هدفم از درس خوندن شوهر کردنه اعتراف میکنم چن وقته تو خونه خودمو زندونی کردم و فقط مدرسه میرم اعتراف می کنم که می دونم وقبول دارم که همه جوره اوکیه یم اعتراف می کنم که قرار صب ع ساعت 3 درس بخونم دیگه اها اعتراف میکنم که هیچکیو به اندازه خودم قبول ندارم اعتراف می کنم که می دونم اوضام اصلا خوب نیس روحی ولی به درک خلاصه اعترافام خعلی ین:yahoo (20)::yahoo (23):
اعتراف می کنم یکی از هدف های مهم دوران بچگیم پیدا کردن جای سیب زمینی سرخ کرده های مامانم بود :))
و اکثر قریب به اتفاق اوقات به این مهم نائل می شدم;)
آغا اعتراف میکنم اول راهنمایی که بودم اولین امتحان ریاضی رو که یه سوال هم بود من صفر شدم :|
بعد زیر روکش داخل کمدم قایمش کردم و تا آخر اون سال خداروشکر خونوادم نفهمیدن چه گندی زدم!